امروز، كمتركسي است كه اعتقاد نداشته باشد، رژيم ولايت فقيه،
درچنبره تضادهاي عميق داخلي و
بين المللي گيركرده است. اين چنبره تضادها ، شرايط
حساس و بغرنجي (كه روز بروز هم بغرنجتر ميشود) براي رژيم ايجاد كرده است كه لاجرم درآينده
نزديك راه به تعيين تكليف او خواهد برد.
خامنه اي كه هميشه سعي كرده، نظام اش را از طريق تهديد كردن
و خط و نشان كشيدن براي بقيه كشورها و
....، قدرتمند جلوه بدهد، اكنون مستمر روضه “خطر“ و “چالش“ و “گره“ مي خواند و با وجودي كه ميداند
اين اظهارات، خواه و ناخواه منجر به تضعيف روحيه نيروهايش ميشود ولي به ناگزير بعنوان
يك حقيقت غير قابل كتمان آن را بيان ميكند. اگر چه كه آنچه را كه ولي فقيه، ازخطرات
و توطئه وگره بيان ميكند، يك صدم واقعياتي است كه رژيم حقيقا با آن دست به گريبان ميباشد.
بطور مثال خامنه اي قبلا ، هر چند ماه و يا چند هفته به
بهانه هاي مختلف درجماران سخنراني ميكرد، ولي اكنون مدتي است كه هرهفته چند نوبت
براي نيروهاي گيج و ويجش سخن ميگويد. تكيه اصلي سخنانش هم هشدار در مورد
تهديدات و خطراتي است كه گريبان نظام را
رها نميكند. راستي اين تهديد چيست كه خامنه اي و ساير مهره هاي رژيم، روي آن انگشت
ميگذارند؟ اگر به حرفهاي چند سال اخير خامنه اي به طور عام وچند ماه اخير بطور خاص
دقت كرده باشيم، مي بينيم كه ، از صحبت هاي ولي فقيه استيصال و درماندگي و تزلزل نمايان
است. اين تزلزل نشان ميدهد كه تا چه حد،
نيش ولايت فقيه كشيده شده است.
استيصال وتزلزل ولي فقيه ازكجا و براي چيست ؟
ترس و تزلزل خامنه اي مفلوك و درمانده، ازعنصر دروني يعني
سرنگوني به دست مردم و مقاومت ايران است.
زيرا خامنه اي و مهره هاي ديگر نظام ، بدرستي
بارها و بارها گفته اندكه تهديد خارجي ندارند، امكان حمله نظامي به رژيم، حد اقل
دراين شرايط ازجانب كشورهاي خارجي و مخصوصا آمريكا تا وقتي كه آقاي او باما سركار
است وجود ندارد .
از روزي كه درقيام
سال88 شعار“مرگ برخامنه اي“ و“ مرگ براصل ولايت فقيه“ درخيابانها بصورت ميليوني
طنين انداز شد، خامنه اي، ميزان منفوريت خودش و نظامش را درميان توده ها به چشم
مشاهده كرد. خامنه اي ميداند كه اين پتانسيل هم چنان درجامعه هست، نه تنها هست
بلكه طي اين سالها، بيشتر هم شده است. از روزي كه به دليل ترس از قيامهاي مجدد
نتوانست كانديد مورد نظرش يعني جليلي را از صندوق راي بيرون بياورد و تن به شقه
دروني نظامش( كه هر روز عميق وعميقتر هم ميشود) ، داد، از روزي كه با همه جناياتي
كه در اشرف و ليبرتي انجام داد ولي هماورد اصلي خودش را نتوانست از پاي دربياورد.
از روزي كه فهميد ، مقاومتي در برابرش صف كشيده است كه سايه به سايه درهمه جا در
برابرش قد كشيده و او را تعقيب ميكند و سياستهاي ، ضد ملي و ضد ايراني او را در
زمينه اتمي و بنياد گرايي افشا ميكند و ...... تزلزل و ترس در دل خامنه اي ايجاد
شده ، روز بروز بيشتر شده و اكنون در وجود خامنه اي لانه كرده است .
راه هاي خروج از بحران :
خامنه اي براي خروج از اين بحران دو راه داشت .
مسير اول: ازهمه دعاوي خود عقب نشيني كرده و تسليم شود ، جام زهر را بخورد به توصيه هاي
رفسنجاني و روحاني ، گوش داده و با آويختن
به دامن غرب برخي از تضادهايش را بطور مقطعي حل و فصل كند .
مسير دوم : براي خروج از اين بن بست و تزلزل، به ناچار به
يك ريسك مرگبار يعني دخالت دريمن دست بزند. اگر به نتيجه برسد ، دركوتاه مدت، برخي از تضادهايش را حل كند ، اگر به نتيجه نرسد،
دوضرب و سه ضرب، تن به تشديد همه
بحرانهايش بدهد !! خامنه اي مسير دوم را انتخاب كرد.
اشتباه استراتژيك خامنه اي و دخالت در يمن
اكنون دوماه است كه
از شروع دخالت نظامي رژيم دريمن به قصد تسلط به “باب المندب“براي، استفاده ماكزيمم در چانه زني مذاكرات اتمي ميگذرد. دخالت دريمن،در واقع
انتهاي خط مداخلات افسارگسيخته رژيم در كشورهاي منطقه از جمله در لبنان و عراق
وسوريه و فلسطين و يمن ميباشد .
وقتي كه قطاركشورگشايي هاي رژيم به يمن رسيد ، برخي ازتحليل
گران اين سوال را مطرح كردند كه :
خامنه اي تا كجا قصد دارد خودش را بازكند و امكانات و توان
نظاميش را تقسيم و چند پاره كند ؟ آيا اين گسترش به معني رشد بادكنكي است ، يا
معني آن ا فزايش قدرت خامنه اي و تبديل شدن به يك قدرت منطقه اي ميباشد ؟ آيا
خامنه اي با اشراف به خطرات رشد بادكنكي، دست به چنين كاري زده است يا اين كه از
روي اجبار اين مسير را انتخاب كرده است ؟
بسياري سوال ميكردند، درحالي كه ابر قدرتهايي مانند آمريكا
و قبلا شوروي كه از نظر ظرفيت هاي استراتژيك و نظامي واقتصاد ي واجتماعي ، بسا بسا
قويتر و با تجربه تر از رژيم آخوندي بودند ، دست به چنين ريسكهايي نزده اند؟ علت
اين حركت رژيم چيست؟
درجواب به اين سوال : خامنه اي و برخي از پاسداران سپاه
تروريستي قدس خوشخيالانه ، با دود ودم زياد تلاش ميكردند كه اين گسترش را ناشي از قدرت رژيم
جا بزنند!!!
ولي مقاومت ايران بر خلاف دود ودمهاي رژيم، از همان آغاز حرفش
اين بود كه رژيم ناچار است، ناچار است ، ناچار
است . ضعيف است ، ضعيف است ، ضعيف است. اين يك رشد واقعي و محتوايي نيست، يك رشد
بادكنكي است و روزي اين بادكنك مي تركد. اين ها دود و دم است، واقعيت ندارد زيرا بجز
گسترش بادكنگي هيچ مسير ديگري براي ولي فقيه ارتجاع متصور نبوده است . خامنه اي اشتباه
استراتژيك كرده است. اين مسيري است كه همه ديكتاتورها در نهايت بالاجبار مرتكب
ميشوند. آغازي براي پايان خودشان ، اين قانون مبارزه و سنت خداوند و مسير تكامل و علم
اجتماع ميباشد.
اشتباه استراتژيك خامنه اي چه بود ؟
اولين اشتباه خامنه اي درصنعا بود كه مسير مذاكرات
سياسي را بعد از رسيدن حوثي ها به صنعا نفي
كرد و عبد منصور را كنار زد و لي منصور از صنعا فراركرده و خودش را به عدن رسانيد.
خامنه اي ريسك مرگبار را براي بار دوم هم
تكراركرد و تلاش كرد ، عدن را نيز تصرف كند تا شايد به باب المندب دست پيداكند.
تلاش براي بلعيدن يمن و آماده شدن براي حركت به سوي بحرين ،
عبور ازمرزسرخهاي عربستان بود درنتيجه: كشورهاي عربي منطقه كه بقول خودشان، ديگر
از دخالت هاي رژيم درمنطقه كاسه صبرشان لبريز
شده بود ، اگر چه ديرهنگام ، ولي در دقايق
90 ائتلافي را شكل دادند و حركتي معكوس را دربرابر رژيم آغاز كردند كه منجر به حمله “طوفان قاطعيت“ گرديد .
درحالي كه چند هفته قبل از طوفان قاطعيت پاسداران رژيم، با
دمشان گردو ميشكستندوسخن ازدراختيارگرفتن چهارمين پايتخت عربي ميكردند، درحالي كه فكر ميكردند همزمان با عدن ، منامه در
بحرين را هم دراختيار خواهند داشت ، طوقان قاطعيت همه حسابهاي رژيم را نقش بر آب
كرد .
گفته ميشود، بسياري از فرماندهان سپاه معتقد بودند كه با
توجه به جمعيت و مساحت بحرين ، ما با يك
عطسه، آنرا اشغال كرده و بعد سراغ عربستان يعني رقيب منطقه اي ديرينه مان خواهيم
رفت، ولي رقيب منطقه اي، پيشدستي كرده و با طوفان قاطعيت، درمقابل توسعه طلبي هاي
رژيم ايستاد. چيزي كه درمحاسبات رژيم وارد نشده بود، رژيم به روال سابق فكر ميكرد
كه تسلط بريمن مانند لبنان و سوريه و عراق ، نيز هيچ حركت جدي را درميان كشورهاي
منطقه بر نمي انگيزد و يا اگر هم بر انگيزد خيلي جدي نخواهد بود .
اكنون كارشناسان
رژيم ، جنگ يمن را يك اشتباه استراتژيك براي خامنه اي و سپاه پاسداران و نيروي
تروريستي قدس قلمداد ميكنند . در اين ميان، دست اندار كاران اين جنگ سعي ميكند ،
تقصير ورود به اين جنگ را به گردن ديگري بيندازند .
درخواست هاي رژيم آخوندي از اولين ساعات شروع عمليات توفان
قاطعيت، مبني بر ضرورت آتش بس و و شروع
روند مذاكره سياسي و دفاع از مردم مظلوم يمن و.... ؟!!! نشاندهنده شكست استراتژيك
رژيم دريمن و ضعف رژيم ميباشد. تجربه نشان داده است كه رژيم آخوندي فقط وقتي پاي
مذاكره مي آيد كه، قاطعيت درمقابلش ببيند وگرنه هرگز تن به مذاكره نميدهد .
گويي كودكان و زنان و مرداني كه با بشكه هاي انفجاري اسد و
حملات حزب الشيطان درسوريه كه مورد حمايت رژيم تمام عيار ولايت فقيه هستند، به خاك
وخون كشيده ميشوند ، كودكان و نوباوگاني كه هرروز ده ده و صد صد پر پر ميشوند ،
مظلوم و بيگناه نيستند!!؟ گويي مردمي كه درعراق بوسيله پاسداران خامنه اي و
جنايتكاران كتائب حزب الله و سپاه بدر و ..... درزير بمب و توپ باران و موشك باران
و ... تكه پاره ميشوند و ازخانه وكاشانه خود رانده ميشوند ، مظلوم نيستند و .....؟!!
تاثير جنگ يمن بر روي موقعيت رژيم در ساير كشورها ومنطقه
اين جنگ تاثيرات بسيار جدي برروي رژيم در همه ابعاد گذاشته
است و هر قدر هم كه به جلو برود تاثيراتش بيشتر هم ميشود.
واقعيت اين است كه قدرت
فرماندهي و بسيج نيرويي هركشوري بطور عام و رژيم ولايت فقيه بطور خاص محدود است .
وقتي كه رژيم بعد از تصرف عراق بوسيله داعش ، حضور خودش را در ابعاد بسا بيشتردرعراق
علني كرد، از آنجاكه درعالم واقعيت، به منبع لايزالي از پاسداران و فرماندهان وصل
نبوده و نيست و نميتواند در همه جبهه ها به يك اندازه همزمان بجنگد با اولويت بندي
تضاد جبهه ها ، بايد وضعيت هرجبهه را ارزبابي كرده و با توجه به خرابي هر جبهه اي دست
به نقل وانتقال نيرويي بزند. زيرا ترك برداشتن دريك جبهه ، باعث بوجود آمدن شكاف و
تبديل شكاف به دره، درساير جبهه ها ميشود.
به همين دليل به ناچار تعدادي از فرماندهان و نيروهايش را از سوريه به عراق ميكشاند،
هم چنين وقتي كه جنگ دريمن شروع ميشود، تعدادي از فرماندهان و نيروهايش در عراق و
سوريه را به يمن ميفرستد . اين يعني ضعيف كردن همه جبهه ها با هم .
بي دليل نيست كه خامنه اي از محسن رضايي و صفوي ميخواهد كه
لباس پاسداري را كه روزگاري به دليل بريدگي از تن خارج كرده بودند را بارديگر بپوشند
، زيرا فرماندهان جوان تر پاسداران كه اكنون سر در آخور معاملات كلان اقتصادي
دارند ، نيروي جنگي براي ولي فقيه نخواهند بود.
هم چنانكه ، بعد از پيشروي داعش در عراق ، خامنه اي به
ناچار ،برخي از پاسداران، باز نشسته را بي سرو صدا به خدمت فرا خواند تا آنها را به جبهه جنگ با
عراق بفرستد.، سرتيپ پاسدارجنايتكار حميد تقوي كه درعراق به درك واصل شد يكي ازاين
نمونه ها ميباشد.
خامنه اي وقتي كه برخي از نيروها را از جبهه سوريه به عراق
و يمن فرستاد ، نيروي مخالف سوري پيشروي كرد و براي اول بار مناطقي را كه هرگز
تصور نميشد، ا زچنگ بشار اسد و حزب الشيطان خارج شد، رژيم براي پر كردن جاي
نيروهاي بيرون كشيده از سوريه ، به حزب الله فشار آورد كه نيروي بيشتري به سوريه
اعزام كند.
حسن نصرالله كه از وضعيت داخلي خود بيمناك است، براي
فرستادن نيروي بيشتر به سوريه ، مقاومت كرده و درجوا ب ميگويد ، تعدادي از فرماندهان خوب من
در سوريه كشته شده اند، من نميتوانم مينيمم
زير بناهاي نظامي خودم را خراب كنم ، اگر روزي اسد شكست بخورد ، آنگاه به سراغ من
خواهند آمد درآن صورت ، چه خاكي بايد
برسرم بريزم؟
ورود فرماندهان بريده، به صحنه نظامي حد اقل اين حسن را داشته است كه برخي از نگراني هاي خامنه
اي را درشرايط فعلي با دست بازتر بيان كرده اند و بدبختي وترس رژيم را بيشتر
نمايان ساخته اند.
خامنه اي روز سه شنبه درسخناني با اعضاي مجلس آخوندي گفت: “
خب مسأله هستهيي به صورت يك گره درآمده، ......غير از مسأله هستهيي،
سريالهاي ديگري در انتظار ماست. ... اين تنها مسأله ما نيست. دنبالهاش مسائل
گوناگون، حقوقبشر و امثاله و امثاله“
محسن رضايي درمصاحبه با خبرگزاري فارس روز يكشنبه جاري اين “سريالها“
را بيشتر باز ميكند و ميگويد : “اما آنچه مهم است این است که امروز در شرایط حساسی قرار داریم...حرکتی که عربستان در یمن و برخی دیگر در بحرین و سوریه شروع کردهاند،
ادامه خواهند داد. متأسفانه باید بگوییم احتمال دارد عربستان به حوادث دیگری در
منطقه دست بزند؛ الان نمیتوان دقیق گفت چه حرکتی انجام خواهد داد؛ اما به نظر
میرسد عربستان به جز یمن دست به ماجراجویی دیگری بزند.»
حسن نصرالله عامل رژيم جنايتكار آخوندي در لبنان، اين درماندگي و ضعف را به گونه ديگري در روزنامه
همشهري 2خرداد بيان ميكند: ما باچهارگزينه مواجهيم “نخستین گزینه این است که بیشتر از چهار سال گذشته
بجنگیم و مبارزه کنیم، دوم دست روی دست بگذاریم تا مردان سربریده شده و زنان و دختران
به اسارت برده شوند، سوم اینکه مانند ذلیلها دست به دامان برخی کشورهای جهان شده تا
شاهد فاجعهای بعداز فاجعه دیگر باشیم..... در این جنگ اگر
نیمی و یا سه چهارم از ما شهید شود، نیمی و یا یک چهارم دیگر با کرامت، شرافت و عزت
زندگی خواهد کرد و این بهترین گزینه است و انشاء الله این تعداد هرگز شهید نخواهند
شد“
راستي
اين “سريالهايي“ كه خامنه اي ميگويد چيست؟ اين حركتهايي نامعلومي كه پاسدار رضايي
نام مي برد كدام است ، چرا حزب الله ، صحبت از نابودي سه چهارم نيروهايش ميكند؟!!
نتيجه گيري :
ائتلاف منطقه اي و عربي كه رو در روي رژيم آخوندي است، در
زمينه هاي مختلف تاثيرات بسيار زيادي روي رژيم داشته است، اين تاثيرات به قرار زير
است . البته هركدام از محورهاي زير ميتواند موضوع يك نوشته جداگانه باشد .
1- بي آبرويي و شكست سپاه تروريستي قدس و
پايين كشيدن نمايشهاي قهرمان سازي از يك
پاسدار قاتل خلقهاي منطقه به نام قاسم سليماني
2- بوجود آمدن بدترين وضعيت ممكن براي
بشار اسد طي سالهاي جنگ ، بطوري كه اكنون
برخي وضعيت اسد را با ماههاي آخر قذافي مقايسه ميكنند.
3- دور شدن جهاد اسلامي و حماس از رژيم ، برخي خبرها حاكي ازاين است كه حماس با اسرائيل
مذاكره كرده و صحبت ا ز بستن قرارداد 10
ساله آتش بس با اسرائيل ميشود .
4- خامنه اي در مذاكرات اتمي تا همين جا ،
مجبور شده است كه امتيازهاي جدي به طرف آمريكايي بدهد.
5- دريمن، نيروهاي طرفدار رژيم يعني حوثي ها ضربات
جدي خورده اند و بسياري از مواضع خودشان را ازدست داده اند.
6- تاثير گسترش نظامي
رژيم در چند كشور منجر به بالا رفتن فشار بر روي مردم درداخل ايران و بالابردن
مالياتها و بالارفتن سركوب گرديده است به همين دليل باعث فعال شدن عنصر اجتماعي
گرديده است .
7- تضادهاي درون حاكميت بيش از گذشته رشد
كرده ، بصورتيكه در مجلس ارتجاع باندهاي مختلف رژيم همديگر را “خائن“ خطاب ميكنند و خامنه اي
مجبوراست با روضه خواني ، وحوش مجلس را آرام كند.
8- و .....
اما سوال اصلي اين است كه ضعيف ترين حلقه رژيم دراين ميان كدام است؟ سوالي كه ميتواند موضوع نوشته هاي ديگري باشد.