جمعه، آبان ۲۹، ۱۳۹۴

کمپ لیبرتی - موشک و دلسوزی !؟ سیاوش جعفری

پس از موشک باران جنایتکارانه لیبرتی که منجر به شهادت ۲۴ مجاهد خلق و خسارات مالی فراوان
گردید، موجی از محکومیت رژیم آخوندی و مزدورانش را در داخل و خارج کشور درپی داشت. حمله جنایتکارانه ای که رژیم به دلیل مجموعه شکستهایش ناچارا به آن دست زد . به همین دلیل هنوز که هنوز است نه تنها مسولیت آن را نمیتواند بپذیرد، بلکه برای کاستن از میزان منفوریت خود و مزدورانش، حیله گرانه به تاکتیک جدید، ریختن اشک تمساح برای ساکنان لیبرتی و خانواده های آنها، متوسل شده است. تاکتیکی که دقیقا آن روی سکه موشک باران جنایتکارانه میباشد. ولی فقیه ارتجاع با دلسوزیهای احمقاله  قصد دارند:
 اولا: وانمود کنند، ما در این حمله نقشی نداشته ایم،
ثانیا: ریاکارانه ازخود چهره ای دلسوز و رقیق القلب ارائه کنند. این همان تاکتیکی است که خمینی از آغاز رسیدن به حاکمیت  به آن متوسل میشده است.
خمینی در دهه ۶۰  درحالی که هنگام صرف صبحانه روزانه حکم اعدام صدها مجاهد و مبارز مردم ایران را امضا میکرد وعربده میکشید که ما قاضی میخواهیم که  قاطعانه دست ببرد، رجم کند و شلاق بزند و حد جاری کند و ... احمد خمینی را به تلویزیون میفرستاد تا بگوید، پدرم آنقدر رقیق القلب است که حاضر به کشتن مگس هم نیست، پنجره را باز میکند و مگس های مزاحم را به بیرون از اتاق میفرستد؟؟!!
آخوند صادق خلخالی، جلاد مردم کرد و تمامی مردم ایران، طی مصاحبه ای خودش را کلاآدم رقیق القلب معرفی میکند که چند بار بنا به موضوعاتی که پیش آمده گریه هم کرده است؟؟!!
طنزتاریخ این است کسانی ادعای دلسوزی برای مجاهدین و دیدار خانواده ها را دارند، که قبل ازحمله به لیبرتی با هزینه وزارت اطلاعات به درب لیبرتی آورده شده بودند، تا با جاسوسی و فیلمبرداری،  حمله ۲۹ اکتبررا زمینه سازی نمایند.
مریم رجوی گفت : در ماههاي اخير با حضور ‏‏ مزدوران اعزامي وزارت اطلاعات به ليبرتي، رژيم آخوندي در حال تدارك يك جنايت ديگر بود و مقاومت ايران طي دهها نامه، اطلاعيه، ملاقات و تماس تلفني به مقامهاي ‌ ملل متحد و دولت آمريكا هشدار داد.‏ »
البته مجاهدین خلق ایران بسیار بسیار مشتاق دیدار فرزندان و خانواده خود هستند و ازآن بشدت سود میبرند. درحالی که رژیم از تاثیر گذاری مجاهدین بر روی خانوداه ها بشدت بیمناک میباشد. بهمین دلیل فقط تعدادکمی از خانواده های وزارتی و اجیر شده مانند مصطفی محمدی و هند جگر خوار ثریا عبداللهی و احمد هاجری و مهران کریمدادی و.... را به درب لیبرتی می فرستد. خانواده های وزارتی قبلا هم به بهانه دلسوزی و ملاقات با فرزندانشان به درب اشرف ولیبرتی میرفتند ولی در محل با ۳۲۰ بلندگو فریاد میزدند که ما اشرف را  به خاک و خون میکشیم، دونه دونه شما را دار میزنیم و میسوزانیم  و.... پس مشکل ساکنان لیبرتی با چنین خانواده هایی میباشد و نه با خانواده های حقیقی مجاهدین.
بسياري از خانواده ها در فاصله سالهای 2003 تا 2009 كه حفاظت اشرف دست دولت آمريكا بود، به اشرف رفته و آزادانه با فرزندانشان ديدار كرده و هر مدتي كه مايل بودند در آنجا می ماندند. تعداد زیادی از فرزندان جوان، خانواده ها وقتی که مناسبات مجاهدین را در اشرف مشاهده میکردند، دیگر حاضر به بازگشت به ایران تحت حاکمیت آخوندها نمیشدند. وزارت اطلاعات وقتی فهمید که تعدادی از خانواده ها یی که به اشرف رفته بودند. به اشرفیان پیوسته اند، بسیار خشمگین شد و برای جلوگیری از تکرار این مساله ازیک طرف مبادرت به دستگیری اعدام و زندانی کردن خانواده ها یی مانند علی صارمی و محمد علی حاج آقایی و جعفر کاظمی، علی معزی و مریم اکبری و .... بجرم رفتن به اشرف نمود و ازطرف دیگر ازدولت مالکی جنایتکار خواست که به خانواده های مجاهدین ویزا برای دیداراز اشرف ندهد.
بهمین دلیل، از سال ۲۰۰۹  که دولت آمريكا بطور غير قانوني حفاظت ساکنان را به دولت مالكي كه دست نشانده رژيم ايران بود منتقل كرد، خانواده های مجاهدین، برغم این که بارها از سفارتخانه های عراق درکشورهایی که ساکن هستند، درخواست ویزا برای دیدار فرزندانشان را کرده اند ولی دولت عراق از دادن ویزا به آنها خود داری کرده است.

اخیرا نیزصدها خانواده ساکنان لیبرتی طی نامه ای به دبیرکل ملل متحد و سایر ارگانهای بین المللی درخواست کردند که ازدولت عراق بخواهند به خانواده های مجاهدین در خارج کشور برای ملاقات با فرزندانشان ویزا بدهد.
 این درحالی است که وزارت اطلاعات ملایان مستمرا گروههاي از عوامل خود را به اسم خانواده روانه عراق و ليبرتي ميكند و هيچ مشكلي هم براي دريافت ويزا براي آنها ندارد. ماموريت اين افراد كه وزارت اطلاعات همه هزینه سفر و اقامت آنها در عراق را تامين ميكند شکنجه روانی مجاهدان لیبرتی است. حمله ۲۹ اکتبر یک بار دیگر نشان داد که این گونه اقدامات مقدمه و زمینه سازی برای براه انداختن يك حمام خون ديگر در ليبرتي میباشد.
وزارت اطلاعات از روز ۲۰ نوامبر سری جدیدی از خانواده های وزارتی را به درب لیبرتی فرستاده است . هدف خانواده های وزارتی، شناسایی و آماده سازی حملات تروریستی رژیم در آینده میباشد .

چرا دولت عراق به خواست رژیم ملا ها اجازه دیدار از لیبرتی را به وکلا و نویسندگان و خبرنگاران و شخصیت های اروپایی و آمریکایی و .... نمیدهد؟ از چه چیزی می ترسد؟
عشق و علاقه مجاهدین به خانواده برای رژیم آخوندی ناشناخته نیست این عشق تا آخرین لحظات زندگی هم ادامه دارد. هنر مجاهدین این بوده که علاوه بر عشق به خانواده، به عشق بالاتری یعنی عشق به وطن و عشق به آزادی و عدلت و برابری هم مسلح شده اند. وصیت نا مه های شورانگیر گیتی السادات جوزی و مسعود شکیبا نژاد وعلیرضا فتوحی این عشق را بخوبی بیان میکند که نشان دهنده سقف بالا بلند و ایمان و اعتقاد و قامت استوار این نسل و رابطه آنها با مادران و پدران خود میباشد.
«من گیتی السادات جوزی فرزند احمد با ایمان کامل به توحید و کلیه اصول و عقاید ایدئو لوژی مترقی و انقلابی اسلام، آخرین شب را برای رسیدن به دیار رفیق  اعلی ثانیه بشمارم .
پس از عرض سلام که از تک تک یاخته های وجودم نشات میگیرد، از دور همه تان را میبوسم و برای همگی، بخصوص مامان خیلی خیلی دلسوز و مهربانم که همه زندگی، بخاطر وجود خانواده، خود چون
شمعی سوخت و زندگیمان را روشنی وگرما بخشید و بابای ماه و دوست داشتنی که همه هستی و عمر خود را در راه سعادت ما گذاشت و برگ سبز وجودش هنور تابستان  وجود را نپیموده، به پاییز گراییده، از خداوند متعال صبر و استقامت میخواهم. مامان جان به همه بگو که من با کمال  افتخار و سر بلندی  دراین راه رفته ام، با این  امید که شاید جون ناچیز من فدیه ای باشه در راه آزادی همه محرومان دنیا  انشا ءالله که روزی حداقل شما نظاره گر آن جامعه قسط توحیدی باشید .»
مسعود شکیبا نژاد در وصیت نامه پر شورش مینویسد :‌:‌ « مادر دوستت دارم به تمام مقدسات عالم خیلی دوستت دارم. مادر دوستت دارم، مادر من باید بروم. مادر تو از لحظه مرگ من هزاران هزار پسر داری مادر افتخار کن و سرت را بالا بگیر و فریاد بزن مرگ بر خمینی. مادر صبور باش و صبور باش و مبادا که ناشکری کنی مادر جان بعد از من هر کجا مجاهدی دیدی کمکش کن و دستش را بگیر و بدان که او هم پسر توست."....."مادر روزی خمینی دژخیم میرود و صلح و رهایی و آزادی می آید. من آن وقت زنده ام در قلب تو، درلبخندهای کودکی که دیگر گرسنه نمیخوابد و قلب شاد مردی که خوشحال است دیگر سرپناهی دارد و از نگاه زنش خجالت نمیکشد. آری من زنده ام از
دست آن روستایی که به شوق بهترین ثمر زندگی بیل میزند و از دست آن کارگر که پر غرور و مفتخرچرخ های استقلال و آزادی میهن را میگرداند. آری مادر وقتی غنچه ها شکفت و شکوفه ها به لخند آمدند، وقتی درخت هایی که در خون کشت شدند به ثمر رسیدند و بر دادند، آنوقت من و همه همرزمانم در فریاد رسا و پر صلابت خلق که مرگ ستم و استثمار را نوید میدهد زنده ایم . خداحافظت مادر جان دوستت دارم »
علیرضا فتوحی پس از بیان عشقش به آبی دریا و سنجابک های کوچولو و بازیگوش .... مینویسد: ”آری ما عاشقان واقعی زیبایی‌ها و عواطف هستیم ولی این هنرمان است که به‌راحتی نوشیدن یک لیوان آب، از همهٴ این زیبایی‌ها و از همهٴ این عواطف و عشقها چشم‌پوشی کنیم تا آنها را برای خلق خود تضمین کنیم ...
البته هم چنان که مسعود شکیا نژاد گفت ما روزی خانواده هایمان را می بینیم. آنها را در آعوش میگیریم، میبوییم، اشک میریزیم ولی در وطن آزاد شده. درمیدان آزادی، یا در جایی که اثری از قساوت و سنگدلی آخوندی نباشد.
آن روز، روز شادی برزگ است، روز شادی همه خانواده ها، خانواده هایی که بخاط فقر و بدبختی از هم جدا شده اند، خانواده هایی که اعضای بدن خودشان و حتی کودکانشان را بخاطر فقر و تنگدستی میفروشند. خانواد هایی که سالها جلای وطن کرده اند، پدر و مادر هایی که چشم از جهان بستند و نتوانستند فرزندان خودشان را درآخرین لحظات زندگی درآغوش بگیرند. خانواده هایی که سر پناهی ندارند و شب را تا به صبح در کنار خیابان بسر می برند. کودکان معصومی که در سر چهار راه ها گل و بادبادک می فروشند، واکس میزنند تحقیر میشوند و ساز میزنند و......آن روز، روز بازگشت پرستو ها به لانه میباشد، مزار پدران و مادران را گلباران و گلاب باران خواهند ساخت. وای که چه روز شیرینی  برای مردم و چه روز تلخی برای رژیم و مزدورانش خواهد بود. پیشاپیش به آن روز سلام میکنیم .
تا آنجا که به مجاهدین بر میگردد در مسیر مبارزه و آرمان آزادی مردم ایران حاضر به پرداخت هر بهایی بوده و باز هم خواهند بود. خانه و خانواده و تحصیلات و شغل ومقام، رفاه و آسایش، همسر و فرزند اولین گام و انتخابی است که هر مجاهدی بی مهابا و بدون کمترین تعللی آنرا تقدیم راه خدا و خلق و انقلاب و رهایی مردم از ستم آخوند ها کرده و باز هم میکند. مجاهد در این دوران با این ویژگیها شناخته میشود.

ساکنان لیبرتی بارها به رژیم و عوامل وخانواده های وزارتی گفته اند: ‌برای ما دل نسوزانید ما را از طوفان نترسانید.  برای ما اشک تمساح نریرید، چنگالهای خونیتنان را پشت ادا های رقت قلب دروغینتان پنهان نکنید، کسی گول شما را نمیخورد شما قاتلین و یا همدستان قاتلینی هستید که  به نوعی در کشتار ساکنان لیبرتی و مردم ایران دست دارید.
به ‌مزدوران وزارت اطلاعات میگوییم: از رنجهای ما کمتر سخن به میان آورید! ما غم  برزگ میهن و خلقمان را بردوشهایمان حمل میکنیم. درد ما فریاد زیستن است و می‌دانیم فریاد ما بی‌جواب نمی‌ماند .اکنون که تاکتیک دلسوزی و اشک تمساح ریختن وزارت اطلاعات لورفته و کسی را نمی فریبد. رژیمی که تاکنون ۶۲ بار به خاطر نقض وحشتناک حقوق بشر در ملل متحد محکوم شده است برای پوشاندن دست های خود درکشتار مجاهدین بی سلاح  و ممانعت از دیدار خانواده ها و جلوگیری از دادن ویزا بوسیله دولت عراق به خانواده ها، به تاکتیک جدیدی متوسل شده و مذبوحانه ازیکطرف مجاهدین را متهم به نقض حقوق بشر و ایجاد مانع  برای دیدارتلفنی و حضوری خانواده ها معرفی کند و از طرف دیگر خانواده های ساکنان لیبرتی که فرزندانشان با آنها تماس گرفته اند را تحت فشار میگدارندکه به تماس و درخواستهای فرزندانشان جواب منفی بدهند .
به چند نمونه از این گونه اقدامات توجه نمایید .
سایت پیوند ،۳۰ اکتبر: پس از اشاره به حمله جنایتکارانه به لیبرتی مینویسد:‌ « با آزاد گذاشتن افراد در عراق و آلبانی برای ارتباط با دنیای بیرون و استفاده از وسایل ارتباطی بویژه تماس و دیدار با خانواده هایشان زمینه و امکان نجات آنان را از عراق و اساسا از بند تشکیلات این فرقه که هدفی جز تباه کردن آنان ندارد فراهم » بیاورید.
کمپین مستقل برای انتقال ساکنان لیبرتی ۴ نوامبر: «به شما هشدار می دهیم با مادران و پدرانی و خانواده هایی که در پی عزیزانشان هستند بازی نکنید وگرنه این وضعیت دامن خود شما را خواهد گرفت و پشیمانتان خواهد کرد. این هشداری است به سازمان مجاهدین از طرف خانواده های ساکنان لیبرتی، خانواده ها را از وضعیت عزیزانشان مطلع کنید. وگرنه بر سر خودتان این نگرانی ها آوار خواهد شد. به این وضعیت پایان دهید.»

آیا مشابهتی در سخنان سخنگوی به اصطلاح «کمپین مستقل» ؟؟!! و سخنگوی «انجمن فلق» که یکی از شعبه های وزارت اطلاعات در اردبیل(پاسدارثریا عبداللهی) است، مشاهده نمیکنید؟ نویسنده به اصطلاح کمپین یک نفره خوب میداند که تهدید اشرفیان به زبان هند جگر خوار ثریا عبداللهی و مصطفی محمدی در خارج کشور جرم محسوب میشود و پیگرد قانونی دارد. به همین خاطر همان تهدیدها  را با الفاظ دیگری تکرار میکند .
نجات فارس ،12 نوامبر: «معمولا بعد از حملات موشکی یا هوایی به مقرهایی که نیروهای سازمان در آن مکان تجمع دارند، مسئولین سازمان با نیروها صحبت میکردند و به آنها میگفتند: « شما بایستی با خانواده های خود  تماس داشته باشید و به آنها بگویید که برایتان پول به آدرسی که سازمان میدهد بفرستند..... در این رابطه توجه خانواده های عزیز را بدان جلب میکنیم که فریب اینگونه صحبتها را نخورند! حتی اگر عزیزانتان هم مستقیما بشما این چنین حرفهایی را بزنند».

نجات 7 نوامبر 2015: «انجمن استان ها موارد زیادی را کشف کرده اند که گشتاپوی رجوی با گرفتن شماره خانواده ها از طرق مختلف به آنان زنگ می زنند و به آنها وعده می دهند که فرزندشان تمایل به صحبت و دیالوگ تلفنی با آنها را دارد و تا مدتها خانواده را سرکار می گذارند و ابتدا خانواده را فریب می دهند که فرزند آنها میگوید اگر با رژیم و انجمن ها قطع ارتباط کنند با آنها حاضر به صحبت است .»
پس مشکل مجاهدین با خانواده های وزارتی است نه با خانواده های مجاهدین. مشکل رژیم مشکل خانوادگی و عواطف خانوادگی نیست، مشکل رژیم درد بی درمان سرنگونی است. مشکل رژیم این است که میخواهد مجاهدین را به تسلیم وا دار کند و گرنه رژیم یک حرف بیشتر ندارد آنهم موشک و محاصره است. از دلسوزی کردن و اشک تمساح ریختن چیزی عاید رژیم و مزدورانش نمیشود.
حکیمی گفته بود :‌ «آدمهایی که شما را بارها و بارها می آزارند مانند کاغذ سمباده هستند. آنها شمارا میخراشند و آزار میدهند اما در نهایت شما صیقلی و براق خواهید شد و آنها مستهلک و فرسوده » حالا ما هم به ولی فقیه ارتجاع  میگوییم ممکن است که ما را بکشید ، شکنجه کنید ، محاصره و زجر کش نمایید و ... ولی فقط عزم مارا برای جنگ بیشتر صیقل میزند .مسعودرجوی بعد از حمله جنایتکارانه به لیبرتی خطاب به آخوند ها گفت  :‌ منتظر باشید تا بند از بندتان با همت خلق قهرمان ایران بگسلانیم .


هیچ نظری موجود نیست: