سه‌شنبه، تیر ۰۹، ۱۳۹۴

مجاهدین خلق ایران- كس نخارد پشت من ..... سیاوش جعفری

مجاهدین خلق ایران در تاریخ میهن ما یک ویژگی منحصر به فرد دارند. اگربه تاريخ مبارزات
سازمانيافته وسراسري مردم ايران، حداقل ازمشروط تا به امروز نظري بيفكنيم. يك چيز خودش را بخوبي نشان ميدهد و آن اين است كه بجز مجاهدين خلق ا يران، تاكنون هيچ سازماني و حزبي نبوده است كه ۵۰ سال بدون انقطاع و اكتيو ،آنهم نه بعنوان یک گروه کوچک، بلکه بعنوان اصلي ترين جريان مبارزاتي عصر خود به مبارزه و پيكاربا دو دیکتاتوری ادامه داده باشد.بهمين دليل هم هست كه تاكنون  به اين اندازه توطئه وخيانت و مماشات و شيطان سازي عليه هيچ سازمان انقلابي صورت نگرفته است،با تمام اینها ، همه اين توطئه ها نه تنها نتوانسته است، مجاهدين راخسته كرده و از ميدان خارج كند، بلكه آنها، روز بروز گسترش يافته وقدرتمند ترشده اند. خودشان خسته نشده اند و لي دشمنان و اضداد و مماشاتگران را خسته كرده اند.
رمز و راز ماندگاری
سوال اين است كه آيا ماندگاري مجاهدين خلق ایران، در مقابل این همه توطئه امري تصادقي وخود بخودي بوده؟يا آنطور كه رژيم و اضداد مجاهدين مدعی هستند که  محصول بند بازي سياسي، خريدن سياستمداران و شخصیت های خارجي و .... بوده است؟ يا اين كه این ماندگاری شگفت انگیز، قانونمند بوده و حساب وكتابي داشته است ؟
ماندگاري درمقابل يك ديكتاتوري مهیب مذهبي كه روي دوپايه سركوب و صدورتروريسم و بينادگرايي سوار بوده است، نميتواند تصادقي و يا ناشي از زد و بند سياسي باشد، زيرا كه دشمن آنها يعني ولي فقيه استاد و هفت خط زد و بند سياسي و شيادي طی این سالها  ميباشد. طی این سالها برای بقای حکومتش دست به هر زد و بندکثیفی زده است .
آیا مجاهدین شخصیت های خارجی را می خرند؟
مجاهدین نمیتوانند ارتشی از شخصیتهای طراز اول از ۵ قاره جهان را خریداری کرده باشند. زیرا اگر این افراد خریدنی بودند، رژیم آخوندی که فقط در دوران احمدی نژاد، ۷۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی داشته است، رژیمی که سالانه ۳۵ میلیارد دلارفقط به بشاراسد کمک میکند، زودتر از مجاهدین میتوانست آنهارا بخرد. راستی آقای جک استراو که در دهه ۶۰ هم از مجاهدین حمایت میکرد، یا آقای دوویل‍‍پن، بوشکافیشر، ایمانیکلسون وگری سیک و ... که سینه چاکان رژیم جنایتکار آخوندی هستند را چرا مجاهدین نمی توانند بخرند؟ گردهمایی بزرگ ویلپنت ۲۰۱۵ بیش از هر زمان دیگری این ارتش جهانی هوادار مقاومت را بخوبی به نمایش میگذارد.

اين رژيم درزمينه سركوب بسا بسا فراتر ازديكتاتوريهاي كلاسيك عمل كرده است. صدورتروريسم او باعث شده است كه كشورهاي مختلف بخاطر منافع اقتصادي ويا ترس از تروريسم درمقابلش کوتاه بیایند و تمكين كنند.
در دو قرن گذشته با هیچ حکو متی مانند ملاها مماشات نشده است.
براستي كه در دو قرن گذشته تاریخ ايران، هيچ حكومتي به اندازه حكومت ملاها از مماشات و تسليم و سر خم كردن كشورهاي غربي و ديگر قدرتهاي جهان بهره نبرده است. درسال گذشته شايد به جرآت بتوان گفت كه بيشترين وقت وزير خارجه آمريكا و بالاترين مقامات اتحاديه اروپا، صرف مذاكره با رژيم ايران و وزيرخارجه ملايان شده است. خامنه ای به وزير خارجه اش اجازه ميدهد كه ساعتها با وزير خارجه آمريكا مذاكره كرده و درخيابانهاي ژنو به قدم زدن بپردازند و ازتيم مذاكره كننده  درمقابل دلواپسان نظام دفاع كند. درحالي كه عربده های ضد آمريكاي خامنه اي، گوش فلك را كر كرده و خامنه ای مدعي است آمريكا دشمن اصلي ماست، ولي همزمان، بدفعات نامه محرمانه با اوباما رد و بدل می کند. آخرین پیغام و پسغام آنها هم هفته گذشته  بوسیله عبادی انجام گرفته است.
با اين وجود همين رژيم در تبليغات خود چنين وانمود ميكند كه اين مقاومت وابسته به اين و یا آن كشور است. يك روز ميگفت مجاهدين وابسته به شوروي هستند, يك روز میگفت مزدورآمريكا, يك روز اسرائيل , يك روز عراق , اخیرا هم میگویند عربستان. مضحک تراین است که بعضي وقتها هم مجاهدین را درآن واحد، وابسته به همه  اينها با هم معرفی میکند!؟؟
 گاه مجاهدین را گروهک معرفی میکند و درهمانحال مجاهدین را سازمانی بسیار قدرتمند معرفی میکند که هم  در عراق و سوریه و یمن و عربستان و ... حضور دارند و نیروهای این کشورها را آموزش میدهند. آدم گیج میشود که بالاخره این مجاهدین گروهک هستند یا یک قدرت بزرگ و مهیب که در چند جبهه برعلیه رژیم می جنگند؟
خامنه اي سال گذشته درمشهد از“چالش بزرگ “نام برد وگفت  معروف اول “حفظ نظام “است. منظورخامنه اي از نظام، اسم مستعارخودش است. هم چنان كه خميني نام مستعارش “اسلام عزيز“ بود. همین چند روز قبل  باز هم از دشمنان نظام صحبت کرد که قصد بهم زدن امنیت نظام را دارند.
چه کسی نظام را تهدید میکند؟
راستي چه كسي نظام را تهديد ميكند؟ چه كسي خواهان سرنگوني اين رژيم از آغاز تاكنون بوده و هست و خواهد بود؟ اين كه خامنه اي ميگويد ميخواهند “امنيت نظام“ را به خطر بیندازند چه  نيرويي است؟ چه نيرويي ميخواهد توده هاي مردم را بر عليه رژيم سازماندهي كرده و آنها را به ايستادگي و قيام بکشاند؟ خامنه ای گاه برای ردگم کردن، به آمریکا و غرب اشاره میکند ولی همه میدانند و خودخامنه ای ازهمه بهتر میداند که تا همین امروز غرب و امریکا تا توانسته اند، چوب زیر بغل این رژیم گذاشته اند تا رژیم سر پا بایستد و هنوز هم درب برهمین پاشنه می چرخد.
پس منظور خامنه ای، همان نيرويي است كه ۳۶ سال  است شعار مرگ بر اصل ولايت فقيه سر ميدهد. اين همان نيرويي است كه از آرتش آزادي بخش و موسسان چهارم دم ميزند؟ اين همان نيرويي است كه درسرتاسرجهان با رژيم آخوندي درهمه ابعاد چنگ درچنگ است .اين همان نيرويي است كه خودش را آنتي تز بينادگرايي معرفي ميكند وهمه خلقها را برای جنگ با این هیولا در قرن بیست و یکم بسیج میکند.
برغم همه توطئه های خامنه ای علیه این نیرو، اقدامات خامنه ای برای درهم شکستن این نیرو شکست خورده است، راستی چرا؟
آنچه که باعث شده مجاهدین طی ۵۰ سال گذشته ماندگار باشند، بها و قیمتی بوده است که در مسیر  این مبارزه پرداخته اند. بسا بسا فراتر از قیمت مادی و پول، قیمت انسانی و عاطفی یعنی خون گرم آگاهترین فرزندان این مرزو بوم و ترک خانه و خانواده و فرزند و عواطف انسانی و.... بوده است. آنها ازعواطف خانوادگی دست شسته اند تا عواطف خلق محبوب خودشان و عواطف میلیونها کودک بی سرپرست و زنان خیابانی و خانواه هایی که لقمه نانی در سفره شان نیست و ....را جایگزین آن بنمایند، تا بتوانند روزی خوشبختی و سعادت را برای مردم میهنشان به ارمغان بیاورند .

معمار اصلی انقلاب : کس نخارد پشت من .....
معمار اصلي اين انقلاب مسعود رجوي، از روز  اول گفت، “كس نخارد پشت من جز ناخن  انگشت من“ ، اوگفت، تا ميتوانيد حمايت خارجي از پايين كسب كنيد، تا ميتوانيد حمايت ارگانهای بین المللی و سازمان ملل و.... را بدست بياوريد، ولي استراتژي و سياست خودتان را هرگز روي اين حمايت ها سوار نكنيد. چشم اميد به هيچ نيروي خارجي ندوزيد. هيچكس براي شما كاري نميكند زيرا همه دولتها درنهایت به دنبال منافع خودشان  هستند. اين تنها ما بعنوان نیروی پیشتاز و توده های مردم خودمان هستیم كه منافع مردم مان را ميخواهيم. سرنگونی این رژیم مسولیت مردم و مقاومت ایران است و نه هیچ قدرت خارجی.
مريم رجوي درپارلمان اروپا به همه دولتها اعلام كرد كه ما ازشما نه پول ميخواهيم و نه سلاح، ما ازشما فقط يك چيز ميخواهيم، به دشمن ما برعليه ما و مردم ما كمك نكنيد، همین وبس، آنگاه ببینید که ما چگونه این رژیم را در مدت کوتاهی به زباله دان تاریخ می افکنیم.
اگر مقاومت روي پاي خود اصالت نداشت و اگر تكيه اش مردم خودش و وجدانهاي بيدار در جهان نبود، نميتوانست چند دهه در مقابل رژيمي كه قدرتهاي بزرگ در مقابلش ترجيح ميدهند مماشات کنند و یا حتی زانو بزند, دوام بياورد. 
تفاوت قوانین جهان دوقطبی وتک قطبی
قبل از فروپاشی شوروی كه دنيا دو قطبي بود بسياري جنبشهاي آزاديبخش و جريانات مترقي كه ميخواستند وابسته نشوند، ميتوانستند براساس قانون تعادل قوا بين دو ابر قدرت بازي كنند در شكافهاي بين دو ابرقدرت رشد كنند و از منافع ملتهاي خودشان ، دفاع كنند.
اما دردنياي تك قطب ، امكان زندگي درشكاف وجود ندارد. براي هر جنبشي دو راه بيشتر وجود ندارد يا وابسته به یک کشورخارجی بشود که معنی آن نابودي آن جنبش است و يا بایدخودش را آماده پرداخت بهايي گزاف کند،که بتواند  استقلال وحیات خودش را تضمين نماید.
اگر به تاریخچه مجاهدین توجه کنیم، می بینیم که غرب ، يك روز بدرخواست رژيم آخوندی، مجاهدين  را در ليستهاي  ترويستي قرار داد تا ازاین طریق به رژيم در ريختن خون هواداران و خانواده هايمان در ايران چراغ سبز نشان بدهد. يك روز پايگاه هاي مجاهدین را در نزديكي مرز ايران و عراق در یک شب 120 بار بمباران كرد، چرا كه رژيم از آنها خواسته بود، اگر میخواهید به خلبانهای شما که در آسمان عراق، برایشان مشکلی پیش آمد اجازه فرود در ایران بدهیم، باید مجاهدین را بمباران کنید. اگر میخواهید بمبهای کنار جاده ای را علیه نیروهای ائتلاف قطع کنیم، ۳۴۰۰  مجاهد ساکن اشرف را در يك محاصره جنايتكارانه  نگه دارید و.....
ازطرف دیگر، رژیم با باز كردن پرونده هاي قضايي ومالي ساختگي، يكي بعد از ديگري در كشورهاي مختلف تلاش كرد كه انرژي و منابع مالي و امكانات مقاومت را هدر بدهد ویا اگربتواند خشك كند. با حمایت مماشاتگران، يك كمپين شيطان سازي بي سابقه عليه مقاومت براه انداختند كه لابي هاي شركتهايي كه منافع كلان در ايران داشتند با لابي هاي رژيم در آن شريك شدند و به دروغ پراكني عليه مقاومت پرداختند, رسانه های به اصطلاح دموكراتيك را بسيج كردند، این مقاومت  را بايكوت خبري كردند، تلاش كردند كه شك و ترديد، حول اين مقاومت بپراكنند تا ته خط بگويند، خوب اپوزيسيون و آلترناتيو معتبر و قابل قبول ودموکراتیک و سراسری درايران وجود ندارد،  پس همان بهتر كه با همين رژيم معامله نماییم. این کرهماهنگ همه مزدوران رژیم با هر باندرولی میباشد.
براستی که هر كدام از توطئه هایی كه علیه اين مقاومت بکار گرفته شد،  براي نابودي و تلاشي آن كافي بود ولي اين مقاومت هر بار، از خاكستر خود برخاست و قدرتمند تر راه خود را به جلو بازکرد.
چه کسی فكر ميكرد بعد از اينكه خميني ۱۲۰۰۰۰ عضو و هوادار مقاومت را به شهادت رساند, بعد از اينكه ۳۰۰۰۰ زنداني سياسي كه اكثرا از هواداران مجاهدين بودند را در عرض سه ماه قتل عام كرد اين مقاومت دوباره سرپا بایستد؟ چه کسی فكر ميكرد كه بعد از بمباران سهمگين و مهيب نيروهاي ائتلاف عليه قرارگاه هاي مجاهدين كسي زنده بماند؟ چه کسی فكر ميكرد كه بعد از ۱۲ سال محاصره وحشیانه و فشار به مجاهدین اشرف ولیبرتی آنها دوام بياورند، پایداری کنند و در اثر این پایداری، خود تبديل به الهام بخش مقاومت در مقابل رژيم براي جوانان داخل كشور شوند؟ چه کسی فكر ميكرد كه بعد از زدن مارك دروغين تروريسم, اين سازمان موفق خواهد شد كه ازطریق مبارزه اي قضايي و سياسي خود را از ليستهای سیاه اروپا و آمریکا بيرون بكشد؟ چه کسی فكر ميكرد كه بعد از هشت سال كه فرانسه، تلاش كرد براي معامله با رژيم مارك تروريسم را روي مقاومت نگه دارد، قضات با شرف پرونده را ببندند و اعتراف كنند كه با يك مقاومت عليه استبداد سروكار دارند و نه يك سازمان تروريستي و سکت و فرقه ؟
طی این سالها، نه تنها هيچ دولتي به ياري و كمك مردم ايران نشتافت، بلكه همه دولتهاي قدرتمند جهان تا توانستند براي جلب رضايت ملاها كمر به نابودي اين مقاومت بستند. وقتي ۳۰۰۰۰ نفر درسال ۶۷ قتل عام شدند نه تنها هیچ دولتی اعتراض نكرد بلكه در فرداي روي كار آمدن رفسنجاني همه با سر به ایران رفتند تا با این رژیم جنایتکار قرارداد اقتصادی منعقد کنند. وقتي كه در سال ۷۶ خاتمي سر كار آمد به تصور اينكه رژيم مدره خواهد شد آمريكا پيش قدم شد و گفت به عنوان علامت حسن نيت به رژيم, مجاهدين را در ليست تروريستي قرار ميدهم. در سال  ۱۳۸۰ انگلستان و برای بازکردن باب مذاکره با رژیم از آمريكا تبعيت كرد و مجاهدین را در لیست تروریستی قرارداد. در حالي كه مجاهدين  پرده از برنامه هسته اي مخفي نظامي رژيم برداشته بودند , ولی اتحادیه اروپا بجاي تشكر، مجاهدین را در ليست تروریستی خود قرار داد. بجاي سخت گرفتن در مذاكرات اتمي با رژيم در سال ۱۳۸۳ اروپا به رژيم خائنانه پيشنهاد كرد كه در صورت راه آمدن رژیم ایران با غرب، ما به نگه داشتن مجاهدين در ليست تروريستي ادامه خواهیم داد.
امریکا، حتی مدتها دستور دادگاه خودش مبنی بر بازبینی در لیست تروریستی را اجرا نکرد تا روزی که مجبور شد این کار را بکند. در فردای روزی که آمریکا این مقاومت را در لیست تروریستی قرار داد، خاتمی با 77 موشک اسکاد قرارگاههای مجاهدین را بمباران کرد .
معني همه کارهای غرب این بود که به رژیم ایران رژيم كارت سفيد براي اعدام اعضاء و هواداران مجاهدین و مردم ایران میدهند. معنی آن این بود که رژیم با دست باز میتواند در اشرف کشتار کند و خون بریزد.  مگر همین الان به خاطر مذاکرات هسته ای دولت روحانی بیدریغ اعدام نمی کند؟ و مماشاتگران سکوت نکرده اند؟
در چنين دنيايي كه هيچ ابر قدرتي در سمت این مقاومت  نيست و براي رضايت ملاها با ما خصومت ميكنند و دولتهايي هم كه حسن نيتي دارند از ترس ملاها روي خود را از این مقاومت بر ميگردانند ، سوال این است که این مقاومت چگونه طی این سالها با اين هيولا جنگيده است ؟
دلایل ماندگاری و چشم انداز آینده
علت این است که این مقاومت تاکنون روی چند عنصر اصلی ، پای فشرده است :
 اول : سرلوحه این مقاومت از روز اول فدا وصداقت بوده است و این مقاومت بیش از هر چیزی روی اصول و آرمانهای خود که همانا ، آزادی و صلح و اصول انساندوستانه میباشد ، ایستاده و به آن وفادار مانده است و دراین مسیر به انقلاب ایدئولژیک دست زده است .
دوم : دشمن اصلی را که رژیم خمینی است در هیچ شرایطی فراموش نکرده است و هر گز نگذاشته است که هیچ عاملی او را از این مبارزه منحرف کند، خیلی مسایل را فرو خورده است، تا دشمن اصلی سودش را نبرد.
سوم : از هر قطره آزادي و دمكراسي و عدالت در هرجای جهان استفاده کرده است، تا درچارچوب قوانین خودشان حقانیت آرمان مردم ایران را اثبات کند و این حق را ازحلقوم مماشاتگران خارج نماید.
چهارم : در درجه اول به حمایتهای مردم خودش تکیه کرده و بعد هم دست کمک به سوی مردم شریف سراسر جهان در هر کوی و برزن دراز کرده و آنها را به کمک کردن فرا خوانده است. در همه جا از پايين حركت كرد، قطره قطره حمايت انسانهاي شريف را جلب كرده و به همان میزان توانسته است، سم‍‍پاتی برخی از بالاهای دولت ها را بخودش جلب کند.
در همه كشورها ابتدا از خیابانها شروع کرده و نمايندگان مردم و پارلمانترها و شهرداران و منتخبين و شهروندان و استاتید دانشگاهها و شخصیت های حقوق بشری و ....را نسبت به حقانيت مبارزه اش جلب کرده است.
برخی به این مقاومت ميگويند: شما قدرتي نداريد، دولتي از شما حمايت نمي كند بلكه شخصيتهايي كه از شما حمايت ميكنند همه مقامات سابق و یا بازنشسته هستند و در مصدر امور نیستند، در جواب به آنها باید گفت: اين باعث افتخار است،كساني از این مقاومت حمايت ميكنند كه برده قدرت و حكومت نيستند.
به همين دليل این مقاومت ارزش تك تك حاميانش را ميداند. یکی از دلایل ماندگاری هم همین حلقه حمايت  مردم جهان بوده است كه رمز بقاء و رمز پايداري و رمز شكست ناپذيري مقاومت بوده است. به این حامیان افتخار میکنیم. آنها افرادی هستند که با عقاید وسلیقه های مختلف ولی به درجه ا ی در برخی زمینه ها از آرمان مردم ایران پشتیبانی میکنند.
اگر توانست عليرغم ۱۲۰۰۰۰ شهيد و تلاشي خانواده ها سرپا بماند به يمن حمايت تك تك مردم ایران بوده است .اگر توانسته است، حلقه محاصره اشرف را بشكند، به يمن تك تك حمايتها, تحصنها و كنفرانسهايي وتظاهرات و ...... بوده كه در ۵ قاره جهان برگزار کرده است. اگر توانسته است، ليست تروريستي را در هم بشكند، به يمن تلاش تک تك حقوقدانان شريف و نمايندگاني و شخصيتهايي بوده كه با ايمان به حقانيت اين مقاومت، خود عليه دولتهايشان شکایت کردند و دولتهایشان را مجبور کردند که این برچسب ظالمانه را بردارند.اگر توانسته است، توطئه دولت فرانسه را كه در همديستي با ملاها ميخواستند مقاومت را خفه كنند به شکست بکشاند، به يمن حمایت تك تك شهروندان فرانسوي و شخصيتها و وجدانهاي بيدار اين كشور بوده كه دور اين مقاومت حلقه زدند و اجازه ندادند ارزشهاي كشورشان پايمال شود.
این مسیری بوده است که طی این سالها مقاومت طی کرده است. بدون شک از این به بعد هم در هر تغییر و تحولی، همین مسیر را تا‍ پیروزی ادامه خواهد داد. آنچه كه مجاهدین را به یقین میرساند كه میتوانند از ساكنان ليبرتي حفاظت كنند و این رژیم را سرنگون کنند،  همین مسیر، پر افتخار و شکوهمند میباشد. البته هیچگاه نباید به دشمن درتاکتیک کم بهاداد و بازهم همواره آماده قیمت دادن بود، ولی به این یقین داشته باشیم  که بطور استراتژیک رژیم روز به روز توانش را برای نابودی مجاهدین بیشتر ازدست میدهد.

شنبه، تیر ۰۶، ۱۳۹۴

ویلپنت –گردهمایی سالانه مقاومت ، قویترین صدای تغییر نظام آخوندی


ویلپنت – گردهمایی مقاومت ایران هرساله بزرگترین گردهمایی خودش را درسالگرد ۳۰ خرداد ۶۰  آغاز مبارزه مسلحانه انقلابی با رژیم ارتجاعی خمینی  و سالگرد تاسیس ارتش آزادیبخش ملی  ایران  و روز زندانیان سیاسی برگزارمیکند .
از22 سال قبل مقاومت ایران ، بنیادگرایی را تهدید اصلی جهانی اعلام کرده است که قلب آن درتهران است، حوادثی که در جهان بویژه منطقه خاورمیانه، مخصوصا در چند سال اخیر بوقوع پیوسته است، درستی این تحلیل را  به اثبات رسانده است.
هر نیرویی برای این که بتواند راه خودش را درتاریخ به جلو بازکند و تاثیرگذار باشد. درقدم اول باید سمت ومسیر حرکت تاریخ را درست بشناسد ودرگام بعد خودش را با آن سمت همراه نماید. سمت تاریخ را ما نمیتوانیم مشخص کنیم، ما نمیتوانیم به تاریخ بشری بگوییم به چه سمتی حرکت کن، ما نمیتوانیم از پشت کامپیوتر برای سمت حرکت تاریخ، قانون بنویسم، ما فقط یک کار میتوانیم بکنیم، سمت تاریخ را کشف کنیم ، همین و بس.
به همین دلیل درسالهای اخیر گردهمایی سراسری مقاومت، به بزرگترین گرد همایی و جبهه همبستگی تمامی نیروهای ضد بنیادگرا درجهان تبدیل شده است. همه خلقهایی که از این پدیده شوم، رنج می برند، از ۵ قاره جهان گرد هم می آیند، تا حول این تهدید اصلی جهانی در مقطع کنونی تاریخ، سیاست واحدی را برای مبارزه با آن اتخاذ نمایند. این گردهمایی، هرساله، عمق بیشتری از مبارزه با این پدیده شوم را دردسترس همه قرار میدهد و آنها را بهم نزدیکتر میکند. برغم عقاید و مذاهب و تفکرات وگرایشات سیاسی مختلف وگاه متضاد، ولی همه حول یک مساله متوفق القولند، بنیاد گرایی تهدید اصلی جهانی است و قلب آن درتهران است .

رژیم که از ویلپنت امسال این مفهوم را بخوبی استنباط کرده است، سعی میکند، شرکت، خلقهای آفریقایی و آسیایی و حتی اروپایی  را بعنوان یک نقطه ضعف برای این گردهمایی جلوه بدهد، تا از عظمت وشکوه آن هرمیزان که بتواند کم کند ولی بعکس عظمت آن را بیشتر نمایان میکند، این مقاومت دراین زمینه پایگاهش را ازمیان مردم ایران به سایرخلقها گسترش داده است.
 از آنجا که این پدیده شوم پایش را از مرزهای ایران فراتر گذاشته و در میان سایر مسلمانان کم و زیاد به فعالیت پرداخته است، درگیر شدن با این پدیده تنها به عهده مقاومت ایران نیست. مقاومت ایران به عنوان نوک این مبارزه باید هرجا که این پدیده ازکانال  رژیم آخوندی، حضور پیداکرده است، حضورداشته باشد این حضور شرط کافی برای مبارزه وپیروزی بر بنیاد گرایی است .
به میان آوردن و وارد میدان کردن، پای خلقهای دیگر درمبارزه با این پدیده شوم، به این  مبارزه خصلت جهانی  و بین المللی میدهد. به همین دلیل مقاومت ایران ، مانند سالهای قبل به همه خلقهای جهان برای شرکت در گردهمایی ویلپنت ، از عرب و ترک و آفریقایی و آسیایی و اروپایی خیر مقدم میگوید و هرساله سعی میکند که خلقهای بیشتری را به  شرکت دراین گردهمایی تشویق کند شرکت هرچه بیشتر خلقهای دیگر یک پیروزی برای این مقاومت ایران ویک شکست برای رژیم آخوندی است .
دیو بنیادگرایی که چنگالهایش را در عراق و سوریه و یمن و افغانستان و پاکستان و لبنان ومصر و لیبی و تونس و آلبانی و درکشورهای اروپایی و.... فرو کرده است ، تنها با اتحاد همه جانبه  خلقها نابود میشود.مریم رجوی ویلپنت 2015
درست است که سرنگونیقلب بنیادگرایی، مسولیت و  وظیفه مقاومت  ایران است ولی شرکت سایر خلقها به این جنبش جهانی ، سرنگونی این پدیده را تسریع میکند .
هم چنان که روزی تمامی خلقهای جهان برای مبارزه با دیکتاتوری و فاشیسم فرانکو دراسپانیا ازگوشه وکنار جهان خودشان رابه اسپانیا رساندند و با تشکیل جبهه جهانی ضد فاشیستی درمبارزه با این فاشیسم نقش خودشان را بازی کردند و درنهایت پس از سالها موفق به شکست دیکتاتوری فرانکو گردیدند، اکنون برای شکست پدیده بینادگرایی ، شرکت سایرخلقها نیز ضروری است .
ولی آنچه که گردهمایی مقاومت درویلپنت امسال را با سالهای قبل متمایز میکند این است که ، همه شرکت کنندگان یک صدا و با بلند ترین فریاد، برای مبارزه با این پدیده شوم ، راه حل عملی ارائه نمودند ، این راه حل ، تغییر رژیم و سرنگونی رژیم ملاها بود .این یک گام بزرگ درمسیر مبارزه با این پدیده شوم میباشد .


تغییر رژیم بدست مقاومت و مردم ایران، خط و سیاستی است که مقاومت ایران و بویژه رئیس جمهور برگزیده مقاومت، رو در روی سیاست مماشات با این رژیم طی این سالها به پیش برده است و ویلپنت امسال یک گام کیفی دراین مسیر میباشد.
موضعگیری بالاترین شخصیت های سیاسی و نظامی و حقوقی و حقوق بشری درسراسرجهان، درویلپنت بدون شک تاثیرات خودش را درسیاستهای جهانی، برای فراهم نمودن مسیر عملی این خط باز خواهد کرد، تلاش رژیم و مماشات گران را برای پیچیدن درجلو پیشروی مقاومت عقیم خواهد نمود .
بدون شک که مقاومت ایران جلوداراین خط بوده است . خوشا به حال نسلی که دراین مبارزه مقدس دراین دوران شرکت میکند .
این واقعیتی است که درویلپنت امسال رژیم و مزدورانش آن را بخوبی درک کرده اند، به همین دلیل آنها را  از کم وکیف و وزن  شخصت های شرکت کننده در ویلپنت به هراس انداخته است، ترس وحشت رژیم وقتی بیشتر میشود که بن بستهای خودش در زمینه اتمی و صدور تروریسم وبنیادگرایی و بحرانهای داخلی اش که روز بروز بیشتر هم میشود را درپیشروی خودش دارد.
شخصت های شرکت کننده  درویلپنت روی یک مساله تاکید کردند، این رژیم فقط یک مسیر درمقابلش قرار دارد ، این که گورش را گم کند.





چهارشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۹۴

جواد هاشمی نژاد به قتل عام 10 شهریور اشرف بوسیله رژیم آخوندی اعتراف میکند.

جواد هاشمی نژاد، یکی از روسای جنایتکار بخش التقاط وزارت اطلاعات، در مصاحبه ای با “خبرگزاری
دفاع مقدس “و “قدس آنلاین“، بیهوده تلاش کرده، تاریخ مبارزات مردم ایران در دوران ستم شاهی، را تحریف نماید و برای خمینی دجال که طی سالهای ۴۲تا ۵۶ بریده بود وکنج عزلت اختیارکرده و به تدریس تفکرات داعشی درحجره نجف مشغول شده بود، سابقه مبارزاتی بتراشد. هاشمی نژاد با وقاحت تمام مدعی شده است : نه تنها مجاهدین در انقلاب ضد سلطنتی نقشی نداشته اند، بلکه علت پیروزی انقلاب
بقیه مطلب را در وبلاگ ایران اینترلینک ایران  بخوانید.

دوشنبه، تیر ۰۱، ۱۳۹۴

مصطفی محمد ی لباس شخصی وزارت اطلاعات در خارج کشور

رژیم آخوندی که این روزها در تله اتمی و در بحرانهای منطقه ای و هم چنین تضادهای داخلی و بحرانهای اجتماعی بشدت گیر کرده است و سیاست صدور انقلاب و بنیادگرایی اش در سوریه و عراق و یمن بشدت با شکست مواجه شده است ، همزمان با برگزاری میتینگ عظیم کهکشان امسال دست به یک سری اقدامات مذبوحانه برعلیه مقاومت ایران در فرانسه ازطریق مزدورانش زده است .
یکی از این مزدورانش فردی به نام مصطفی محمدی ساکن کانادا میباشد. ولی مدتی است  وزارت اطلاعات او رابرای اجرای ماموریت  به فرانسه گسیل کرده است.
مصطفی محمدی مزدور اطلاعات آخوندی کیست ؟
مصطفی محمدی قبل از انقلاب با دو تن از پسران آخوند جنایتکار، موحدی کرمانی دوست صمیمی و با یکی از پسران امام جمعه نارمک به نام مرتضی دوست بود، به همین خاطر بعد از انقلاب ضد سلطنتی بعنوان یک بسیجی در کمیته روستای عبدل آباد در۹۰ کیلومتری تهران به سمت ساوه و اطراف آن فعالیت میکرد.
پس از اعدام مجاهد شهید“ هادی حمزه “(برادرهمسرمصطفی محمدی ) درسال  ۱۳۶۲ بوسیله رژیم خمینی مصطفی محمدی و خانواده اش ، ایران راترک کرده و با کیس هوادارمجاهدین درکانادا پناهندگی میگیرد. درسال 97 دخترش سمیه که هوادار مجاهدین شده بود و سپس فرزند دیگرش به نام محمد به ارتش آزادیبخش می پیوندند.
مصطفی محمدی، بعد ازسال ۲۰۰۳ که امکان مسافرت به عراق فراهم میشود ، به عراق و اشرف سفرکرده  و برای بازگرداندن سمیه و محمد از اشرف، به ضد انسانی ترین فشار ها متوسل میشود. ولی درمقابل  هربار با جواب قاطع سمیه رو برو میگردد. برغم  این که مسولین مجاهدین بارها از سمیه خواسته بودند که به کانادا برگردد ولی هر بار سمیه جواب داده  بود: “من انتخاب کرده ام که دراشرف بمانم ، من به سن قانونی رسیده ام و خودم درمورد سرنوشت خودم میتوانیم تصمیم بگیریم و نه خانواده ام “ و مصرانه خواهان ماندن دراشرف میشود، ولی دراثر همین فشارها ی ضد انسانی مصطفی محمدی موفق میشود که پسرش را به کانادا بازگرداند.
مصطفی محمدی درهمین دوران به استخدام وزارت اطلاعات در می آید ولی به دستور وزارت اطلاعات نه تنها نیات پلید و ماهیت مزدوری خودش را آشکار نمیسازد، بلکه با مظلوم نمایی چنین وانمود میکند که به دلایل شخصی و علایق پدری برای بازگرداندن سمیه  اصرار میکند. ولی هرچه که زمان میگذرد برخوردهای مشکوک و رفتارهای شک برانگیز او مجاهدین و سمیه را به این نتیجه  میرساند که او ماموریت مشخصی را ، ازجانب وزارت اطلاعات دنبال میکند وبه همین دلیل دیگر به او اجازه ورود به اشرف داده نمیشود زیرا که به یک مزدور تمام عیار وزارت اطلاعات تبدیل میگردد.
اقدامات بعدی مصطفی محمدی علیه فرزندش وساکنان اشرف .
مصطفی محمدی برای باز گرداندن مجاهد خلق سمیه محمدی به کانادا ،ابتدا طبق طرح وزارت اطلاعات ، به سازمان ملل و سفارت کانادا و به نیروهای آمریکایی مستقر درقرارگاه اشرف متوسل میشود و با فشار و برخوردهای لمپنی وشارلاتانیسم نوع آخوندی از آنها میخواهد که فرزندانش بویژه سمیه را مجبور به بازگشت به کانادا بنمایند ولی وقتی سمیه درحضور آمریکایی ها ، عزم خودش را برای ماندن دراشرف ابراز میدارد و حاضر به ترک اشرف به هیچ قیمتی نمیشود ، مصطفی محمدی ماهیت وزارتی و بسیجی خودش را بر ملا میکند.
سمیه محمدی طی مصاحبه ای با سیمای آزادی و مخصوصا درکتابی که اخیرا نوشته است ، تمامی توطئه های وزارت اطلاعات علیه خودش را بطور کامل شرح داده است. او درکتابش این ناپدری را مامور وزارت اطلاعات خوانده که برای تلاشی اشرف وکشتار مجاهدین، با آخوندهای جنایتکار همکاری میکند. برای اطلاعات بیشتر میتوانید اینجا را کلیک کنید.
سمیه محمدی درمصاحبه ای با سیمای آزادی درتاریخ 27 دسامبر2007 دراین باره میگوید :
“چند ساليه  كه وزارت اطلاعات آخوندي با تهديد و تطميع متاسفانه مصطفي محمدي را به استخدام خودش  درآورده. اين فرد با من رابطه پدر و فرزندي داشت  ولي  الان شرم دارم كه  اون رو  پدر خودم قلمداد كنم. اين فرد  اكنون ماموريتهاي وزارت اطلاعات رو عليه مجاهدين مستقر در اشرف  و  از جمله  عليه خود من به عنوان يك مجاهد خلق اجرا ميكنه.  .... من در تاريخ 28 ارديبهشت85 به ژنرال فرمانده نيروهاي آمريكائي در اشرف نوشته بودم، .....من در اون نامه  تمامي توطئه ها و اقدامات وزارت اطلاعات آخوندي رو  توضيح دادم. طي اين چند سال  اين فرد بدستور وزارت اطلاعات آخوندي  اين طور   ادعا كرده   كه  من  يه نوجوان  بودم و  مجاهدين مرا از كانادا بزور  آوردند به عراق.   و يا اينكه بزور  من رو در  اشرف نگهداشتن.  و  اين طور مي گفت كه گويا من خودم قصد دارم برگردم كانادا ولي به من اجازه نميدن. بعد از  اين دروغها توسط مصطفي محمدي،  سايتهاي شناخته شده رژيم هم در كانادا  با هماهنگي وزارت اطلاعات به  اين جور دروغها  دامن زدند....من نزديك به 10 ساله كه با انتخاب آگانه و اراده و اشتياق  خودم براي رسيدن به هدفم كه آزادي مردممون  از ستم  حاكميت آخوندهاي  جنايتكاره،  كانادا  رو ترك كردم  و به مجاهدين خلق در اشرف پيوستم و به اين تصميمي كه گرفتم،  افتخار ميكنم و تا سرنگوني اين رژيم جنايتكار ذره اي از پاي نخواهم نشست “
برای اطلاعات بیشتردرمورد سمیه محمدی اینجا را کلیک کنید
مصاحبه سمیه محمدی با روزنامه العراق الیوم
سمیه محمدی طی مصاحبه ای با روزنامه العراق الیوم درتاریخ  14/11/86  درباره توطئه های وزارت اطلاعات از کانال خانواده اش ،چنین میگوید :
“حق پاسخگويي در رسانه ها داستان سميه آيا يك نمونه نيست (به قلم سعد قدو )- قسمت اول
.... من الان دهسال است در اشرف هستم و بارها و بارها با آمريكائيهاي حاضر در اشرف صحبت كرده ام ....سميه توضيح داد كه او نامه فرمانده آمريكايي در عراق و نامه هاي ديگري را در اختيار دارد كه از او 9 بار گواهي گرفته اند و مي توان آنها را به هر دادگاهي ارائه كرد وي افزود:”  من از وكيل وارن كريس در كانادا خواستم كه عليه تلويزيون العراقيه شكايت كند و همچنين از وزارت خارجه و دادگستري و حقوق بشر عراق خواستم و دعوت كردم كه براي ديدار از شهر اشرف بيايند و يا هيئتي را اعزام كنند تا با حضور نيروهاي آمريكايي از جزئيات و شرايط اين توطئه كه رژيم ايران دنبال مي كند مطلع شوند “
مصطفی محمدی به هزینه وزارت اطلاعات  برای پیشبرد خط مشخص شده وزارت ، بیش از ۱۰ بار به عراق و بارها به کشورهای اروپایی و مخصوصا فرانسه مسافرت کرده است ، دربرخی ازاین مسافرتها تا سه ماه در عراق بوده است .
شهادت یکی از هواداران درمورد مزدوری مصطفی محمدی
یکی ازهوادران که درسال ۲۰۰۴ در یکی ازمسافرتها به اشرف همراه او بوده است درمورد برخوردهای مشکوک او درروزهای اقامتش دراشرف میگوید : “ در حین ورود به اشرف درهنگام چک وسایل، با تعجب دیدم که مزدور محبوبه حمزه (همسرمصطفی) دوربین عکاسی و فیلمبرداری خود را از مجاهدین پنهان میکند تا مورد بازرسی قرار نگیرد. مصطفی محمدی  از من هم خواست  دوربینم را پنهان کنم، ولی من این کار را نکردم و دوربینم را تحویل دادم ولی وقتی که میخواستند دوربین او را بگیرند با شارلاتان بازی، مانع گرفتن دوربین شد و دوربین را به داخل  اشرف برد.
بعدها که “فیلم ناتمام برای دخترم سمیه“که از سه کانال رژیم آخوندی پخش شد را دیدم ، برایم روشن شد که بردن دوربین به داخل اشرف به چه منظوری بوده است؟
طی مدتی که دراشرف بودیم، مصطفی محمدی به بهانه خرید وسایل صنفی غالبا باهم به بغداد می رفتیم. دربغداد تحت عنوان خرید برخی وسایل ازمن جدا میشد و برای برگشتن به اشرف بعد ازظهر قراری مشخص میکرد تا با هم به اشرف برگردیم . برای من همواره این سوال مطرح بود که : مصطفی محمدی طی این مدت به کجا میرود ؟ اگر که برای خرید میرود چرا من را همراه خودش نمی برد؟ مگر خرید وسایل صنفی یک کار مخفی میباشد ؟ هر بار هم سر قرار بازگشت به اشرف، با دست خالی برمیگشت و هیچگاه ندیدم که او وسایل صنفی برای اشرف خریده باشد .
دراشرف او بسیارکنجکاو بود. مخصوصا سعی میکرد که با خانواده هایی را که ازایران آمده اند، ارتباط برقرارکند. یکبار بطور اتفاقی متوجه شدم که به یکی از خانواده ها یی که به اشرف آمده بودند، بصورت آهسته و پنهانی میگوید، “کاراشرف تمام است“ و بچه هایتان را برگردانید. او به سمیه هم خیلی اصرارمیکرد که اشرف را ترک کند، ولی سمیه جواب رد میداد.
درسال 2004 یک بار برای چاپ عکسهایی که دراشرف گرفته بود با او  به بغداد رفتم، او من را به یک عکاسی برد، وقتی که برای گرفتن عکسهای چاپ شده برگشتیم، در عکاسی یک عرب دیگر هم حضور داشت که  فارسی را بخوبی صحبت میکرد. او ازما سوالهای مشکوکی میکرد، مانند این که  “خانم مریم رجوی کجاست ؟ شبها کدام هتل میخوابید؟ و ....
بعد ازاین داستان بودکه شک هایم درمورد مصطفی تبدیل به یقین شد و برایم مسجل شد که او به جایی وصل است وهدفی را دنبال میکند ، با بیان این مطلب ارتباطم را با این خانواده قطع کردم “
مصطفی محمدی درکانادا، ازطریق مزدوران شناخته شده، وزارت اطلاعات به نام سعید سلطانپور و نیاز سلیمی به وزارت اطلاعات وصل شد و سپس به ایران رفت و تحت آموزشهای وزارت اطلاعات قرارگرفت و به همکاری گسترده با  انجمن نجات (ارگان سرکوب خانواده) و شعبه عراقی آن “ انجمن سحر“ که آنزمان بوسیله وزارت اطلاعات ازطریق مزدور بتول سلطانی راه اندازی شده بود به فعالیت هایش ادامه میداد .
مصطفی محمدی و ارتباطات گسترده با ماموران وزارت اطلاعات  
درتورنتو ، با یک خانواده رژیمی بسیار پولدار  نیز آشنا و خودمانی شده بود که این خانواده مستمر به ایران رفت و آمد داشتند .
خانه مصطفی در خیابان (Palmer) قرار داشت. چندین بارمشاهده شده بود که ماشین عناصر وابسته به سفارت آخوندی درتورنتو در این خیابان پارک کرده وسرنشنیان آن پیاده به خانه مصطفی محمدی می روند و بعد از چند ساعت از همین مسیر بر میگردند.
یکی ازسایتهای وزارت اطلاعات به نام ایران سبز، وابسته به یکی از ماموران وزارت اطلاعات به نام علی قشقاوی، درتاریخ ۱۰ فوریه ۲۰۰۹ طی مطلب کوتاهی نوشته بود : “بینیدگان محترم سایت ایران سبز ..... آقای محمدی از انجمن ایران سبز خواست که شماره تماس او را در عراق، بر روی وب سایت ایران سبز، برای دسترسی عموم گذاشته شود تا همه کسانی که با مشکلات مشابه در رابطه با فرزندان اسیر خود در دام فرقه مجاهدین به دنیال اطلاعات لازم هستند بتوانند با این شماره آقای محمدی تماس برقرار کنند تا از تجربه او برای اعزام به عراق برای جویای فزندان خود استفاده کنند.“
شماره تماس آقای مصطفی محمدی در عراق:
009647707857720“
وزارت اطلاعات وظیفه، بسیج و تحریک خانواه های الدنگ و بردن به درب قرارگاه اشرف و جوسازی و شانتاژ برای تشویق خانواده ها و سربازان عراقی برای حمله به  قرارگاه اشرف را به عهده مصطفی محمدی مزدور گذاشته بود وا و با توجه به خصوصیات لمپنی اش به این کار علاقه داشت.
تمامی کارهای مصطفی محمدی درعراق، درهماهنگی با سفارت رژیم آخوندی در عراق و استخبارات مالکی جنایتکار و ماموران وزارت اطلاعات مانند، مسعود خدابنده، مریم سنجابی و غلامعلی حسین نژاد و محمد حسین سبحانی و.... انجام میگرفت .
دربرخی موارد مصطفی محمدی مزدور بوسیله وزارت اطلاعات به تهران فراخوانده میشد تا از نزدیک او را نسبت به وظایفش توجیه نمایند ، سپس به عراق فرستاده میشد واز نظرمالی حسابی به او میرسیدند.
مثلا دریکی از مسافرتها به عراق در ماه محرم، به همراه صمد نظری “مسول انجمن نجات مازندران“و مسعود خدابنده در یکی از مساجد شبه نظامیان جنایتکار وابسته به مالکی شرکت کرده بود که تصویر آن را ملاحطه میکنید .
شرکت در جلسات مزدوران عراقی بر علیه ساکنان اشرف برای زمینه سازی حمله های جنایتکارانه مالکی .
وزارت اطلاعات از طریق یک مزدور عراقی به نام  “عدنان سراج “پادوی وزارت اطلاعات درعراق و از عوامل مالکی جنایتکار که کارش ، بسیج مزدوران عراقی برای آوردن به درب اشرف به منظور روحیه دادن به خانواده های الدنگ و زمینه سازی کشتار وشکنجه مجاهدین، بود ، شوهای مختلف راه اندازی میکرد و از مصطفی محمدی برای سخنرانی دعوت مینمود .
به طور مثال او ، درتاریخ ۲۱ آذر ۸۷  درجلسه ای که بوسیله عدنان سراج تحت عنوان “بزرگداشت روزجهانی حقوق بشر در بغداد با حضور اعضای جدا شده سازمان مجاهدین خلق و خانواده های اعضای اسیر در پادگان اشرف“ تشکیل داده بود ،سخنرانی کرده است .
مصطفی محمدی هم چنین، بارها به فرانسه آمده و درجلسات مزدوران وزارت اطلاعات در پاریس شرکت کرده و با بریده مزدوران شناخته شده و بد نام مانند کریم حقی و مسعود خدابنده رابطه فعالی داشته است.
مصطفی محمدی در جلو اشرف به همراه خانواده های الدنگ وزارت اطلاعات
وقتی که وزارت اطلاعات شوی خانواده های الدنگ را  با همکاری دولت مالکی برای زمینه سازی کشتار مجاهدین در درب اشرف راه اندازی کرد ، مصطفی محمدی جزو  اولین گردانندگان این شوی مسخره بود که نقش تحریک کننده را بعهده داشت و با 320 بلندگو به آزار واذیت ساکنان اشرف می پرداخت.
او به همراه یک زن بسیجی و حزب اللهی به نام ثریا عبداللهی معرکه گردان اصلی خانواده های الدنگ  درجلو اشرف بودند .
آنها ازبلند گو اشرفیان را تهدید به دار زدن و آتش زدن اشرف و ... می نمودند.
طی مدتی که مصطفی محمدی درجلو اشرف بود ، از زهرا خانم نظام (ثربا عبداللهی) بعنوان رهبر بسیجی خودش نام برده و به همه خواستهای او تن میداد .
https://www.youtube.com/watch?v=hw39BYw6-mU

به بخشهایی از لجن پراکنیهای او در رابطه با ساکنان اشرف که دختر خودش هم درمیان اشرفیان بود گوش کنید، تا  بیشتر به عمق رذالت وپادویی او برای وزارت اطلاعات پی بیرید .
متن پیاده شده نوار :
زهرا خانم نظام ثریا عبداللهی ، مامور وزارت اطلاعات درحالی که مصطفی محمدی نیز درکنارش  ایستاده است است یقه درانی میکند :« بدونید هرکسی، اون کسایی علی الخصوص که درراس این اشرفند ،که درمرکز این اشرفند بدونند، اشرفو مسعودو، تمام مسولین اصل اینجا رو بخاک وخون میکشیم ،  این رو بدونین من جلوی این بچه ها را نگه داشتم ، اگه، بگم شبونه حمله کنید، میدونید که یکی تون سالم نمی مونه اون تو ، هی به این و اون پیغام ندید یک عده مزدور اومده ، ما با مدرک وسند با عکس وپاسپورت وارد این کشور شدیم.مدارک وسندهای ما پیش رییسان بغداده ، پیش ارتشیان بغداده ، ما با مدرک وسند وارد شدیم. این دادهای من یه روز برای شما خیلی گرون تمام میشه ، میدونین کی ؟ اون زمانی که همین جا اون دارها رو به بالا میکشم و دونه دونه تون رو به دار میکشم .“
مصطفی محمدی مزدور : “پس صبر کنید چند دقیقه دیگه می آیم بقیه را یک مرتیه برایتان میزنم ..“
ثریا بسیجی : “ای سران اشرف ، من یک کلمه روز سه شنبه به شما گفتم ، اشرف را به آتش خواهم کشید،“
مصطفی محمدی مزدور : “حالا یک چیز دیگه میخواهم بهت بگم ، درهمین دگر گونی اخیر دعوای گرگها تو ایران“
ثریا بسیجی : “پس امشب پس تا پاسی ازشب این جا می شینم ، ای دربندگان ،  ای گرفتاران دست رجوی شنیدید ؟ عمر رجوی بدانید به پایان رسیده ، این هم اعلامیه ای ازطرف بتول سلطانی بود که 20 سال دراین زندان حجر بود “مصطفی محمدی در راس این رئیسان بوده ، سرنوشت ننگینی درانتظار شماست میتونید امشب تصمیم بگیرید ، اگرجوابی ندادید فردا روز جمعه برای شما خیلی دیره “
مصطفی محمدی مزور : “نه این که خانواده پشت خانواده میارم ، نه این که خانواده ازایران ، از اروپا میارم ، خبرنگاران هم میارم ، بسه دیگه این قدر زیر دامن این آمریکاییها شیر داری میمکی، میکشمت بیرون از زیر دامن امریکاییها، ماخانواده ها،  البته این جا یک خواهر بسیجی داریم ها،  اون روکردیم رهبر خودمون ، این خواهر بسیجی ما دنبال توهستیم ، بسیجی بی ترمز“.
ثریا بسیجی : “تک تکتون را جلو همین اشرف به دارمیکشم، اشرف رابخاک و خون میکشیم. من خودم بالشخصه حاضرم ازهزینه خودم هر مبلغی 5میلیون ، برای هر نفر 10میلیون ، 20 میلیون من حاضرم ، هرمبلغی که شما نیاز دارید به شما بدم درمقابل به من اسیران را تحویل بدهید. بهوش باشید این اقدامات ما به همین زودی بصورت حمله شروع خواهد شد.چون یواش یواش صبر ما طاق شده ، هم ، اسیرامون خسته شدن هم ما، اگربیشتر ازاین طول بکشه،  اگر بیشتر ازاین طول بکشه،  حمله را شروع میکنیم .پس تصمیم را سریعتر بگیرید و تا زمانی که خواسته ما برآورده نشه این صدا ها شدید تر ، شدیدتر وشدیدتر خواهد شد. من دیروز گفتم نه تنها انگلیس ، مصر ، آلمان ، امریکا ، اعوذ بالله خدا هم درمقابل خواسته ما نمیتونه کاری بکند. بشنو ، بشو ، فردا ۸ بلندگوی دیگر گفتم برای من بیاورند، گفتم ۱۰۰۰ نفر ازایران برای من وابستگان اسیرانی که اینجا هستند بفرستند.اشرف را بخاک و خون میکشیم ، ۱۰۰۰ نفر در راهند .
ولکن ولکن، ای اشرفیان بی حیا بشنوید و بترسید. ازاین ۱۸ نفر که درصف اول مصطفی محمدی است و مصطفی محمدی فیلمبرداری کرده و نامه های کتبی از سران بالا برای مجازات اسیران داره . الله اکبر گویان به طرف دربیایید. ذهن شما را شتشوی مغزی کرده اند. اشرف با ورود ما به پایان رسیده و نام اشرف ، نام مجاهدین خلق ، مرگ بر مجاهد ، ازتاریخ امروز قلم قرمز خورده ، تاریخ مجاهدین خلق تمام شده . ای اشرفیان ، ننگتان باد ، ننگتان باد ، ننگتان باد ، پرونده چرکینی دارید . مرگ بر شما مرگ برفکر ننگین شما اکنون قطعنامه  دیگری
صادر میکنیم ، ما آزادی تمامی اسیران را از این سیاهچال را خواستاریم  ما اکنون آزادی تک تک اسیران را ازاین سیاهچال خواستاریم  ننگتان باد .“
لجن پراکنی های مصطفی محمدی و ثریا عبداللهی که فرزند او هم از مجاهدین اشرفی است ، بخوبی نشان میدهد که در آنها هیچ عنصری از عواطف پدری ومادری وحتی انسانی باقی نمانده است ، براستی که آنها از دست آموزان محمد گیلانی و آخوند جنتی و .... هستند که  به خاطر مزدوری برای نظام ولایت فقیه و پول حاضر هستند که فرزندان خودشان را هم قربانی نمایند.
همکاری با کارگردان  وزارت اطلاعات برای ساختن فیلم
پس ازمدتی ، وزارت اطلاعات به او ماموریت میدهد ، برای ساختن یک فیلم علیه مجاهدین با یک کارگردان وزارت اطلاعات، همکاری نماید .این کارگردان “مرتضی پیاده شناس“ نام دارد. او قبلا هم فیلمهایی علیه مجاهدین تولید کرده بود .
مرتضی پیاده شناس با همکاری مصطفی محمدی فیلم پرهزینه و گرانقیمت ولی سراسر دروغ و فریب به نام “فیلم ناتمام برای دخترم سمیه “را تولید کرد. داستان این فیلم تماما بر دروغهای مصطفی محمدی و چند مامور وزارت اطلاعات آخوندی تهیه شده  است . مصطفی محمدی شخصیت اول این فیلم میباشد، تمامی آرشیو خانوادگی مصطفی محمدی دراختیار کارگردان مزدور وزارت اطلاعات قرارگرفته اس. بخشهایی از فیلم های آرشیو خانوادگی مصطفی محمدی وهم چنین فیلمهایی که او دراشرف گرفته بود درفیلم تهیه شده مورد استفاده کارگردان قرارگرفته است .دراین فیلم کارگران مصاحبه های سراسر دروغی دیگری را هم  از برخی ماموران وزارت اطلاعات مانند ، محمد حسن سبحانی ، بتول سلطانی و نسرین ابراهیمی را نیز جای داده است .
کارگردان وزارت اطلاعات در مصاحبه ای با روزنامه ایران در تاریخ ۱۰ بهمن ۹۲ درمورد نحوه آشنایی با مصطفی محمدی مینویسد:“ «در سال ۸۷ قرار شد که فیلمی درباره سازمان مجاهدین خلق کار کنم که نتیجه آن فیلمی شد به نام «ملاقات پشت دیوار اشرف». در جریان ساخت این فیلم با خانواده مصطفی محمدی آشنا شدم و ارتباطم را با آنها از طریق تلفن و ایمیل ادامه دادم. کمی بعد در یکی از کشورهای خارجی با آنها قرار ملاقات گذاشتم و پیشنهاد دادم که فیلمی درباره زندگی شان بسازم. ».
پیاده شناس، طی مصاحبه ای با “سینما پرس“ درتاریخ  ۲ مرداد ۹۳ میگوید:“ «روزهای زیادی، فیلم های شخصی و خانوادگی اعضای خانواده مصطفی محمدی را نگاه کردم تا به فضای ذهنی او رسیدم.»
براساس همین گزارش :“در پایان این مراسم “مرکز سینما فیلم“ و “موسسه راهبردی دیده بان“ با اهدای لوح و هدایایی از تهیه کننده، کارگردان، مدیرتولید و تصویربردار فیلم مستند "ناتمامی برای دخترم سمیه" تجلیل به عمل آورد“.
موسسه راهبردی دیدبان ، وابسته به وزارت اطلاعات می باشد .
فیلمساز وزارت اطلاعات برای مصطفی محمدی سنگ تمام گذاشته و در “جام جم سینما“ در تاریخ پنجشنه ۲ مرداد ۹۳ میگوید: “فکر می کنم که مهمترین کسی که باید قدردانی شود،«مصطفی محمدی» و خانواده اش است که شجاعت داشتند تا در چنین ابعادی اعتراف کنند.
لازم به یاد آوری است که :این به اصطلاح  فیلم درسال 26 خرداد۹۳، بصورت بسیار عجولانه یک روز قبل از برگزاری بزرگترین گردهمایی سالانه مقاومت ایران درویلپنت پاریس از سه شبکه  رژیم پخش گردیده است
ماموریت مصطفی محمدی در اور سور اواز فرانسه
اکنون در دوران بن بست و شکست های رژیم آخوندی ، وزارت اطلاعات ماموریت جدیدی را به مصطفی محمدی در پاریس محول کرده است .او درتاریخ ۱۲ ژوئن ۲۰۱۵ برطبق یک طرح و برنامه  مشخص وزارت اطلاعات، به همراه دخترش حوریه و یک مرد سیاهپوست که مدعیست وکیلش میباشد به  اور آمده بود.
دختر او به نام حوریه دوربینی را به منظور شناسایی و فیلمبرداری ازمنطقه اور وساکنان آن  به دستش بسته بود . تادرطرحهای تروریستی وزارت اطلاعات درآینده مورد استفاده قرار بگیرد. ولی پس ازافشاگری مجاهدین درمورد مزدوری مصطفی محمدی و ارائه اسناد ومدارک مزدوری این خانواده ، پلیس تمامی فیلمهایی آنها را ضبط کرد وطرحشان با شکست مواجه شد.
روزنامه پاری مارچ فرانسه : “خيلي سخت است كه تصور كنيم كه داستان او(مصطفی محمدی) توسط واواك، وزارت اطلاعات ايران «تنظيم» نشده است“
داستان مزدوری مصطفی محمدی و وابستگی او به وزارت اطلاعات رژیم آخوندی آنچنان عیان است که  حتی از چشم نویسنده مقاله پاری مارج فرانسه که فقط یک بار او را دیده است ، نیز مخفی نمانده است .
روزنامه پاری مارج فرانسه طی مقاله ای به قلم  “فرانسوادلبار“ درتاریخ ۱۳ ژوئن ۲۰۱۵ مینویسد ::“ چند روز مانده به گردهمايي سالانه سازمان مجاهدين خلق ايران كه شنبه در ويلپنت برگزار ميشود، يك شهروند ايراني كه از پاريس عبور ميكرد درخواست كرد كه با ما ملاقات كند. مصطفي محمدي يك عضو سابق سازمان..... اين تواب كه در كانادا در تبعيد است، برايمان در حالي كه اشك در چشم دارد توصيح ميدهد كه دخترش بيش از بيست سال است كه محبوس است. ..... اما در حالي كه مصطفي محمدي به ما ميگويد كه از كانادا مي آيد، ساعتش به وقت تهران است. وي جواب ميدهد «اين وقت قلب من است.»خيلي سخت است كه تصور كنيم كه داستان او توسط واواك، وزارت اطلاعات ايران «تنظيم» نشده است“
دوستان فیس بوکی او نیز همه ماموران وزارت اطلاعات وانجمن نجات میباشند.
از دولت کانادا میخواهیم که براساس قانونی که اخیرا درکا نادا تصویب شده است ، خانواده مصطفی محمدی را اولا به دلیل مزدوریشان وثانیا به دلیل این که به ایران میروند از خاک کانادا اخراج نموده و او را به نزد اربابانشان آخوندهای جنایتکار بفرستند.
هم چنین از کشورهای اروپایی میخواهیم که ضمن دستگیری این عامل آخوندها براساس مصوبه سال 1997 اتحادیه اروپا از ورود او به کشورهای اروپایی جلوگیری کنند و او را به ایران برگردانند.