تقریبا
هر کس با کمترین تجربه کوهنوردی به خوبی میداند صعود همیشه سخت دشوار،
سقوط سهل و آسان است. صعود یعنی
غلبه بر نیروی جاذبه زمین که می خواهد فرد را در قید خود نگه دارد و سقوط درست عکس آن یعنی به اسارت نیروی جاذبه زمین در آمدن و در لحظه ای کوتاه با شتابی باورنکردنی به پست ترین نقطه ممکن افتادن و نیست و نابود شدن.
غلبه بر نیروی جاذبه زمین که می خواهد فرد را در قید خود نگه دارد و سقوط درست عکس آن یعنی به اسارت نیروی جاذبه زمین در آمدن و در لحظه ای کوتاه با شتابی باورنکردنی به پست ترین نقطه ممکن افتادن و نیست و نابود شدن.
اگر زنگارهای حاصل از چهاردهه حکومت آخوندی را از ذهنمان پاک و با
قوانین عام کوهنوردی تاریخ سی وهفت ساله اخیر را مطالعه کنیم آنگاه بخوبی
روشن می شود که افراد یا جریانات سیاسی مدعی در این مدت کجا بودند ، به کجا
رسیدند ، حال کجاهستند و به کجا خواهند رسید؟
حدودأ یکسال بعد از انقلاب ضد سلطنتی وقتی آخوندهای حاکم فضای سیاسی
کشور را به انحصار خود در آوردند و شعار حزب فقط حزب الله – رهبر فقط روح
الله سر دادند، جریاناتى مثل حزب توده و فدائیان خلق(اکثریت) … تسلیم تعادل
قوای رژیم حاکم شده و از صف خلق خارج و تا چشم باز کردند خود را در آغوش
خمینی دیدند و زمان زیادی طول نکشید که از صحنه واقعی سیاسی حذف شدند. اما
جریانى مثل مجاهدین خلق ایران چون منافع خود را در منافع مردم تعریف می کرد
نه تنها در تعادل قوا تسلیم نشد بلکه در مقابل آن مقاومت کرد و با هزینه
گزاف راه تکاملی خود را ادامه داد و حال دوست و دشمن همه بدان معترفند که
تنها آلترناتیو واقعی رژیم، مجاهدین خلق هستند. پس با این حساب هم قانون
عام وهم تجربه سی وهفت ساله اثبات می کند، هر کس یا جریان فکری که به هر
دلیلی از صف مبارزه برای عدالت و آزادی می برد درکمترین زمان ممکن با شتابى
غیر قابل تصور به خانه وزارت اطلاعات پناه می برد و در این داستان هیچ
فرقى نمی کند فرد یا حزب، ( شاعر وهنرمند، مذهبی یا غیر مذهبی )باشد . چون
رژیم از همه بهتر به این موضوع اشراف دارد لذا تور واقعی خود را زیر درخت
دشمن اصلی خود یعنی مجاهدین ( زمانی اشرف ، حال لیبرتی) پهن کرده و تمام
نیروهای (خارجی و داخلی، بی نشان و با نشان) خود را بسیج کرده كه آنرا
بتکانند تا شاخه های خشک و پوسیده از آن کنده و به دام وزارت اطلاعات سقوط
بكنند.البته كنده شدن شاخ و برگ خشك(هرس)براي درخت حياتي است و این از پایه
های اساسی هر پدیده زنده است، که هر از گاهی سموم بدن خود را بيرون بريزد
تا سالم بماند و به حرکت خود ادامه دهد و زائده و سموم یک تفکر یا جریان
انقلابی و پویا همانند ویروسهای مریضی در پیکر یک موجود زنده می باشد که هر
چه زودتر دفع بشود، خطرشان کمتر است.
فردی که بقول خود به خاطر شرایط سخت مبارزه از صف مجاهدین در اشرف جدا
شده بود تعریف می کرد:” قبل از خروج از اشرف در رویای یک گوشه خلوت در کره
خاکی بودم تا در آنجا مابقی عمرم رابا زندگی عادی سپری کنم ولی مدت زمان
زیادی از خروجم از اشرف نگذشته بود که به خاطر عدم همکاری با وزارت اطلاعات
خود را در زندانهای رژیم آخوندی یافتم و بعد از آن به این نتیجه رسیدم که
فکر کردن به دنیای خارج از مجموعه سازمان و رژیم یک توهم مطلق است و اگر
کسانی غیر از این فکر می کنند در خوشبینانه ترین حالت متوجه داستان
نیستند.” حتما گفتن این حرف خیلی از دوستان را ناراحت و خشمگین می کند. و
چه میشود کرد این تمام واقعیت است که از اول انقلاب دو جريان می فهمیدند چه
کار می کنند، یکی سازمان مجاهدین خلق ودیگري دارو دسته خمینی و مابقی با
هر نام و نشانى، دانسته یا ندانسته در خدمت تقويت دو جبهه فوق بودند وحالا
هم بجز ان نيست وبهمين دليل كسي كه هردو جريان فوق را مى شناسد بهتر ميداند
دفع شده سازمان در هوا معلق نمي ماند،مستقيم به دام وزارت اطلاعات مى افتد
و اما اگر كسي از رژيم كنده شود براي رسيدن به مجاهدين بايد پروسه طولاني
تكامل را طي كند.
از بهلول پرسيدند نجس ترين شي كره زمين چيست؟گفت مدفوع اشرف
مخلوقات(انسان).پرسيدند احمق ترين گروه چه كساني هستند ؟گفت ان گروهي كه
درمان دردشان را در همان نجاست مى جويند!
صالح کهندل
زندان جهنمی گوهر دشت کرج
٢٩ ارديبهشت نود و چهار
*عماد = چوبی که خانه بر آن بنا میشود - عمو د خیمه - ستون - رکن ،