عبد الرضا رستمي درسال 63 به مجاهدين پيوست ولي بعد ازمدت
كمي به دليل عدم تعادل روحي ورواني از مناسبات مجاهدين در عراق اخراج و به آلمان
فرستاده شد. در آلمان پس از اخذ پناهندگي درسال 64 طي نامه اي درخواست اعزام مجدد
به منطقه را نمود كه اين بار
بطور آزمايشي به منطقه مرزي اعزام شد .
او در مورد علت بازگشت خود به مناسبات مجاهدين نوشته بود: چند ماهي كه در آلمان بودم ،
“بورژوازي را تي كشيدم“ ، يعني تا ته خط آن رفتم . برخي سرويسهاي غربي دنبال اين
بودند كه مرا بخرند و ميان مجاهدين نفوذ بدهند ، به اين خاطر من مجددا به شما پناه
مي آورم .
به دليل مشكلاتي كه داشت ، درارتش آزاديبخش بارها به او
پيشنهاد داده شد كه ارتش آزاديبخش را ترك كرده
و به دنبال زندگي خودش برود.
پس از حمله جنايتكارانه مالكي بدستور خامنه اي جنايتكار به
اشرف در 19 فروردين 90 كه درآن36 تن از
مجاهدين قهرمان به شهادت رسيدند، درتاريخ 11 خرداد 90 خودش را به نيروهاي
جنايتكارمالكي و قاتلين 36 مجاهد اشرفي، تسليم نمود و به هتل مهاجر رفت .
ازهمان ابتداي ورود، همه اطلاعات خودش را به دستگاه سركوبگر
مالكي و استخبارات عراق و سپس به ماموران سفارت رژيم ملايان داد. يكي از مامورين وزارت
اطلاعات درمورد او گفته بود : “عبدالرضا را ابتدا عراقيها بردند و سه يا چهارجلسه
تخليه كردند و بعد ما سراغش رفتيم و تمامي
اطلاعات او را تخليه كرديم .سپس بطور مرتب هفته اي دو يا سه بار به هتل نزد
اوميرفتيم و با او صحبت ميكرديم تا اطلاعات باقيمانده اش را بگيريم و يا اگر سوالي
داشته باشيم از او بپرسيم“.
درتاريخ 15 خرداد يعني 4 روز بعد از تسليم كردن خودش به
نيروهاي مالكي ، ماموران وزارت اطلاعات كه تحت عنوان خانواده براي شكنجه رواني
ساكنان اشرف به درب اشرف آمده بودند و اشرفيان آنها را “خانواده هاي الدنگ“ مي
ناميدند ، اسم او را از طريق بلندگو، بعنوان كسي كه به تازگي خودش را تسليم كرده است، اعلام نمودند . ماموران
وزارت اطلاعات فرياد ميزدند: “عبدالرضا رستمي ،همه اطلاعاتش را داده است“ .
مزدور عبدالرضا رستمي بلافاصله، بطور تمام عيار وارد طرحهاي
وزارت اطلاعات گرديد و دراجراي آنها با وزارت اطلاعات همكاري ميكرد.
1- درتاريخ دوم شهريور 90 يعني سه ماه بعد
از رفتن به هتل مهاجر، از طريق ارسال ايميلي براي سايت همبستگي ملي و سايت ايران
افشاگر و .... ، درخواست كمك ميكرد ، او در ايميلش نوشته بود :
“ از طرف عبدالرضا رستمي فوري
سلام ........ من عبدالرضا رستمي هستم بيرون از اشرف هستم کار فوري دارم با من تماس بگيريد
-
درتماس ديگري به سفيد سازي مزدوران مالكي پرداخته و نوشته بود : الان من دربغداد
هستم . درهتلي كه من هستم : «تا كنون حتي يك نفر فارسي زبان هم در ميان عراقي ها نديدم. با من خيلي
محترمانه برخورد ميكنند... برخلاف ذهنيتم تا بحال هيچ بدي از آنها نديده ام حتي
وقتي به دكتر رفتم آنها پول دكتر مرا هم دادند ... بتول سلطاني با من تماس گرفته و
پيشنهاد كمك داده است و ....»
درتماسهاي بعدي مدعي شده بود : برادرم به جرم قتل زير اعدام است ، اگر
25000 دلار ندهم، اعدام ميشود و درخواست 25000 دلار پول كرده بود. اوگفته بود :
وقتي از اشرف فراركردم 10000 دلار پول با خودم آوردم و درحال حاضر اين مبلغ را دارم
. سوء استفاده از اعتماد تشكيلاتي
درمناسبات مجاهدين و دزديدن اين مبلغ پول
ازاشرف نشان ميدهد كه او براي خيانت از قبل برنامه ريزي كرده بود ودرفكر
الزامات آن بوده است .
درتمامي تماسها ، تلاش او اين بود كه به يك شماره تلفن در
داخل اشرف وصل بشود و اطلاعات بگيرد، حرفهاي ضد ونقيض ميزد. هربار كه از او سوال
ميشد كجاهستي؟ پس ازمقداري مكث كه معلوم بود از فردي كه دركنارش ايستاده، سوال ميكند ؟ جوابي ميداد . مثلا اين
كه نميدانم شايد درهتل باشم و ....
وقتي كه فهميد مجاهدين دستش را خوانده اند و اجازه تماس با
اشرف را به او نميدهند، ماهيت خودش را بارز كرد و لجن پراكني عليه مجاهدين را شروع
نمود. لجن نامه هاي او درسايتهاي وزارت اطلاعات از جمله اينترلينك و انجمن نجات و
.... چاپ ميشد .
1- درخرداد ماه 91 يعني يك سال بعد از خزيدن
به زير قباي مالكي و وزارت اطلاعات درهتل مهاجر ، او به همراه دو مزدور ديگر به
همراه يك راننده عراقي با يك دوكابين دراطراف قرارگاه اشرف مشاهده شدند كه مشغول
شناسايي بودند. وقتي كه او فهميد ازجانب مجاهدين اشرفي مورد شناسايي قرارگرفته است،
اقدام به پرتاب سنگ به سمت ساكنان اشرف نموده و برخي اطلاعيه هاي وزارت اطلاعات را به
داخل سياج اشرف پرتاب نموده و دور شد.
2- پس ازمدتي وزارت اطلاعات او را به خارج
كشور اعزام كرد تا درخارج كشور ماموريت هاي محوله را انجام بدهد .به دليل اين كه
طي اين مدت همكاري او با وزارت اطلاعات لو رفته بود ، سناريو اش را براي ماموريت
هاي جديد عوض كرد وطي مطلبي به تاريخ2
فوريه 2015 درفيس بوك خود نوشت :
«خدمت دوستان عزیز
چندی پیش یکی از دوستان فیس بوکی از من درخواست امضای نامه ای کرد که برایم
تعجب آور بود. و بخودم و ارتباطاتم شک کردم که چه شده که سوتفاهم پیش آمده بهمین
دلیل تمام لیست دوستانم در فیس بوک را پاک کردم تا مجددا در رابطه با موضعم رفع
ابهام بکنم.»
ازاين پس لجن پراكني هاي او ابتدا بر روي سايت تواب تشنبه بخون و دريچه زرد اسماعيل
يغمايي درج ميگردد و سپس سايتهاي وزارت اطلاعات ازجمله اينترلينك ، لجن پراكني هاي
او را درج مي نمايند.
درنوامبر2011 يك صفحه فيس بوكي بازكرد. مزدوران
شناخته شده وزارت اطلاعات مانند، مسعود خدابنده، كريم حقي و بهزاد عليشاهي و علي
قشقاوي و حامد صرافپور و محمد كرمي و مريم سنجابي و .... از دوستان فيس بوكي او
بودند.
عبدالرضا رستمي نه تنها در مزدوري هيچ
مرزي باقي نگذشته است ، بلكه سايرين را با
وقاحت تمام به مزدوري براي رژيم ولايت فقيه و وزارت اطلاعات تشويق كرده و دراين
رابطه فتوي نيز صادر ميكند .
درتاريخ اول آوريل 2013 طي مطلبي نوشت
:
«خدمت
همه دوستان عزیزم در این صفحه ی فیس بوک
خیلی
از شما از روی دلسوزی بمن هشدار میدهید که حواست باشد مثلا فلانی که توی لیست
دوستانت است مزدور مجاهدین است یا مزدور وزارت اطلاعات، ضمن تشکر از هشداری که میدهید چند جمله میگویم خواهشا توجه
کنید.....
دوستانی
که در این صفحه انتخاب کردم و افتخار دوستی شان را دارم همه و همه کسانی هستند که
سالیان سال در جهنم عراق با هم زیر بمبارانهای آن و شکنجه و سرکوبهای این بوده و
زندگی کرده ایم و هر کدامشان بخشی از خاطرات زندگی من را تشکیل میدهند برایم مهم نیست که الان چیکار میکنند چون
آزاد هستند که با هر جریانی که میخواهند کار کنند..... هر کس
چه از مجاهدین و چه از آخوندها پول میگیرد کاملا حلالش است.چون پول آخوندها
درآمد نفت به تاراج رفته کشورمان است و پول رجوی هم پولهای صدام است که میبایست
بعنوان غرامت جنگی به ایران پرداخت میکرد ما هم بعنوان اتباع ایران حق مان است »
1- اكنون مدتهاست كه او با هواداران
دركشورهاي مختلف تماس گرفته و با داعيه نجات ساكنان ليبرتي، ادعاي دلسوز ي براي ساكنان
ليبرتي را دارد. ؟!! درحالي كه او از روز فرارش ازاشرف تا همين امروز، با دادن اطلاعات به دولت جنايتكار مالكي و
ماموران وزارت اطلاعات آخوندي در عراق و خارج كشور، شريك جرم همه جناياتي است كه مالكي درحق ساكنان اشرف وليبرتي انجام داده
است، دست او و همه مزدوران شبيه او، به
خون ساكنان ليبرتي كه درحملات مالكي شهيد شدند، آغشته مي باشد. اين نوع دلسوزيها ي
جنايتكارانه دقيقا مانند، دلسوزيهاي وزارت اطلاعات است كه، از يك طرف خانواده هاي مجاهدين را به خاطر ديدار
عزيزانشان دراشرف زنداني واعدام ميكند و از طرف ديگر با فرستادن ماموران وزارت
اطلاعات تحت عنوان خانواده ، خودش را غمخوار ساكنان ليبرتي نشان داده وخواهان نجات
آنها ميگردد .
او درحالي كه مدعي است ، به خاطر دلايل
انساني ميخواهد به نفرات ليبرتي و آلباني كمك كند و قصد دارد نفرات را از آلباني
به ساير كشورهاي اروپايي بصورت غير قانوني خارج
كند ، طي نامه اي كه درتاريخ 9
مهرماه 92 درسايت انجمن نجات (ارگان سركوب
خانواده ها ) به همراه 41 مزدور ديگر از جمله مسعود خدابنده و بتول سلطاني و محمد
كرمي و ... به وزير كشور آلباني نوشته و
رو نوشت آنرا براي مالكي جنايتكار و وزير دادگستري مالكي نيز ارسال گرديده
است مينويسد :“ازشما بعنوان وزيركشور و مسول امنيت آلباني درخواست داريم ، با توجه
به موارد فوق از ورود خانم معصومه ملك محمدي به آلباني جلوگيري كنيد ، نامبرده
دركشورعراق..... بايد به سيستم قضايي آنجا تحويل شود .“
1- اين مزدور اخيرا با برخي ازهواداران درآلباني
تماس گرفته و به آنها پيشنهاد داده كه اگر شما عليه مجاهدين مقاله بنويسيد، ما به
ازاء هر مقاله، از من پول دريافت خواهيد كرد. و بعد از مدتي شما را بصورت غير قانوني ، از آلباني به كشورهاي اروپايي اعزام
خواهم كرد، در كشور آلمان براي شما وكيل ميگيرم و همه هزينه هاي نقل و انتقال و
پول وكيل را خودم پرداخت خواهم كرد .
او به برخي از نفرات، پيشنهاد داده بود،
اگر از مجاهدين جدا بشويد، حتي ميتوانم شخصا با ماشين به آلباني بيايم و شما را غير قانوني خارج كنم.
بحرانهاي مرگبار رژيم را فراگرفته است و تنگناهاي داخلي
وخارجي روز بروز رژيم را در بن بست، بيشتري فرو مي برد .شكستهاي رژيم در سوريه و
عراق و يمن و هم چنين اعتراضات اجتماعي داخل ايران خبر از پايان رژيم آخوندي ميدهد.
بدون شك افرادي مانند عبدالرضا رستمي روزي بايد پاسخگوي همه
اعمال ورفتار خود درمقابل مردم ايران و فرزندان جان بركفش در ليبرتي باشند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر