وقتی که موقعیت انقلابی درجامعه فراهم باشد، مساله اصلی رهبری جنبش است. ولی رهبری جنبش چگونه پدیدارمی شود؟ و چه چیزی مانع پدیدارشدن رهبری جنبش میشود؟ بدون تردید درهر موقعیت انقلابی رهبری جنبش هست، وجود دارد، ولی درمیان فضای غبار آلود جایگاه اصلی اش را پیدا نمیکند. وقتی رژیم در حال سرنگونی است، مثل قارچ نیروهای فرصت طلب و دست ساز رژیم و قدرتهای خارجی تحت عناوین مختلف برای میوه چینی انقلاب سبز میشوند. بنا براین دراین فضای مه آلود تا وقتی که دست نیروها وجریانها و آلترناتیوهای پوشالی و راه حل های دروغین، رو نشده باشد، آنها عرض اندام میکنند وبخشی از توده ها راگمراه میکنند. ولی وقتی که آنها در مقابل سیاست های رژیم دستشان خالی میشود دیگرشعارهایشان برای توده های مردم گیرایی ندارد و بن بست آنها برای توده ها آشکار میگردد و از آنها رویگردان میشوند، درست درهمین نقطه است که، راه برای راه حل اصیل و انقلابی باز میشود، زیرا راه حلهای آنها درجهت ماندگاری و حد اکثر رفرم درولایت فقیه میباشد که با خواست توده ها صد درصد درتناقض قرار میگیرد. آلترناتیوهای پوشالی ،حتی اگر دم از سرنگونی هم بزنند، به دنبال جابجایی قدرت و مدیریت جامعه هستند، تا منافعشان با سرنگونی رژیم حاکم به خطر نیفتد. آنها هرگز خواهان درهم کوبیده شدن همه نهادهای رژیم ولایت فقیه نیستند، بلکه تلاش میکنند که در وحدت با بخشی از حاکمیت و ارگانهای اصلی رژیم مخصوصا نیروی سرکوبگر سپاه و بسیج را به نوعی با رژیم ملاها به تفاهم برسند.
ولی از سال ۹۶ قیام اوج پیدا کرده است و جنبش مردم ایران
یه یک سرفصل بسیار جدی بالغ شده است که دیگر برگشت به عقب ندارد و لاجرم باید به
جلو حرکت کند . درقیام دی ماه ۹۶ و آبان ماه ۹۸ دو تضاد بسیارعمده سیاسی و
استراتژیک که باعث انحراف و کجر روی و هرز دادن نیروها و درنتجه عقب انداختن
سرنگونی رژیم میگردید بطور ریشه ای برداشته شد .
درقیام دی ماه ۹۶ با همه گیر شدن شعار «اصلاح طلب اصول
گرا دیگه تمومه ماجرا ». یک ضربه سیاسی و استراتژیک به اصلاح طلبان حکومتی که ۲۰
سال تلاش میکردند بگویند این رژیم از دورن قابل اصلاح است زده شد، طی این ۲۰ سال
آنها با خاک پاشیدن به چشم توده های مردم تلاش کردند بگویند که افعی کبوتر می زاید
و به این ترتیب همواره چوب زیربغل خامنه ای وپاسداران جنایتکار شده بودند و باعث
دوام رژیم ولایت فقیه شدند و بخوبی هم از سیاست مماشات بهره گیری کردند. درهمین
راستا هم بود که وزارت اطلاعات تلاش میکرد که با برجسته کردن شعار سلطنت درچند
نقطه تهران شعار«رضا شاه روحت شاد» بدهد تا قیام رابه سمت سلطنت هدایت کرده و
ازکانالیزه شده به سمت نیروی انقلابی رادیکال و اصیل مانعت بعمل آورد. حتی وزارت
اطلاعات تلاش میکرد افرادی مانند، هاشم خواستار نماینده معلمان در داخل کشور را به
سمت همکاری با رضا پهلوی بکشاند. بخشی از اصطلاح طلبان علنا به سلطنت سمپاتی نشان
میدادند. یکی از اصلاح طلبان گفته بود که ما ترجیح میدهیم که سلطنت روی کار بیاید
زیرا اگرسلطنت طلبان روی کار بیایند باز هم به ما آخوندها نیاز دارند ولی اگر مجاهدین روی کار بیایند هیچ جایی برای ما
نخواهد بود.
در قیام ۹۶ علاوه برشعار «اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه
ماجرا »، به مشی و استراتژی مبارزه مسالمت آمیز و خشونت پرهیز هم ضربات جدی وارد
شد ولی این مشی دفن نشده بود. یورش قیام آفرینان و کانونهای شورشی و شورشگران و
خلق شهرهای شورشی مانند کازرون مشی مبارزه مسالمت آمیز یک ضربه کاری وجدی خورد ولی
از دور خارج نشد.
درادامه قیام ۹۶ قیام آبان ۹۸ گام بلندی دراین راستا
برداشت . زیرا این قیام هم گسترده تر و هم عمیقتر و هم رادیکالتر بود. درقیام ۹۸
استراتژی مبارزه خشونت پرهیز و گفتمان فعالیتهای مدنی و مبارزات رفرمیستی کمر شکن
شد و گفتمان مبارزه رادیکال و انقلابی جایگزین آن گردید . در ادامه این قیام در دی ماه ۹۸ ما شاهد شعار ««نه تاج و
نه عمامه آخوند کارت تمامه »،« نه رفراندم نه
اصلاح ، اعتصاب ، انقلاب» هستیم. این شعار علاوه بر دانشگاهها درهنگام تشیع
جنازه، کشته شدگان هواپیمای ساقط شده اوکراینی نیز طنین انداز شد . این گونه
شعارها مشخصه همه تظاهراتی است که از این به بعد شکل خواهد گرفت. یعنی جنبش آینده
با دیکتاتوری ولایت فقیه و با دیکتاتوری شاه همزمان مرزبندی کرده و درجنگ خواهد
بود . دیکتاتوری سلطنتی در سال ۵۷ بوسیله یک قیام مردمی سرنگون شده بود، ولی به
دلیل عملکرد بشدت جنایتکارانه رژیم آخوندی سلطنت مدفون شده، توانست با حمایت
قدرتهای خارجی عرض اندام کند. درحالی که در موارد مشابه تاریخی، حتی یک مورد
مشاهده نشده که حکومتهای سلطنتی که بوسیله قیام مردم سرنگون شده باشد شانس برگشت
مجدد به قدرت داشته باشند. ولی سلطنت طلبان با این ایده ، بد را انتخاب کنید، به
دود و دم پرداختند.
جوشش شعارهای واقعی در روند قطب بندی و رادیکالیزاسیون
مبارزات مردم از دل توده ها
اگر به پروسه روی کار آمدن سلطنت و رژیم ولایت فقیه نگاه
کنیم، می بنیم که ولایت فقیه ادامه تاریخی حکومت شاه بوده است . درسال ۳۲ حکومت
مصدق بوسیله اتحاد شاه و آخوند کاشانی و
امپریالیسم آمریکا و انگلیس سرنگون شد، همه آخوندها، از حکومت شاه حمایت
میکردند و حافظ آن بودند . شاه هرگز روحانیت را سرکوب نکرد. شاه حتی بعد از سال ۴۲
هم با خمینی درگیر نبود، شریف امامی و ژنرالهای شاه در سالهای اواخر حکومت شاه
ارتباطات گسترده با آخوندها از جمله با بهشتی و مطهری و ...برقرار کردند.
شاه نیروهای مبارزه وانقلابی مخصوصا مجاهدین و فداییها
را اعدام وشکنجه و دستگیرکرد، درنقطه مقابل به آخوندها اجازه فعالیت داد و راه را
برای آنها که زمانی ارتجاع سیاه مینامید باز گذاشت. اگر شاه نهادهای دموکراتیک
مانند، سندیکاهای مختلف و انجمن های مردمی را تعطیل نمیکرد و رهبرانشان دستگیر
نمیشدند. اگر مطبوعات و رسانه های آزاد وجود میداشت. اگر احزاب آزاد بود و مردم
مجبور نبودند که یا عضو حزب رستاخیر بشوند و یا از ایرا ن خارج بشوند و .... هرگز
آخوندها به قدرت نمیرسیدند و رهبری قیام ۵۷ بدست آخوندهای جنایتکار نمی افتاد و
فجایع این ۴۰ ساله به وقوع نمی پیوست. بعد ها دیدیم که شاه درکتاب ماموریت برای
وطنم از خودش به خاطر آزاد کردن ۲۰۰ نفر به زعم او «تروریست»(منظورش مجاهدین و
فداییان بود) انتقاد کرد ولی حتی از دست باز دادن به آخوندهای مرتجع یک کلمه سخن
به میان نیاورد. همین الان اردشیر زاهدی وزیر خارجه شاه تمام قد از آخوندها حمایت
میکند. رضا پهلوی به کمک بخشی از نیروهای جنایتکار سپاه و بسیج میخواهد حکومت را
بدست بگیرد.
این درحالی که در انقلاب مشروطیت، جنش ملی و ضد
دیکتاتوری آنچنان نیرومند بود که خمینی آن زمان یعنی (شیخ فضل الله نوری) را در
میدان عمومی شهر برغم همه عوام فریبی هایش حلق آویز کرد و آب از آب تکان نخورد.
آنهم درشرایطی که توده های مردم درآنزمان، ازنظر سطح آگاهی درنقطه پایین تری قرار
داشتند و مردم ازنظر مذهبی معتقد ترهم بودند.
اما اکنون که مبارزه عمق پیدا کرده است، مردم با شعار
«نه تاج و نه عمامه آخوند کارت تمامه » میخواهند بگویند که ما مجبور نیستیم که یا
به همین رژیم بسازیم و یا به عقب برگردیم. ما میخواهیم به جلو حرکت کنیم . مجبور
نیستیم بین بد و بد تر ، بد را انتخاب کنیم . ما میخواهیم بین خوب و خوبتر ، خوبتر
را انتخاب کنیم. ما میخواهیم همان شعارهای انقلاب ۵۷ که آزادی و استقلال
بود را به معنی واقعی محقق کنیم. ما رو به آینده فکر میکنیم قیام فعلی، استمرار انقلاب
۵۷ درمداری بسا متکاملتر میباشد پس انقلاب سال ۵۷ نسوخته و خاکستر نشده است .
آینده ای که از اعدام و شکنجه تحت عنوان مجازات و یا تعزیرخبری نباشد. آینده ای که
به معنی واقعی حکومت دست نمایندگان منتخب مردم باشد ویک جمهوری واقعی که جمهور
مردم درآن حکومت شرکت داشته باشند. آینده ای که کارتون خواب زاغه نشین و کلیه فروش
نداشته باشیم. کرامت انسانی آدمها رعایت شود. کسی از سرما و گرسنگی نمیرد، آینده
ای که زن و مرد درکلیه فعالیت های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی برابر باشند . آینده
ای که زنان برای مسافرت نیازمند اجازه از پدر ویا همسر خود نباشد، آینده ای که هر
کس، هر لباسی را که میخواهد بپوشد، هرچیزی که دوست دارد بنوشد . نیروی نظامی و
انتظامی، برای سرکوب توده های مردم سازماندهی نشده باشد. آنها علاوه بر دفاع از
مردم، وظیفه شان خدمت به مردم است، نه سرکوب مردم. آینده ای که کسی حق نداشته باشد
حکومت را موروثی بداند که نسل اندر نسل به فرزندان ذکور منتقل میشود، آن را یک
موهبت الهی نداند. آینده ای که ولی فقیه نباشد، کسی خودش را نماینده خدا معرفی
نکند و بقیه را صغار و گوسفند محسوب نکند، ازجانب آنها عده ای دایناسور احمق و
بیسواد و مرتجع مانند احمد جنتی و احمد خاتمی و مصباح یزدی و ... تصمیم نگیرد.
آینده که رای مخفی و آزاد هرکس حرف آخر را بزند، آینده ای که همه بیمه داشته باشند
و از بیمه برابر ویکسان درمقابل هر سانحه ای برخوردار باشند.
وه که چه زیباست آن روز .آن ایران زیبا، شایسته و برازنده
تمدن کهن سالمان میباشد، در ایران اینده نه شاه وجود دارد و نه شیخ و آخوند. به
امید آن روز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر