پنجشنبه، دی ۲۵، ۱۳۹۳

توطئه 17 ژوئن سال 2003 بين رژيم ملاها ودولت فرانسه چگونه طراحي ميشود ؟

يك خبرنگار فرانسوي به نام “ژان كلود موريس“كه همراه هيئت فرانسوي به سرپرستي دوويلپن نخست وزير وقت فرانسه  اشتباهي، در ملاقات خرازي با دويلپن
براي حمله به مجاهدين در ا ور سور اواز درسال2003 حضورداشته است . حقايقي را بيان .
كرده است .او دركتاب خودش به نام “اگرتكراركنيد ، تكذيب خواهم كرد “ ماجراي حمله پليس فرانسه به مقر شوراي ملي مقاومت را بطوركامل بيان ميكند .
اين خبرنگاردرمورد  اين كه چرا اين اسم را براي كتابت انتخاب كرده اي ميگويد .
وقتي “دوويلپن“ متوجه شد كه من از محتوي وتصميمات  مذاكرات او با خرازي درمورد مجاهدين وحمله به مقر آنها باخبر شده ام و درملاقات آنها حضور داشته ام ، هنگام خروج از جلسه به من گفت
“اگر(موضوعات ملاقات را ) تكرار كني ، تكذيب خواهم كرد “. به همين مناسبت من همين جمله كتاب دوويلپن را انتخاب كردم .
ما دراين جا سعي ميكنيم قسمت هايي را كه مربوط به توطئه 17 ژوئن 2003 است را دراين جا بياوريم
قسمت اول :
از ما خواسته ميشود كه سالن را ترك كنيم. جلسه ميخواهد شروع شود. من كيفم را روي صندلي فراموش كردم. وارد ميشوم, آنرا بر ميدارم ميخواهند به همكاران خبرنگارم بپيوندم. ديگر دير شده است. دربها بسته شده. دو ريشو راه مرا ميبندند. آنها يك صندلي آزاد در پشت سر هيئت فرانسوي را نشانم ميدهند. شكي نيست آنها مرا با يك ديپلمات عوضي گرفتند. قطعاً يك ديپلمات درجه دوم ميدانند ولي تصور ميكنند كه بهر حال ديپلمات هستم. در نتيجه حرف گوش كن مينشينم و دفتر يادداشتم را در مي آورم.“

پيشگفتار
فصل دوم:
ويلپن و رعدهاي بسيار مطلوب
در تهران, اسرار يك ديدار ديپلماتيك. خودسوزي يك زن پناهنده ايراني, قرباني رئال پليتيك فرانسه در قبال رژيم ملاها. بهتر از سخنراني سازمان ملل, درس ريو برانكو. به دوستش كالين پاول وزير ميگويد :«شما متحديني هستيد كه ياري كردنتان سخت است». مسري ماراتوني ضد هر ج و مرج كه توسط سنگ (ماجراي) كلرستريم زنجير شده است.

« اِه تو اينجا چكار ميكني؟ تو همه چيز را شنيدي ؟ باور كردني نيست ! اميدوارم كه همه چيز را فراموش كني. اعتبار ما به اين بستگي دارد. »
دمينيك دو ويلپن از سالن كنفرانسي كه به مدت نود دقيقه , ديپلماتهاي ايراني و فرانسوي مسئله داغ آن موقع ( عراق, هسته اي, مجاهدين) را مورد بررسي قرار داده بودند بيرون مي آمد. او حضور مرا كشف ميكند. من همه چيز را ديدم, همه چيز را شنيدم و يادداشت برداشتم, به آرامي در يك متري پشت سر او نشسته بودم.
«چطور گذاشتند تو وارد بشوي؟ »
چون حرفهاي غافلگير كننده اي زده شد! بعضي ها را در يك مقاله در پازگشت از پاريس نوشتم. (ژورنال دو ديمانش 27 مارس 2003). يكي را نگفتم كه دو ماه بعد منجر به يك موج دستگيري عظيم در فرانسه و خودسوزي چند زن ايراني پناهنده شد ! اما از اول شروع كنيم. ...........

شما نظامي را نمي شناسيد ؟
ويلپن خبرنگاران را دعوت به شام ميكند. او با تحسين راجع به ايران صحبت ميكند. الته نه از رژيم ملاها ولي از پارس, يكي از قديمي ترين تمدنهاي جهان. در دره گرگان شهرهاي باستاني حاكي از وجود كشاورزي در هفت هزار سال پيش است. در جيرفت, پنج هزار سال پيش شهر ميساخته اند. خيلي قبل از تمدنهاي مصر و يونان.
شعر او راجع به ادبيات محلي قطع نمي شود. آه شعر پارسي!«خيلي معروف است و در انواع خود اعم از اسطوره اي, تاريخي , فلسفي يا عاشقانه. بريا شناخت خلقي بايد شناخت كه چي مينويسد, چي ميخواند , چي فكر ميكند و بخصوص چگونه رويا ميبيند. نويسندگان و شعرا اين را به ما ميگويند.»
سپس سوالي طرح ميكند كه ترسناك است : «چطور شما نظامي را نمي شناسيد؟»
ما همه متأسف هستيم ولي نمي شناسيم.
«اگر بخواهيد ايران را بشنسايد, غرور و روابطش با جهان را بايد به نظامي گوش بدهيد : ايران قلب و جهان جسم است ” از اين كلام شاعر نه احساس تواضع ميكند و نه پيشماني.»
اين مرد (دو ويلپن, كه گفته ميشود عكس العملي و شكاك است تنها وقتيكه شعري ميخواند يا از نويسنده اي تعريف ميكند خود را افشا ميكند. در سر كلمات و اشعار بنظر ميسرد كه به دنياي ديگري سير ميكند و در مسير شما را فراموش ميكند. ادبيات براي او يك پادزهر در مقابل دوندگيهايش نيست و يا تنفسي در دو ديوانه وارش. در آن موقع , واقعاً خودش است, در جستجوي حقيقتي كه ديپلماسي و قدرت هر گز به او پديدار نمي كنند, در جستجوي اين «تمايل ديگري» كه در اين منظره او را عجيب و در نهايت جذاب ميكند.

آدم دلش ميخواهد از شور او براي اين دزدان آتش كه نامشان را سلسله وار ميگويد ميداشت : « و فردوسي , ميشناسيد ؟ »و هجوم اين جن هايي كه حتي از وجودشان بي خبر بوديم به سر و رويمان ميريزد. دروناً داد ميزنيم كه خلاصمان كن. او متوجه ميوشد و به سر كار بر ميگردد. 

هیچ نظری موجود نیست: