یکشنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۹۴

علي اكبر راستگو مأمور رژيم آخوندي در آلمان



علي اكبر راستگو از مأموران وزارت اطلاعات رژيم ايران است كه باماسك «عضو سابق مجاهدين» وتحت پوشش انجمنهاي پوششي ملايان در آلمان در خدمت كارزار اهريمن‌سازي ملايان عليه مخالفان رژيم و به‌ويژه مجاهدين و مقاومت ايران مي‌باشد. وي كه ازسال 1976 پناهنده آلمان مي‌باشد، در سال 1988 با سفارت رژيم آخوندي در آلمان ارتباط برقرار كرد و به‌استخدام اطلاعات آخوندها در آمد.  راستگو كمي بعد از اين تاريخ به‌طور مخفيانه به ايران تحت حاكميت ملاها رفت. عباسي، مامور سفارت رژيم ايران در آلمان، شخصا تمامي مسائل ورود و خروج و رفت وآمد  راستگو را، در فرودگاه فرانكفورت و در فرودگاه تهران حل و فصل كرد. وزارت اطلاعات در فرودگاه تهران  وي را از در ويژه، بدون بازرسي چمدان و وسايل خارج نمود و با يك وسيله نقليه متعلق به آن وزارتخانه، مستقيما به يكي از خانه‌هاي امن در تهران منتقل كرد. راستگو دو هفته در ايران به‌سر برد، ولي براي اين‌كه همكاريش با وزارت اطلاعات لو نرود و فاش نگردد كه به‌ايران تردد كرده است، حضورش در ايران را مخفي نگهداشت و حتي به شهر خودش يعني بابل نرفت. وي طي دو هفته‌يي كه درايران بود. يك هفته را براي آموزشهاي اطلاعاتي در تهران گذراند و يك هفته نيز به نوشهر رفت.
بعداز بازگشت ازايران، راستگو تلاش كرد كه رفتن خود به‌ايران را براي ايرانياني كه اورا مي‌شناختند كتمان كند و به آنها مي‌گفت به ايتاليا رفته است. ولي افرادي كه در ايران او را ديده بودند به‌پناهندگان ايراني اطلاع دادند كه راستگو را درتهران ديده اند كه با عوامل وزارت اطلاعات تردد داشته است .
علي‌اكبر (بهمن) راستگو علاوه بر ارتباطات تنگاتنگ با سفارت رژيم در بن، مستقيماً با بخش برون‌مرزي وزارت اطلاعات درتهران نيز ارتباط دارد. رابط او فردي به‌نام «تقوايي» است كه راستگو از طريق تلفن‌دستي با وي ارتباط دارد و در مسافرتهاي نوبه‌يي به تهران توسط وي توجيه مي‌شود. علي‌اكبر راستگو كه مأموريتهاي اطلاعاتي و جاسوسي عليه پناهندگان ايراني را در آلمان، زير پوشش رانندگي تاكسي يا كار دريك شركت ساختماني، انجام مي‌دهد، براي جلوگيري از لو رفتن ارتباطاتش با مأموران اطلاعاتي رژيم، قرارهايش را با آنان در يك هتل در شهر گيسن (60كيلومتري فرانكفورت)، اجرا مي‌كند. وي هم‌چنين براي انجام يك سري تبادلات اطلاعاتي وجاسوسي با مأموران رژيم، سفرهاي متعددي به هامبورگ، كرفلد و هلند دارد.
علت اين كه وزارت اطلاعات آخوندها تلاش مي‌كند تا علي‌اكبر راستگو و ساير مأموران و همكاران خود در اروپا و آمريكا را با عنوان «جداشده از مجاهدين» و نه مزدور خودش به‌صحنه بفرستد، رسوايي و بي‌اعتباري و تنفري است كه مردم ايران و جامعه بين‌المللي از اين رژيم دارند.  از آن‌جا كه اين رژيم به‌علت اعدام 120000تن از مردم ايران، دهها بار توسط سازمان ملل متحد به‌خاطر نقض شديد و مستمر حقوق بشر محكوم گرديده  و افكار عمومي دركشورهاي غربي، اعتباري براي تبليغات و دجالگريهاي آن قائل نيست، بنابراين آخوندها براي پيشبرد جنگ سياسي و تبليغاتيشان عليه مجاهدين و مقاومت ايران به عنوان آلترناتيو دموكراتيك و تهديد اصلي موجوديت ديكتاتوري مذهبي، نيازمند پوششي هستند تا خود و اثر انگشت خود را تحت پوش اسامي و عناوين ديگر پنهان سازد. از جمله ابزارهايي كه ملاها تلاش كرده‌اند از آنها چنين پوششي را فراهم كنند.
علي‌اكبر راستگو از جمله اين مأموران است. وي دو انجمن در شهر كلن آلمان به‌نامهاي «كميته دفاع از زندانيان سابق زندانهاي مجاهدين» وكانون آوا  (كانون آزاديخواهان و پناهندگان ايراني) به‌ثبت داده است تا در پوش آنها به‌همراه تعدادي ديگر از ماموران اعزامي اطلاعات آخوندي به جاسوسي عليه پناهندگان و مخالفاني ايراني و به‌خصوص به‌پيشبرد كارزار شيطان‌سازي عليه مقاومت ايران بپردازد.
يكي از ماموريتهاي علي اكبر راستگو چاپ و توزيع گسترده كتابها و جزوات ارسالي وزارت اطلاعات عليه مجاهدين مي باشد. اين كتابها در ابعاد بسيار وسيع براي ايرانيان پناهنده و محافل خارجي بطور مجاني پست و توزيع مي‌گردد و هزينه آن بوسيله اطلاعات آخوندي پرداخت مي‌شود.

راستگو چمدانهاي پراز كتاب را كه توسط وزارت اطلاعات از تهران به آلمان ارسال مي‌شود، هربار از دفتر ايران اير در فرودگاه كلن ـ بن تحويل گرفته و با ماشين شخصي‌اش آنها را منتقل و توزيع مي‌كند.
رژيم آخوندي در 25 اكتبر 1996 سميناري با شركت تعدادي از ماموران خارج كشوري وزارت اطلاعات در لس‌آنجلس آمريكا برگزار كرد. علي اكبر راستگو دراين سمينار با نام مستعار ”دكتر بهمنيار” سخنراني كرد. هدف از اين سمينار، توجيه شكنجه وكشتار بوسيله ملايان و ايجاد  جنگ رواني عليه مجاهدين بود.
درسال 1998 او به همراه تعدادي ازعوامل وزارت اطلاعات، يك نشريه هفتگي به نام «دنا» كه تماما تبليغات و جنگ رواني ملايان عليه مقاومت ايران بود، منتشر مي نمود كه بصورت مجاني براي ايرانيان پست مي‌شد . او آدرس ايرانيان را از طريق سفارت رژيم درآلمان بدست مي آورد و نشريه را براي آنها ارسال مي‌كرد. انتشار اين نشريه، پس از مدتي، به‌دليل نفرت ايرانيان از نشريات آخوندي و بدنامي بيش از پيش مامورانش از قبيل علي‌اكبر راستگو، متوقف شد.
از ديگر ماموريتهاي علي‌اكبر راستگو، شركت در فعاليتها و برنامه‌هاي فرمايشي وزارت اطلاعات در كشورهاي مختلف است كه تماما با هزينه و دستورالعمل وزارت اطلاعات ملايان برگزار مي‌شود. هم‌چنين نامه‌ها و تماسهاي مورد نياز وزارت اطلاعات عليه مقاومت ايران خطاب به‌دولتها و ارگانها و پارلمانترهاي كشورهاي مختلف به‌ويژه در اروپاست. مضمون و هدف تمامي اين تماسها و نامه‌نگاريها، به‌ثبت‌دادن و پيشبردن توطئه‌ها و تبليغات و دروغپردازيهاي ملايان برضد اپوزيسيون اصلي رژيم در راستاي سهيم‌كردن مخاطبان در اعمال فشار و ايجاد محدوديت عليه مقاومت است.

حمله وچاقوكشي عليه پناهندگان ايراني درفرانسه

درتاريخ 17 ژوئن 2007  وزارت اطلاعات ازطريق يك  انجمن پوششي وزارت اطلاعات، به نام (”انجمن حمايت ازمهاجرين و ايرانيان مقيم فرانسه”  با جمع آوري و اعزام شماري از عوامل خود از فرانسه وآلمان و  ساير كشورهاي اروپايي در صدد بود جلسه يي  تحت عنوان « سمينار صلح وهمزيستي»در سالن فياپ در پاريس برگزار كند،.

مأموران رژيم كه  دراين برنامه شركت داشتند عبارت بودند از : جواد فيروزمند، جهانگير شادانلو، محمد حسين سبحاني، مسعود خدابنده و زنش ان سينگلتون، علي اكبر راستگو، هادي شمس حائري ، علي راستبين ، آلن شوالرياس، و....به همراه دو تن از چاقوكشان حرفه‌يي  وزارت اطلاعات و سفارت رژيم درپاريس كه  با  تدارك  سلاح و تجهيزات لازم نظير چاقو، گاز اشك آور، پنجه بوكس و... ، براي حمله و هجوم و سوء قصد به جان پناهندگان و ايرانيان مخالف رژيم كاملا مصمم و آماده بودند.
قبل از برگزاري جلسه، وقتي در بيرون سالن مورد سوال چند تن ازپناهندگان سياسي و ايرانيان مخالف رژيم قرار گرفتند، آنها را با چاقو و گاز اشك آور و پنجه بكس وحشيانه و به قصد كشت مضروب و مجروح كردند كه تعدادي ازآنها،به  بيمارستان منتقل شدند. پليس پس از اطلاع از اين وحشيگري ماموران اطلاعات رژيم، خود را به محل رساند و پس از بررسي صحنه و جمع آوري آلات جرم و شناسايي مجرمين، علاوه بر لغو جلسه عوامل اطلاعات آخوندي، محمد حسين سبحاني و دو مزدور ديگر اطلاعات سفارت رژيم آخوندي را، دستگير و بازداشت كرد، تعدادي ازماموران وزارت اطلاعات، بلافاصله ازچنگ پليس فرار مي كنند.
لازم به ياد آوري است كه محمد حسين سبحاني كه درجريان اين چاقوكشي دستگير شد، يكي ازاعضاي انجمن پوششي وزارت اطلاعات به نام كانون ”آوا” مي باشد، كه تحت نام علي اكبر راستگو به فعاليت مشغول است.

گزارش دستگاههاي امنيتي كشورهاي آلمان و هلند

گزارشهاي دستگاههاي امنيتي كشورهاي اروپايي توطئه‌هاي رژيم آخوندي چه در زمينه جاسوسي و چه در كارزار اهريمن‌سازي برضد مجاهدين و مقاومت ايران را بارها مورد تاييد قرار داده‌اند. به‌طورر مشخص، گزارشهاي سالانه اداره حراست از قانون اساسي آلمان BFV  تصريح مي‌كنند كه هدف اصلي وزارت اطلاعات در خارج از كشور شوراي ملي مقاومت و سازمان مجاهدين خلق ايران است و اين وزارتخانه تلاش مي‌كند با استخدام اعضاي سابق از اين سازمانها اطلاعات جمع آوري نموده و با پخش اطلاعات دروغ عليه مجاهدين آنها را تضعيف و بي اعتبار كنند.
سازمان امنيت هلند (AIVD) نيز در گزارش سال 1998خود تصريح مي‌كند: «... ماٌموران ايراني مصمم هستند كه اعضاي گروههاي اپوزيسيون را پيدا كرده تا بدين‌وسيله آن سازمانها را بي‌ثبات كنند. به‌ويژه اعضاي كنوني و سابق مجاهدين خلق مورد توجه زياد سازمانهاي امنيتي ايران هستند. سازمان (امنيت ايران) از فشار(intimidation) بر روي ايرانيان براي همكاري استفاده مي‌كند.
سازمان امنيت هلند AIVD  در گزارش سال 2000 خود مي‌نويسد «از جمله  وظايف  وزرات اطلاعات  وامنيت داخلي ايران، رديابي وشناسايي  افرادي است كه درخارجه  با گروههاي اپوزيسيون در ارتباط ميباشند. هواداران مهمترين  گروه  اپوزيسيون يعني  مجاهدين خلق بيش از همه و به طور ويژه مورد توجه سازمان امنيت ايران ميباشند... وزارت اطلاعات تلاش ميكند از طريق «اعضاي سابق مجاهدين» تا حد امكان در رابطه با اين سازمان اطلاعات جمع اوري نمايد. همچنين  مأموران وزارت اطلاعات ايران دستور دارند اطلاعات منفي در رابطه با سازمان مجاهدين خلق  واعضاي  آن پخش نمايند. آنها به اين وسيله سعي در تضعيف  سازمان دارند و ميكوشند ازمجاهدين دركشورهاي ميزبان چهره اهريمني  بسازند  و به اين ترتيب به  تحركات سياسي و اجتماعي آنها خاتمه دهند».
عضوگيري و بكارگيري تعدادي از بريدگان يا عناصر اخراجي از مجاهدين و مقاومت، توسط وزارت اطلاعات در كشورهاي غربي در بسياري از مقاطع در سالهاي گذشته مورد تاييد و پيگيري دستگاههاي امنيتي اين كشورها بوده است. حجم فعاليتهاي وزارت اطلاعات به‌حدي است كه به‌رغم رفتار اغماض‌گرايانه دولتهاي مربوطه گزارش سالانه دستگاههاي امنيتي آلمان و هلند در سالهاي گذشته گوشه هايي از اين اقدامات را مورد تاييد قرار داده است.
در عين حال، مصوبه شوراي وزيران اتحاديه اروپا در 29 آوريل 1997 بر «همكاري ميان دولتهاي اروپايي براي تضمين اين كه به ايرانياني كه داراي ماموريتهاي اطلاعاتي و امنيتي هستند ويزا داده نشود» تاكيد مي‌كند و همه دولتهاي عضو را به «اقدام هماهنگ براي اخراج و ممانعت از ورود پرسنل اطلاعاتي ايران در كشورهاي عضو اتحاديه اروپا» فرامي‌خواند.
علي‌اكبر راستگو، رابطه نزديكي با كريم حقي، از مأموران شناخته‌شده اطلاعات آخوندها در هلند، دارد. و در فعاليتهاي مختلف جاسوسي و اطلاعاتي با وي شركت مي‌كند. كريم حقي، در نشرية خودش به‌نام پيوند، در اول  فوريه 2000،  جريان لورفتن خودش و بهمن راستگو توسط پليس امنيتي هلند را منتشر كرد. حقي در نشريه خود گزارش كرده است كه  روز سه‌شنبه اول‌فوريه‌2000، حدود ساعت 4.5‌عصر يك مأمور امنيتي هلندي به‌محل اقامت وي مراجعه كرده و خواهان صحبت با وي مي‌شود. مأمور مربوطه بعد از صحبتهاي اوليه از روي ليستي كه در دست داشت شروع به خواندن اسامي مي‌كند كه نام كريم حقي و بهمن (علي‌اكبر) راستگو نيز در آن بوده است.  پيوست شماره 1
نشريه پيوند به‌نقل از پليس امنيتي هلند مي‌نويسد:
ما اطلاعات كافي داريم كه شما با رژيم در ارتباط هستيد و هزينهٌ نشريهٌ شما توسط رژيم تأمين مي‌شود و هم‌چنين مي‌دانيم كه آقاي شمس‌حائري با رژيم در ارتباط است و رابط او با وزارت اطلاعات برادرش مي‌باشد. و در همين رابطه يكبار هم به‌سنگاپور سفر كرده است.
 مأمور امنيتي مي‌گويد: ما هلند را آرام مي‌خواهيم و نمي‌خواهيم كه اين‌جا تظاهرات و درگيري باشد، براي شما خيلي بهتر است كه دست از اين كارها برداشته و به‌دنبال كار و زندگي خود برويد و فكر آيندهٌ بچه‌هايتان باشيد.

كريم حقي در نشريه خود اضافه مي‌كند:

 در همان روز سه‌شنبه در سه شهر آلمان يعني كلن، ويسبادن و هنف 6‌نفر در گروههاي دو‌نفره به آقايان مهدي خوشحال و بهمن راستگو و خانم نادره افشاري مراجعه مي‌كنند. محور سؤالات بر روي نوع ارتباطات، تيراژ نشريهٌ پيوند، نحوهٌ تأمين هزينهٌ آن… دور مي‌زده است.

كميسيون امنيت و ضدتروريسم شوراي ملي مقاومت ايران در بهمن 1378 اطلاعيه‌يي در اين باره صادر كرد و نوشت: «… در هفته‌هاي اخير، پليس و ارگانهاي امنيتي در هلند، آلمان، انگلستان، سوئد، نروژ، كانادا و… ‌به‌مراجعه و احضار شماري از مأموران رژيم و اخطار دادن به آنها، مبادرت كرده‌اند. آن‌چنان‌كه مأموران اطلاعات آخوندي به رؤسا و رابطين اطلاعاتي خود در سفارتهاي رژيم و هم‌چنين مستقيماً به اطلاعات آخوندي در تهران گزارش كرده‌اند، پليس اسناد و مدارك غير‌قابل انكاري مانند عكسها و  نوار مكالمات اين افراد با رابطينشان در وزارت اطلاعات را در اختيار دارد. پليس هم‌چنين، با جزئيات، در جريان سفرهاي مخفيانه  اين ماموران به ايران و كشورهاي همسايه و نيز رفت‌و‌آمد آنها به كشورهاي خاور‌دور مانند مالزي و سنگاپور براي ديدار با فرستادگان وزارت اطلاعات، قرار دارد. هم‌چنان‌كه از  رفت‌و‌آمد شماري از آنان بين كشورهاي اروپايي و آمريكا در ماههاي اخير با خبر است و مي‌داند كه هزينه‌ها تماماً توسط وزارت اطلاعات تأمين شده است. در مواردي حتي دستمزدهاي هفتگي و ماهيانه و  نحوه  پرداخت آن به مزدوران هم براي پليس روشن است…

در آلمان پليس امنيتي در مراجعه به علي‌اكبر(بهمن) راستگو، مهدي خوشحال و نادره افشاري، از جزئيات ارتباطات آنها با وزارت اطلاعات ابراز اطلاع نموده و از جمله با راستگو راجع به‌نحوه  وجوهي كه بابت همكاري با نشريه  پيوند از وزارت اطلاعات دريافت مي‌كند سؤال و جواب كرده است.

فعاليتهاي اين مأمور اطلاعات آخوندي هميشه مورد توجه پليس آلمان بوده است. علاوه برسال 2000، راستگو طبق اطلاعيه‌يي كه در 11 دسامبر 2003 منتشر نمود، اعلام داشت كه خانه وي مجددا مورد بازرسي و تفتيش پليس آلمان به اتهام نگهداري سلاح و پاسپورت جعلي قرار گرفته است كه نشان مي‌دهد وي به‌عنوان يك مامور وزارت اطلاعات رژيم ايران هميشه مورد ظن پليس آلمان قرار داشته است.
فعاليتها و ماموريتهاي علي‌اكبر راستگو و ديگر عوامل وزارت اطلاعات در اروپا، براي پيشبرد جنگ رواني ملايان عليه مقاومت، از جمله شركت آنها در جلسات و كنفرانسهاي فرمايشي، در سايتها و روزنامه‌هاي حكومتي ملايان در داخل كشور به‌طور وسيع منتشر و تبليغ مي‌گردد. از جمله كنفرانس وزارت اطلاعات در فرانسه كه با شركت 30 تن از مأموران رژيم كه از كشورهاي مختلف به‌فرانسه اعزام شده بودند و هدف از برگزاري آن متهم‌كردن و مخدوش‌كردن چهره مقاومت ايران بود، در مطبوعات حكومتي آخوندها انعكاس وسيعي يافت:




روزنامه كيهان 15تير 1382
اعترافات تعدادي از اعضاي بريده گروهك منافقين در پاريس
تعدادي از اعضاي بريده گروهك منافقين كه به تازگي به فرانسه سفر كردهاند در يك مصاحبه مطبوعاتي در خانه تيمي پاريس به ذكر انحرافات، اهداف و علل جداشدن خود از اين گروهك پرداختند.
علي اكبر راستگو كه چندين سال در كادر سياسي اين گروه تروريستي فعاليت داشت به خبرنگار ايرنا در پاريس گفت: من 10 سال در بخش سياسي سازمان بودم و هدف ما از تشكيل بخش سياسي سرپوش گذاشتن بر فعاليتهاي نظامي و خشونت بار اين گروه بود. يكي ديگر از اعضاي بريده گروهك منافقين كه خود را كريم معرفي كرد … در پاسخ به سؤال خبرنگار فرانسوي گفت: ما در مدت عضويت خود به طور مرتب بين فرانسه و عراق درحال تردد بوديم. وي افزود: سازمان ده ها مقر فرماندهي در فرانسه داشت و فرمان بمبگذاري، عمليات تروريستي و قتل دهها شهروند ايراني از درون همين مقرها صادر شده است.




علي اكبر راستگو بارها براي جاسوسي برعليه كمپ اشرف و زمينه سازي كشتار هاي

مالكي  درحمله وهجوم به اشرف به دستور وزارت اطلاعات به عراق مسافرت كرده بود .
دريكي از اين مسافرتها به همراه يك مزدور ديگر به نام مهدي خوشحال مورد شك نيروهاي امنيتي عراق قرارگرفته و بازداشت شده بودند و چندي دربازداشت قرارميگيرند  كه با وساطت رژيم آخوندي و با دخالت مالكي جنايتكار از زندان آزاد ميشود .
روزنامه اسپيگل آلمان در تاريخ 13ژوئيه 2008 طي گزارشي دراين زمينه مينويسد :
“نيروهاي امنيتي عراق در هفته گذشته دو آلماني ايراني النسب را آزاد کردند که بيش از پنج هفته تمام به عنوان مظنون به جاسوسي در يك زندان در بغداد بسرمي بردند. علي .ر که در کلن زندگي ميكند ، در بغداد با آشناي خود مهدي . ک     مقيمبغداد  به عنوان همراه وهمچنين  با يك ايراني در ماه مي به بغداد سفرکرده بودند که در آنجا توسط نيروهاي امنيتي دستگيرشده بودند. آنها بايستي که «يك تاسيساتي كه براي امنيت ملي » عراق  مهم بوده است را مورد جاسوسي قرا رداده باشند.علت سفر اين آلماني با همراه ايراني اش  به بغدا د مشخص نشده است. مهندس علي .ر عضو انجمن آوا ميباشد که برعليه مجاهدين خلق اسلامي  چپ گرا مبارزه ميكند . اين سه مرد بدون هيچ محدوديتي از حبس آزاد شدند که هردو آلماني در هفته گذشته به آلمان بازگشتند“


وظايف كانون آوا :وزارت اطلاعات وظايف زيررا به عهده كانون آوا قرارداده است .
الف : مسول برنامه تلويزيوني وزارت اطلاعات به نام  تي وي مردم كه هرهفته دوساعت برنامه پخش ميكند. هزينه هاي اين تلويزيون ازجانب وزارت اطلاعات تامين گرديد ه  و هماهنگي اين كارها با مجري برنامه “مزدوري به نام سربي“ با علي اكبر راستگو ميباشد ،

قبلا مجري و مسول اجرايي اين برنامه تلويزيوني مزدور ي بانام بهزاد عليشاهي بود ولي بعد دستگيري او بوسيله سرويس امنيتي هلند به جرم جاسوسي و توطئه عليه پناهندگان ، كه تاكنون يك سال است در زندان ميباشد ، اين مسوليت به علي اكبر راستگو سپرده شد .
برروي سايت آوا نوشته شده است :


برنامه های زنده مصاحبه با جداشدگان و منتقدین سازمان مجاهدین در تلویزیون MardomTV.com 
هرهفته روزهاي جمعه از  ساعت 12 ظهر بوقت واشنگتن - ساعت 17 بوقت آلمان وساعت 19:30 بوقت ایران برنامه زنده پخش ميكند.
2- تهيه سه بولتن به زبانهاي انگليسي و فرانسه وآلماني برعليه مجاهدين كه عمده آن مصاحبه با ماموران وزارت اطلاعات نيز ميباشد.
نام نشريه انگليسي :  Up to date   ميباشد
نام نشريه فرانسوي   a jour   ميباشد
نام نشريه آلماني :    AAVA AKTUELL  ميباشد.
3- برگزاري كنفرانس و سمينار در پاريس  :علي اكبر راستگو در تمامي تجمعاتي كه بوسيله
وزارت اطلاعات دركشورهاي مختلف تشكيل ميشود ، شركت ميكند . او درتاريخ 7 مي در اكسيوني كه مزدوران وزارت اطلاعات در سنت ميشل پاريس برگزار كرده بوند ، به همراه 6 نفر ديگر از ماموران وزارت اطلاعات در المان ، بتول سلطاني ،  محمد حسين سبحاني ، امير موثقي و علي جهاني وروح الله تاجبخش ، ادوارد ترومادو با دوماشين سواري شركت كرده بود .


دوتن از اعضاي اين كانون وزارت اطلاعات به نامهاي امير موثقي و ادوارد ترومادو دركنار علي اكبر راستگو دريكي ازتجمعات وزارت اطلاعات در پاريس ديده ميشوند

شنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۹۴

چرا ويلپنت ؟ سهيلا دشتي


لحظاتی هستند که از خودت می پرسی چرا برای برگزاری بزرگترین  تجمع بین المللی سالانه بر علیه بیناد گرائی اسلامی به سرکردگی ولی فقیه و تجدید پیمان برای ادامه مبارزه در سالن ویلپنت  نباید ثانیه ها هم از دست داد. باید که شب وروز خود را به هم دوخت تا شر ولایت فقیه را از ایران و منطقه کم کرد. یکی از لحظات را برایتان باز گوئی می کنم!
زن میانسالی مقابل من در کتابخانه مرکزی شهر نشسته است چهره ای گند مگون دارد، باخطوطی که جای پای سختی های زمان را نشان می دهد. از هر دری سخن می گوئیم. همسرش هم در کنارش هست. به من می گوید من نمی دانم که چگونه می شود روزهای زندگی مردم را فراموش کرد. هر وقت به روزهای زندگی خود درتهران نگاه می کنم، دچار دوگانگی می شوم.
دو سالی است که در اروپا زندگی می کند. همسرش تازه از ایران آمده و هنوز در پی ضبط و ربط  کارهای قانونی اش است.
هر دو باهم آمده اند به دیدن من آمده اند. زن می گوید برای همسرم تعریف کردم که پارسال در سالن بزرگ زمانی که جمعیت را دیدم، فهمیدم که انسانیت نمرده است. دیگر احساس نمی کردم که صدایمان را کسی نمی شنود و برنامه مریم رجوی برای آینده ایران چراغ امیدی بود که در قلبم روشن شد. راست می گفت سال قبل در سالن بزرگ ویلپنت در کنار من نشسته بود. از دیدن آن همه جمعیت به شوق آمده بود و هم کمی متعجب بود. به دخترانش می گفت از من دور نشوید. سخت که درمیان این همه جمعیت شما را دوباره پیدا کنم. با اشتیاق عجیبی به سن بزرگ چشم دوخته بود. و تنها چیزی که تمرکز او را به هم می زد، دخترانش بودند که پرچمهایشان را تکان می دادند و گاه گاهی به صورتش می خورد. با دست به بچه ها اشاره می کرد که مواظب باشند.
به همسرش رو کرد و گفت: از تمام سخنرانی مریم رجوی فیلم گرفتم و در کلاس به همه نشان دادم.معلم سوئدی کلاس می گوید می کند که من راجع به مجاهدین زیاد شنیده بودم ولی نمی دانستم که این همه هوادار دارند. زن در حالیکه در چشمانش برق شادی می درخشید ادامه داد: با همین زبان الکن سوئدی برای همه حرفهاو برنامه های مریم را ترجمه می کردم.
همسرش نگاهی می کند و با صدای آرامی می گوید آرزو دارم که تا روز سفر پاسپورت من بیاید که من هم بتوانم دین خود را به مردم ادا کنم و به دنیا نشان دهیم که مردم از فقر و نابرابری و تفرقه و فرقه گرائی که این آیت شیطان های بی دین باعث آن هستند بیزارند. از این خامنه ای منافق تر روی کره زمین پیدا نمی شود. از یک طرف دسته دسته اهل سنت را در زندانهای ایران اعدام می کند و می خواهد نشان دهد که انگار جنگی میان شیعه و سنی است و از طرف دیگر میزبان طالبان ها وملاعمرها در ایران می شود. مرد ادامه می دهد طالبان، القاعده، داعش، بوکوحرام فقط اسم هستند، همه آنان زیر چتر بزرگ همین ولی فقیه هستند.
حرفهای مریم رجوی را در کنفرانس ویدئوئی کمیته خارجی کنگره آمریکا در ذهنم جانی دوباره می گیرد. موقعی که درکنگره در شهادت خود برای شناخت تروریسم و داعش گفت که مردم ایران ولایت فقیه را ابوداعش می نامند و حقیقت اینکه مریم صدای بی صدایان مظلومان جهان است بیشتر برایم بارز می شود.
بحثمان روی مسائل اجتماعی و وضعیت و شرایط زندگی مردم ادامه پیدا می کند. و به خصوص شرایط فقر و کمبودها. 
زن می گوید که:
در تهران خانم همسایه ای داشتیم که حامله بود و از نظر مالی هم وضعیت مناسبی نداشتند. البته خود ما هم سروسامانی نداشتیم. ولی این خانواده بدتر از ما بودند. زن همسایه مان دچار دردهای زایمان زودرس شد و او را به بیمارستان بردند. به علت شرایط جسمی نامناسب زن حامله کودک خود را با عمل جراحی سزارین به دنیا می آورد. هزینه بیمارستان به علت این عمل بیشتر می شود و به او می گویند که اگر پول عمل را نپردازی نمی توانی کودک خود را تحویل بگیری.
در صدایش غم ودرد شنیده می شود، چشمانش به اشک نشسته و سعی می کند که جلو خود را بگیرد.
ادامه می دهد: 
زن بیچاره به هر دری زد نتوانست مخارج بیمارستان را که میلیونی بود تأمین کند، می توانی باور کنی بچه اش رابه او ندادند! ندادند که ندادند. با دستمالی گوشه چشمش را پاک می کند.
و من درد درجانم می پیچد. و جملات زن در گوشم پژواک سنگینی دارد.
یعنی نتوانست بچه اش را بگیرد؟؟؟!!!!
نگاهی به من می اندازد و ادامه میدهد: من که گفتم!

و من با خودم می گویم  فقط همین دلیل کافی است!

جمعه، خرداد ۰۸، ۱۳۹۴

پژواك ايران زمين - خامنه اي و آغاز ، پايان رژيم ولايت فقيه ؟ سياوش جعفري

امروز، كمتركسي است كه اعتقاد نداشته باشد، رژيم ولايت فقيه، درچنبره تضادهاي عميق داخلي و
بين المللي گيركرده است. اين چنبره تضادها ، شرايط حساس و بغرنجي (كه روز بروز هم بغرنجتر ميشود)  براي رژيم ايجاد كرده است كه لاجرم درآينده نزديك راه به تعيين تكليف او خواهد برد.
خامنه اي كه هميشه سعي كرده، نظام اش را از طريق تهديد كردن  و خط و نشان كشيدن براي بقيه كشورها و ....،  قدرتمند جلوه بدهد،  اكنون مستمر روضه “خطر“  و “چالش“ و “گره“ مي خواند و با وجودي كه ميداند اين اظهارات، خواه و ناخواه منجر به تضعيف روحيه نيروهايش ميشود ولي به ناگزير بعنوان يك حقيقت غير قابل كتمان آن را بيان ميكند. اگر چه كه آنچه را كه ولي فقيه، ازخطرات و توطئه وگره بيان ميكند، يك صدم واقعياتي است كه رژيم حقيقا با آن دست به گريبان ميباشد.
بطور مثال خامنه اي قبلا ، هر چند ماه و يا چند هفته به بهانه هاي مختلف درجماران سخنراني ميكرد، ولي اكنون مدتي است كه هرهفته چند نوبت براي نيروهاي گيج و ويجش سخن ميگويد. تكيه اصلي سخنانش هم  هشدار در مورد تهديدات و خطراتي  است كه گريبان نظام را رها نميكند. راستي اين تهديد چيست كه خامنه اي و ساير مهره هاي رژيم، روي آن انگشت ميگذارند؟ اگر به حرفهاي چند سال اخير خامنه اي به طور عام وچند ماه اخير بطور خاص دقت كرده باشيم، مي بينيم كه ، از صحبت هاي ولي فقيه استيصال و درماندگي و تزلزل نمايان است. اين تزلزل نشان  ميدهد كه تا چه حد، نيش ولايت  فقيه كشيده شده است.
استيصال وتزلزل ولي فقيه  ازكجا و براي چيست ؟
ترس و تزلزل خامنه اي مفلوك و درمانده، ازعنصر دروني يعني سرنگوني به دست مردم و مقاومت ايران  است. زيرا خامنه اي و مهره هاي ديگر نظام ،  بدرستي بارها و بارها گفته اندكه تهديد خارجي ندارند، امكان حمله نظامي به رژيم، حد اقل دراين شرايط ازجانب كشورهاي خارجي و مخصوصا آمريكا تا وقتي كه آقاي او باما سركار است وجود ندارد .
 از روزي كه درقيام سال88 شعار“مرگ برخامنه اي“ و“ مرگ براصل ولايت فقيه“ درخيابانها بصورت ميليوني طنين انداز شد، خامنه اي، ميزان منفوريت خودش و نظامش را درميان توده ها به چشم مشاهده كرد. خامنه اي ميداند كه اين پتانسيل هم چنان درجامعه هست، نه تنها هست بلكه طي اين سالها، بيشتر هم شده است. از روزي كه به دليل ترس از قيامهاي مجدد نتوانست كانديد مورد نظرش يعني جليلي را از صندوق راي بيرون بياورد و تن به شقه دروني نظامش( كه هر روز عميق وعميقتر هم ميشود) ، داد، از روزي كه با همه جناياتي كه در اشرف و ليبرتي انجام داد ولي هماورد اصلي خودش را نتوانست از پاي دربياورد. از روزي كه فهميد ، مقاومتي در برابرش صف كشيده است كه سايه به سايه درهمه جا در برابرش قد كشيده و او را تعقيب ميكند و سياستهاي ، ضد ملي و ضد ايراني او را در زمينه اتمي و بنياد گرايي افشا ميكند و ...... تزلزل و ترس در دل خامنه اي ايجاد شده ، روز بروز بيشتر شده و اكنون در وجود خامنه اي لانه كرده است .
راه هاي خروج از بحران :
خامنه اي براي خروج از اين بحران دو راه داشت .
مسير اول: ازهمه دعاوي خود عقب نشيني كرده  و تسليم شود ، جام زهر را بخورد به توصيه هاي رفسنجاني و روحاني ، گوش داده  و با آويختن به دامن غرب برخي از تضادهايش را بطور مقطعي حل و فصل كند .
مسير دوم : براي خروج از اين بن بست و تزلزل، به ناچار به يك ريسك مرگبار يعني دخالت دريمن دست بزند. اگر به نتيجه برسد ،  دركوتاه مدت،  برخي از تضادهايش را حل كند ، اگر به نتيجه نرسد، دوضرب  و سه ضرب، تن به تشديد همه بحرانهايش بدهد !! خامنه اي مسير دوم را انتخاب كرد.
اشتباه استراتژيك خامنه اي و دخالت در يمن
 اكنون دوماه است كه از شروع دخالت نظامي رژيم دريمن به قصد تسلط به “باب المندب“براي، استفاده  ماكزيمم در چانه زني  مذاكرات اتمي ميگذرد. دخالت دريمن،در واقع انتهاي خط مداخلات افسارگسيخته رژيم در كشورهاي منطقه از جمله در لبنان و عراق وسوريه و فلسطين و يمن ميباشد .
وقتي كه قطاركشورگشايي هاي رژيم به يمن رسيد ، برخي ازتحليل گران اين سوال را مطرح كردند كه :
خامنه اي تا كجا قصد دارد خودش را بازكند و امكانات و توان نظاميش را تقسيم و چند پاره كند ؟ آيا اين گسترش به معني رشد بادكنكي است ، يا معني آن ا فزايش قدرت خامنه اي و تبديل شدن به يك قدرت منطقه اي ميباشد ؟ آيا خامنه اي با اشراف به خطرات رشد بادكنكي، دست به چنين كاري زده است يا اين كه از روي اجبار اين مسير را انتخاب كرده است ؟
بسياري سوال ميكردند، درحالي كه ابر قدرتهايي مانند آمريكا و قبلا شوروي كه از نظر ظرفيت هاي استراتژيك و نظامي واقتصاد ي واجتماعي ، بسا بسا قويتر و با تجربه تر از رژيم آخوندي بودند ، دست به چنين ريسكهايي نزده اند؟ علت اين حركت رژيم چيست؟
درجواب به اين سوال : خامنه اي و برخي از پاسداران سپاه تروريستي قدس خوشخيالانه ، با دود ودم زياد  تلاش ميكردند كه اين گسترش را ناشي از قدرت رژيم جا بزنند!!!
ولي مقاومت ايران بر خلاف دود ودمهاي رژيم، از همان آغاز حرفش اين بود كه  رژيم ناچار است، ناچار است ، ناچار است . ضعيف است ، ضعيف است ، ضعيف است. اين يك رشد واقعي و محتوايي نيست، يك رشد بادكنكي است و روزي اين بادكنك مي تركد. اين ها دود و دم است، واقعيت ندارد زيرا بجز گسترش بادكنگي هيچ مسير ديگري براي ولي فقيه ارتجاع متصور نبوده است . خامنه اي اشتباه استراتژيك كرده است. اين مسيري است كه همه ديكتاتورها در نهايت بالاجبار مرتكب ميشوند. آغازي براي پايان خودشان ، اين قانون مبارزه و سنت خداوند و مسير تكامل و علم اجتماع ميباشد.
اشتباه استراتژيك خامنه اي چه بود ؟
اولين اشتباه خامنه اي درصنعا بود كه مسير مذاكرات سياسي  را بعد از رسيدن حوثي ها به صنعا نفي كرد و عبد منصور را كنار زد و لي منصور از صنعا فراركرده و خودش را به عدن رسانيد.  خامنه اي ريسك مرگبار را براي بار دوم هم تكراركرد و تلاش كرد ، عدن را نيز تصرف كند تا شايد به باب المندب دست پيداكند.
تلاش براي بلعيدن يمن و آماده شدن براي حركت به سوي بحرين ، عبور ازمرزسرخهاي عربستان بود درنتيجه: كشورهاي عربي منطقه كه بقول خودشان، ديگر از دخالت هاي رژيم  درمنطقه كاسه صبرشان لبريز شده بود ، اگر چه ديرهنگام ،  ولي در دقايق 90 ائتلافي را شكل دادند و حركتي معكوس را دربرابر رژيم آغاز كردند  كه منجر به حمله “طوفان قاطعيت“ گرديد .
درحالي كه چند هفته قبل از طوفان قاطعيت پاسداران رژيم، با دمشان گردو ميشكستندوسخن ازدراختيارگرفتن چهارمين پايتخت عربي ميكردند،  درحالي كه فكر ميكردند همزمان با عدن ، منامه در بحرين را هم دراختيار خواهند داشت ، طوقان قاطعيت همه حسابهاي رژيم را نقش بر آب كرد .
گفته ميشود، بسياري از فرماندهان سپاه معتقد بودند كه با توجه به جمعيت و مساحت بحرين ، ما  با يك عطسه، آنرا اشغال كرده و بعد سراغ عربستان يعني رقيب منطقه اي ديرينه مان خواهيم رفت، ولي رقيب منطقه اي، پيشدستي كرده و با طوفان قاطعيت، درمقابل توسعه طلبي هاي رژيم ايستاد. چيزي كه درمحاسبات رژيم وارد نشده بود، رژيم به روال سابق فكر ميكرد كه تسلط بريمن مانند لبنان و سوريه و عراق ، نيز هيچ حركت جدي را درميان كشورهاي منطقه بر نمي انگيزد و يا اگر هم بر انگيزد خيلي جدي نخواهد بود .
 اكنون كارشناسان رژيم ، جنگ يمن را يك اشتباه استراتژيك براي خامنه اي و سپاه پاسداران و نيروي تروريستي قدس قلمداد ميكنند . در اين ميان، دست اندار كاران اين جنگ سعي ميكند ، تقصير ورود به اين جنگ  را  به گردن ديگري بيندازند .
درخواست هاي رژيم آخوندي از اولين ساعات شروع عمليات توفان قاطعيت، مبني بر ضرورت آتش بس و  و شروع روند مذاكره سياسي و دفاع از مردم مظلوم يمن و.... ؟!!! نشاندهنده شكست استراتژيك رژيم دريمن و ضعف رژيم ميباشد. تجربه نشان داده است كه رژيم آخوندي فقط وقتي پاي مذاكره مي آيد كه، قاطعيت درمقابلش ببيند وگرنه هرگز تن به مذاكره نميدهد .
گويي كودكان و زنان و مرداني كه با بشكه هاي انفجاري اسد و حملات حزب الشيطان درسوريه كه مورد حمايت رژيم تمام عيار ولايت فقيه هستند، به خاك وخون كشيده ميشوند ، كودكان و نوباوگاني كه هرروز ده ده و صد صد پر پر ميشوند ، مظلوم و بيگناه نيستند!!؟ گويي مردمي كه درعراق بوسيله پاسداران خامنه اي و جنايتكاران كتائب حزب الله و سپاه بدر و ..... درزير بمب و توپ باران و موشك باران و ... تكه پاره ميشوند و ازخانه وكاشانه خود رانده ميشوند ، مظلوم نيستند و .....؟!!
تاثير جنگ يمن بر روي موقعيت رژيم در ساير كشورها ومنطقه
اين جنگ تاثيرات بسيار جدي برروي رژيم در همه ابعاد گذاشته است و هر قدر هم كه به جلو برود تاثيراتش بيشتر هم ميشود.
 واقعيت اين است كه قدرت فرماندهي و بسيج نيرويي هركشوري بطور عام و رژيم ولايت فقيه بطور خاص محدود است . وقتي كه رژيم بعد از تصرف عراق بوسيله داعش ، حضور خودش را در ابعاد بسا بيشتردرعراق علني كرد، از آنجاكه درعالم واقعيت، به منبع لايزالي از پاسداران و فرماندهان وصل نبوده و نيست و نميتواند در همه جبهه ها به يك اندازه همزمان بجنگد با اولويت بندي تضاد جبهه ها ، بايد وضعيت هرجبهه را ارزبابي كرده و با توجه به خرابي هر جبهه اي دست به نقل وانتقال نيرويي بزند. زيرا ترك برداشتن دريك جبهه ، باعث بوجود آمدن شكاف و تبديل شكاف به  دره، درساير جبهه ها ميشود. به همين دليل به ناچار تعدادي از فرماندهان و نيروهايش را از سوريه به عراق ميكشاند، هم چنين وقتي كه جنگ دريمن شروع ميشود، تعدادي از فرماندهان و نيروهايش در عراق و سوريه را به يمن ميفرستد . اين يعني ضعيف كردن همه جبهه ها با هم .
بي دليل نيست كه خامنه اي از محسن رضايي و صفوي ميخواهد كه لباس پاسداري را كه روزگاري به دليل بريدگي از تن خارج كرده بودند را بارديگر بپوشند ، زيرا فرماندهان جوان تر پاسداران كه اكنون سر در آخور معاملات كلان اقتصادي دارند ، نيروي جنگي براي ولي فقيه نخواهند بود.
هم چنانكه ، بعد از پيشروي داعش در عراق ، خامنه اي به ناچار ،برخي از پاسداران، باز نشسته را بي سرو صدا  به خدمت فرا خواند تا آنها را به جبهه جنگ با عراق بفرستد.، سرتيپ پاسدارجنايتكار حميد تقوي كه درعراق به درك واصل شد يكي ازاين نمونه ها ميباشد.
خامنه اي وقتي كه برخي از نيروها را از جبهه سوريه به عراق و يمن فرستاد ، نيروي مخالف سوري پيشروي كرد و براي اول بار مناطقي را كه هرگز تصور نميشد، ا زچنگ بشار اسد و حزب الشيطان خارج شد، رژيم براي پر كردن جاي نيروهاي بيرون كشيده از سوريه ، به حزب الله فشار آورد كه نيروي بيشتري به سوريه اعزام كند.
حسن نصرالله كه از وضعيت داخلي خود بيمناك است، براي فرستادن نيروي بيشتر به سوريه ، مقاومت كرده  و درجوا ب ميگويد ، تعدادي از فرماندهان خوب من در سوريه كشته شده اند،  من نميتوانم مينيمم زير بناهاي نظامي خودم را خراب كنم ، اگر روزي اسد شكست بخورد ، آنگاه به سراغ من خواهند آمد درآن صورت ، چه  خاكي بايد برسرم بريزم؟
ورود فرماندهان بريده، به صحنه نظامي حد اقل  اين حسن را داشته است كه برخي از نگراني هاي خامنه اي را درشرايط فعلي با دست بازتر بيان كرده اند و بدبختي وترس رژيم را بيشتر نمايان ساخته اند.
خامنه اي روز سه شنبه درسخناني با اعضاي مجلس آخوندي گفت: “ خب مسأله هسته‌يي به صورت يك گره درآمده، ......غير از مسأله هسته‌يي، سريالهاي ديگري در انتظار ماست. ... اين تنها مسأله ما نيست. دنباله‌اش مسائل گوناگون، حقوق‌بشر و امثاله و امثاله“
محسن رضايي درمصاحبه با خبرگزاري فارس روز يكشنبه جاري اين “سريالها“ را بيشتر باز ميكند و ميگويد : “اما آن‌چه مهم است این است که امروز در شرایط حساسی قرار داریم...حرکتی که عربستان در یمن و برخی دیگر در بحرین و سوریه شروع کرده‌اند، ادامه خواهند داد. متأسفانه باید بگوییم احتمال دارد عربستان به حوادث دیگری در منطقه دست بزند؛ الان نمی‌توان‌ دقیق گفت ‌چه حرکتی انجام خواهد داد؛ اما به نظر می‌رسد عربستان به جز یمن دست به ماجراجویی دیگری بزند.»
حسن نصرالله عامل رژيم جنايتكار آخوندي در لبنان،  اين درماندگي و ضعف را به گونه ديگري در روزنامه همشهري 2خرداد بيان ميكند: ما باچهارگزينه مواجهيم  “نخستین گزینه این است که بیشتر از چهار سال گذشته بجنگیم و مبارزه کنیم، دوم دست روی دست بگذاریم تا مردان سربریده شده و زنان و دختران به اسارت برده شوند، سوم اینکه مانند ذلیل‌ها دست به دامان برخی کشورهای جهان شده تا شاهد فاجعه‌ای بعداز فاجعه دیگر باشیم..... در این جنگ اگر نیمی و یا سه چهارم از ما شهید شود، نیمی و یا یک چهارم دیگر با کرامت، شرافت و عزت زندگی خواهد کرد و این بهترین گزینه است و انشاء الله این تعداد هرگز شهید نخواهند شد“
راستي اين “سريالهايي“ كه خامنه اي ميگويد چيست؟ اين حركتهايي نامعلومي كه پاسدار رضايي نام مي برد كدام است ، چرا حزب الله ، صحبت از نابودي سه چهارم نيروهايش ميكند؟!!
نتيجه گيري :
ائتلاف منطقه اي و عربي كه رو در روي رژيم آخوندي است، در زمينه هاي مختلف تاثيرات بسيار زيادي روي رژيم داشته است، اين تاثيرات به قرار زير است .  البته هركدام از محورهاي  زير ميتواند موضوع يك نوشته جداگانه باشد .
1-   بي آبرويي و شكست سپاه تروريستي قدس و پايين كشيدن نمايشهاي  قهرمان سازي از يك پاسدار قاتل خلقهاي منطقه  به نام قاسم سليماني
2-   بوجود آمدن بدترين وضعيت ممكن براي بشار اسد طي سالهاي جنگ ، بطوري كه  اكنون برخي وضعيت اسد را با ماههاي آخر قذافي مقايسه ميكنند.
3-   دور شدن جهاد اسلامي و حماس از رژيم ،  برخي خبرها حاكي ازاين است كه حماس با اسرائيل مذاكره كرده  و صحبت ا ز بستن قرارداد 10 ساله آتش بس با اسرائيل ميشود .
4-   خامنه اي در مذاكرات اتمي تا همين جا ، مجبور شده است كه امتيازهاي جدي به طرف آمريكايي بدهد.
5-    دريمن، نيروهاي طرفدار رژيم يعني حوثي ها ضربات جدي خورده اند و بسياري از مواضع خودشان را ازدست داده اند.
6-    تاثير گسترش نظامي رژيم در چند كشور منجر به بالا رفتن فشار بر روي مردم درداخل ايران و بالابردن مالياتها و بالارفتن سركوب گرديده است به همين دليل باعث فعال شدن عنصر اجتماعي گرديده است .
7-   تضادهاي درون حاكميت بيش از گذشته رشد كرده ، بصورتيكه در مجلس ارتجاع باندهاي مختلف  رژيم همديگر را “خائن“ خطاب ميكنند و خامنه اي مجبوراست با روضه خواني ، وحوش مجلس را آرام كند.
8-   و .....
اما سوال اصلي اين است كه ضعيف ترين حلقه رژيم دراين ميان كدام است؟  سوالي كه ميتواند موضوع نوشته هاي ديگري باشد.