وقتی
که قیام دی ماه 96 اتفاق افتاد، همه، حتی نیروهای انقلابی ازگستردگی وعمق آن غافلگیر
شدند، قیام از آنچنان عمق و رادیکالیزمی برخوداربود که همه نیروهای داخلی سازشکار و بین المللی که منافع خودشان را دربقای همین رژیم می دیدند را به تکاپو انداخت تا، جلو رادیکالیزم قیام را بگیرند و خواسته قیام کنندگان را به خواسته های صنفی و یا روبنایی محدود کنند.
شدند، قیام از آنچنان عمق و رادیکالیزمی برخوداربود که همه نیروهای داخلی سازشکار و بین المللی که منافع خودشان را دربقای همین رژیم می دیدند را به تکاپو انداخت تا، جلو رادیکالیزم قیام را بگیرند و خواسته قیام کنندگان را به خواسته های صنفی و یا روبنایی محدود کنند.
ترفند آنها عدم خشونت و برخورد متمدنانه!؟ و یا
مقاومت منفی بود و ساده نگرانه، به انقلاب هند و گاندی متوسل میشدند. آنها استدلال
میکردند که: برخورد آرام باعث میشودکه توده های میلیونی دراعتراضات شرکت کنند
درحالی که تجریه سالهای گذشته ثابت کرده است که، حضور خودبخودی توده های ملیونی
توهمی بیش نیست. اگر درقیام رهبری اگاه و هشیار نباشد، به جای این که از پتانسیل
بالایی که درجامعه بوجود آمده، بیشتر استفاده شود و قیام را به سمت سرنگونی هدایت کند ، به امید پیوستن توده های ملیونی، قیام خاموش شده و عقیم خواهد ماند.
ادامه
این مسیر به یک تشکیلات رهبری کننده قیام، نیاز دارد. تشکیلاتی که قدرت استمرار
قیام را داشته باشد. تشکیلاتی که قدرت داشته باشد تا همه امکانات را برای
استمرارقیام به خدمت بگیرد، تشکیلاتی که بتواند در مقابل همه دسیسه های سیاسی و
توطئه های رژیم و متحدینش واکنش مساعد نشان بدهد.
دردرجه اول وظیفه این تشکیلات رهبری کننده، مبارزه با
نا باوری و خنثی کردن تلاش های دشمن برای حاکم کردن یاس درمیان توده های مردم است.
دشمن تلاش میکند که قدرت مردم را کوچک و قدرت خودش را برزگ جلوه بدهد. خامنه ای
وعده قدرت نمایی در روز 22 بهمن در مقابل قدرت توده های مردم درقیام دی ماه را میدهد.
درحالی که همه میدانند، جمع شدن حتی 500 نفر درمیان آتش و خون دریکی ازشهرهای
ایران و دادن شعار مرگ برخامنه ای درشرایط اختناق مطلق، قدرتش از یک جمعیت فرضی
500 هزار نفری که خامنه ای با اتوبوس از جاهای مختلف گردآوری کند بیشتر است. جمعیتی که تهدید باتوم خوردن و دستگیر شدن
و زندان افتادن وشهید شدن را ندارد.
نا
باوری یک مقوله اخلاقی و ذهنی نیست. نا باوری
متکی به یک سری دادهای خارج از ذهن و برداشتها و تحلیل هایی میباشد که منجر به نا
باوری میگردد، بسیاری از این تحلیل ها را رژیم و عواملش با پمپاژ در رسانه ها و
مطبوعات داخلی و خارجی به خورد مردم میدهند. علاوه برمطبوعات داخلی، مطبوعات
مماشاتگران مانند رادیو بی بی سی و .... نیزتلاش میکنند که همین یاس و نومیدی را تبلیغ
کرده و به آن دامن بزنند
نا
باوری در ورای همه چیزناشی از یک رویکرد غلط ایدئولوژیک و فاصله گرفتن از
آرمانخواهی میباشد. به بیان دیگرنا باوری ناشی از افتادن در وادی تعادل قوا
میباشد. درحالی که نیروی پیشتاز وظیفه اش شکستن تعادل قوا است. درطول تاریخ
نیروهای انقلابی هزاران بار تجربه درهم شکسته شدن تعادل قواهای بسیار نا برابر را
به ثبت رسانده اند.
کسی
که در چارچوب تعادل قوا حرکت میکند دربسیار از مواقع اسیر تعادل قوای کاذب است و نه
حتی تعادل قوای واقعی. یعنی اسیر تعادل قوایی میشود که دشمن ایجاد کرده و به آن
بال وپر داده است. تعادل قوایی که پوشال است و وجود ندارد. چند روز قبل از قیام 96
روحانی از ایران بعنوان امن ترین کشور
درجهان وخاورمیانه دم میزد.
فقط
یک عنصر آرمانگرا دچار تعادل قوا نمیشود
نیروی آرمانگرا هیچوقت کهنه نمیشود کهولت نمی پذیرد.
معنی
عنصر آرمانگرا این نیست که به قوانین و واقعیت های موجود بی اعتنا میباشد، اتفاقا
بیش ازهرکس دیگری به قوانین و قانونمندیها آشنایی دارد و آنها را درک میکند ولی
ویژگی آرمانخواهی به او این امکان رامیدهد که از همان قانونمندیها استفاده کرده و علیه
تعادل قوای موجود بشورد و آن را عوض کند.
ولی
برای یک عنصر ا نقلابی تنها آرمانخواهی کافی نیست. بلکه مسول بودن هم جزیی از آن
است، به همین دلیل عنصر انقلابی واقعیت های بیرون از ذهن، موانع، تضادها و توانایی
های دشمن را نفی نمیکند نادیده نمیگیرد و از روی آنها بی تفاوت نمیگذرد، بلکه
باآنها برخورد میکند، با آنها درگیر میشود و بهای حل این مشکلات را هرچه که باشد
را می پردازد.
قیام دی ماه بزرگترین مصداق مادی و عینی برای کنار زدن نا باوری است آنچه که غیر ممکن بود رخ داد
و ما هم اکنون در کوران آن هستیم. بله قیام در اوج اختناق شگل گرفت هم چنانکه عمار
ازگان انقلابی الجزایر گفت: درست مانند« رعد درآسمان بی ابر.»
ژآن
زیگلریکی از سخنرانان در کنفرانس مقاومت درژنو، درحالیکه کتاب لیست شهدا را در دست
گرفته بود گفت: جوانان شجاع ایرانی که امروز درخیابانها هستند، ثمره و آثار این
خونها و این شهداست.
چه حرف درستی، بدون آن پایه و پشتوانه و بدون
این شهدا و مسیری که طی این سالها طی شده این قیام محقق نمیشد. اگر پدیده های جهان
هستی را به هم مربتط و در همبستگی با هم ببینیم و به تاریخچه آنها توجه کنیم و
بصورت یک جریان و نه و پدیده های مجزا و
مجرد بررسی کنیم، به خوبی می فهمیم که بدون تلاش و پایداری 14 ساله مجاهدین دراشرف
و تیغ و تبر و موشک و بلندگوی و هاموی و .... این قیام متصور نبود و چنین نسلی
درایران وجود نمیداشت
هرملتی
نیاز به سمبل و الگو دارد وقتی که چنین الگوهای مقاومتی درایران وجود نداشته باشد،
انتظار چنین قیامی متصورنیست
پس
قیام فعلی را نمیتوان از سابقه تاریخی آن و بطور خاص از 30 خرداد سال 60 جدا کرد.
بی دلیل نیست که شعارهای قیام کنندگان درهمان راستا و هم خوان با آن شعارها است .
بنا
براین همه خونها و همه رنج و شکنجه هایی که مجاهدین و سایر نیروها درزندانها ی
خمینی و خامنه ای متحمل شدند و یا آنچه که درقفس ها و خانه های مسکونی برآنها روا
شد ، همه رنج و شکنجی که دراشرف و لیبرتی تحمل کردند،حتی همه تجاربی که مردم از
قیام سال 78 و 88 اندوختند و به یمن یک
رهبری آگاه و هشیار به هدر نرفته و دراین نسل جدید متبلور شده است. شجاعت آنها
برگرفته شده از همین شجاعت بوده است این یک بحث تحلیلی نیست .این یک حقیقت محض است
که بیرون ما هم به آن گواهی میدهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر