در طول
تاريخ انسان با تلاش بسیار و با دادن بهایی سنگین توانسته است «کلمات» و ارزش هايى
را
برای همدلی خلق ها کشف کند. کلمات و ارزش هايى چون انسان، انسانیت، آزادی،
دمکراسی وغیره که به شکل گیری «جامعه بشری» كمك كرده است. اما چه بلایی بر سر این
ارزشها آمده است و می آید؟ تاریخ به کدامین سمت به پیش است؟ جامعه بشری در
چه زمانی به آرامش می رسد؟ چه زمانی بشر دست از کشتار و آواره كردن ميلیونی
همنوعان خود دست بر می دارد؟
خلق هاى
منطقه خاورمیانه و ديگرمناطق جهان همچنان در آتش می سوزند. جهان در جوش و خروشى
دائمى ست. ميلیون ها نفر بر اثر جنگ های خانمانسوز آواره شده اند. کودکان و زنان
در آب های دریاها غرق می شوند. آنچه که در تابلوی تحولات جهانی می شود دید اینست
که جهان در سردرگمی عجیبی فرو رفته است.
زورگویان،
صاحبان سرمایه و قدرت، فروشندگان انواع سلاح ها به همراه مزدورانشان جهان را به
ويرانه تبدیل نموده اند.
برنده
این جنگ و زورآزمایی چه کسی می باشد؟ ضربه آخر و نهایی را چه کسانی میزنند؟
در نهایت پیروز میدان نبرد كیست؟
اینها
سوالاتی ست که پیش روی همه ما بعنوان «بشر امروزی» قرار گرفته است. از ابتدای
پیدایش پدیده ای به نام «انسان» او همواره برای بقای خويش در جنگ و جدال با همنوع
خود بوده است. بر اساس همین نیازها بوده است که آتش و سلاح را برای ادامه حیات و
بقای خود کشف و اختراع كرده است. انسان اولیه نیز از همان ابتداى شکل گیری اجتماع
کوچكش به خاطر خودخواهی هایش و برای گرفتن سهم بیشتر از شکار، با همنوع خود درگیر
جنگ و کشتار بوده است. اين کشتارها همانند امروز آوارگی، پراکندگی و درد و رنج های
بسیاری را برای اوبه همراه داشته است. عواملی چون رنگ، نژاد، مذهب، ملیت و اخلاقى
پر از خودخواهی، قدرت و جاه طلبى باعث این درد و رنج ها و جدایی های جامعه بشری تا
به کنون بوده است.
آنچه که
از تاریخ بشر مى توان فهمید، این است که انسان ها درجوامع بشرى همواره به چهار بخش
تقسیم می شده اند.
بخش اول بخشى بود که برای گرفتن سهم
بیشتر دست به جنایت می زده و زور می گفته است!. اين دسته ی اندک زورگویان و قلدران با زور و نیرنگ
مزدورانى (دسته ى دوم) را نیز همواره بطور مستقیم يا غیر مستقیم با خود همراه می
کرده اند. زورگویان و گردن کشان در تمام طول تاریخ شیوه های سخن شان با مردم،
«لهجه ى سرکوب و شکنجه، بی رحمی ها و طناب هاى دارشان» یکی بوده است. آنها همواره
با یک لهجه و زبان یعنی ریا و تزویر، دروغ و مکر، کشتار و سرکوب در تمام گوشه گوشه
ی این جهان پهناور با یکدیگر سخن می گفتند. آنها ابتدا با دروغ در مورد انقلابيون
، سپس با شیطان سازی از ايشان و آنگاه با بی رحمی تمام دست به کشتار
وسرکوبشان می زدند.
بخش دوم
بخشی بود که به این جنایت و زور با انواع و اقسام بهانه های مختلف همكارى مى كرد.
آنها به نفع زورگویان لباس «عافیت جویان»، «صلح طلبان»، «منتقدین» و «بی طرفان» می
پوشیدند. این جماعت همواره در تاریخ با ادعاى بی طرفی، اما در نهايت هوای طبقه
زورگو را داشتند. به نوعی شرایط و اوضاع را برای سرکوب و در هم شکستن بخش سوم
(انقلابيون) فراهم میکردند. با زورگویان مراوده و بده و بستان های مالی، سیاسی و
خانوادگی و حتی ایدئولوژیک داشتند. کار این گروه عمومآ شیطان ساختن از انقلابيون و
مخالفين و مسموم کردن فضای سیاسی، فرهنگی بر علیه ايشان بوده است. این دسته در
حقیقت اسب گارى سرکوب را برای طبقه ى حاكم در راه سرکوب
دسته سوم -ولى با ژست های «عافیت جویانه»- زین و
آماده میکردند و با فضاسازى عليه انقلابيون کارد زورگويان را برای بریدن گلوی
ايشان تیز می کردند و بعد خطاب به آنها داد و قال راه می انداختند. آنها با ژست روشنفکرانه و مبارزجویانه
مدعى مبارزين مى شدند، که اگر کوتاه نیایید یا شیوه هایتان را در مبارزه با دسته
زورگویان عوض نکنید و آنچه که ما میگوییم را انجام ندهید، همه شما توسط آنها کشته
خواهید شد! آنها عمومآ با روبه صفتی خود را« دلسوز و دوستدار» دسته سوم نشان
میدهند. اینها نیز در طول تاریخ تمام کشورها چه در زندانها و چه در بیرون یک
«زبان» و یک «لهجه» دارند. آنها اصلا و ابدآ نمی خواهند بگویند که در صف دشمن
هستند. آنها گرگ هایی هستند که لباس دوست را بر تن دارند. ولی در عمل همان مزدوران
دسته زورگویان هستند. اگر به موضع گیری های مزدوران و خائنین به اصطلاح «منتقد»
مجاهدین در بعضی از سایت های مجازی نگاهى بيندازید، تهوع آورى و مشمئزکننده
بودنشان را متوجه خواهيد شد. عده ای که به مزدوران مستقیم و غیرمستقیم
جنایتکارترین نوع دیکتاتوری در طول تاریخ، یعنی دیکتاتوری در زیر لوای دین و مذهب
تبدیل شده اند و به جای گرفتن یقه جلادی که مجاهدان لیبرتی را سلاخی کرده است یقه
صاحبان خون و خود قربانیان را می گیرند.
دسته
سوم همواره در تاریخ در «اقلیت» بوده اند. آنها انقلابيونى هستند که اوضاع و
احوال کهنه را برای نوآوری و برقراری عدالت اجتماعی به هم می زنند. آنها چون شمعی
در طول تاریخ بشر مى سوزند، و تاریخ افتخار بشریت را زنده نگه مى دارند. آنها
آگاهانه با پرداخت بهايی سنگین، در مقابل بی عدالتی زورگویان می ایستند. آنها
هستند که کلمات زیبايى چون «صلح»، «دوستی»، «برادری و برابرى»، «همنوعی» و«حقوق
بشر»را خلق مى كنند. در حقیقت آنها هستند که با فدای خودشان به «هدف خلقت» و زندگی
اجتماعی معنی و مفهوم مى دهند. در غیر اینصورت مابین رفتار انسان و رفتار غریزی
حيوان هیچگونه تفاوتى قابل تمیز و تشخیص نبود.اين کلمات زيبا بطور خودبخودی و از
امروز به فردا خلق نشده اند. برای تک تک آنها بها پرداخت، خونها ريخته و تلاش و
مقاومت ها انجام شده است. بی خوابی های طولانی، شکنجه ها، آوارگی ها، دوری از خانه
و خانواده، هجرت و تبعید، شکنجه و طناب دار و گلوله و تيرباران، همه بهایی بودند
که آنها برای حفظ ارزش های سالم خانواده بشری در مقابل زورگویان دراقصی نقاط جهان
پرداخت نموده اند.
بخش
چهارم جامعه توده ها هستند. این خانواده بشرى شامل تمام اقشارى ست كه جوامع مختلف
را تشکیل مى دهد، و با رنگ ها، مليت ها و نژادهاى متفاوت با اعتقادات و زبان های
مختلف با یکدیگر در ارتباطند. آنها دردمشترک دارند و از یک پیكرند.
در راه
هدايت اين بخش به دنيايى بدون ظلم، انقلابيون راه سخت، پر التهاب، صعب العبور
وپرمشقتی را در پیش داشتند و دارند. اما هميشه پيروزى از آن اين نيرو بوده است و
علی رغم تسلط کامل زورگويان و در اختیار داشتن تمام ابزار سرکوب و اختناق و داشتن
مزدوران قلم بدست برای وارونه نشان دادن حقايق، همواره تاریخ از این قشر سوم
اجتماعی به عنوان پیروزان میدان نبرد نام مى برد كه ضربه نهایی را بر سر زورگویان
فرود آورده اند. این انقلابیون هم در تمام پهنه های این جهان خاکی با یک «لهجه» و
با یک «فرهنگ» حرف می زنند و با یکدیگر همدلی دارند. چرا که آنها همگی سمفونی
«آزادی، حقوق بشر و عدالت اجتماعی» را آواز مى كنند. لذا در مناسبت های مختلف دور
هم جمع می شوند.
اشك ها
و لبخندهایشان، طناب دار و تخت شکنجه شان و دشمنان و جلادانشان مشترک است. آنها
«درد مشترک دارند». در طول تاریخ همواره عده ای از آنها بودند که «واژه ها»
و«کلمات» را نوشتند و یا بعد از هزاران بار تهاجم به آن ها دوباره احیاءشان كرده و
می کنند. بارها و بارها به ناموس تک تک کلمات توسط زور گویان تجاوز شد تا از محتوا
تهی شان کنند. اما هربار این بخش كوچك سوم بودند که با مقاومت و پایداریشان پیروز
میدان نبرد بودند.
دراواخر
قرن بیستم و اوایل قرن بیست ویکم پدیده ی جدیدی در جامعه بشری ظهور کرده است که نسل
ما شاهد آن هستيم. نام آن «بنیادگرایی اسلامی» است كه همان «انگلهای اجتماعی» می
باشند. به همراه آنها یار دیرینه زورگویان مانند «علف های هرز اجتماعی» نیز با
همان شیوه های همیشگی ابراز وجود کرده اند. اینها پدیده جدیدی در خانواده بشری
نیستند. از هزاران سال قبل نیز انسانها با حربه مذهب دست به جنایت و کشتار زده
اند. لذا از همان زمان نیز «مذهب» ابزاری در دست دسته اول بوده است. آنها همواره
عده ای از مردم ناآگاه را با خرافه و تبلیغ ترس از آخرت و جهنم و تشویق به بهشت
برای پیشبرد اهداف «خودخواهانه» خود به دنبال می کشیدند و هنوز هم متاسفانه در عصر
تحولات علمی و اجتماعی، در قرن بیست ویکم و حتى در کشورهای متمدن این عمل کثیف
ادامه دارد.
نوع کشتار مبارزان در تاریخ هميشه به
همان لهجه بوده است. از آمریکای لاتین گرفته تا آمریکای شمالی، از آسیای شرق گرفته
تا خاورميانه و يا اروپا در زمان حاکمیت کلیسا، از اعدام پارتیزانهای نروژی و
فرانسوى در جنگ جهانی دوم توسط نازی ها تا کشتار پارتیزانهای ایتالیایی توسط
موسولینی، از کشتار دسته جمعی مجاهدان و مبارزان در زندانها ى خمينى و قتل عام سال
1367، تا موشکباران مجاهدين يعنى مخالفان اصلی نظام ارتجاعی حاكم بر ایران
در رزمگاه لیبرتی توسط مزدوران جنایتکار جمهوری اسلامی، از کشتار مردم
نيجريه توسط بوکوحرام و مردم سوريه و عراق توسط داعش تا کشتار مردم بیگناه فرانسوی
در پاریس.
همچنانکه انقلابیون و آزادیخواهان در
تمام دنیا با یک لهجه «آزادی» را آواز میکنند، مرتجعان نیز با یک لهجه
«سرکوب ونابودی آزادیخواهان» را با تازیانه هایشان عربده میکشند.
اما
آنچه که ما تا به حال شاهد آن هستیم، پيروزى هميشه از آن انقلابیون و آزادیخواهان
بوده و آينده هم به انقلابيون متعلق می باشد. لذا در ایران آخوند زده ما، ضربه
نهایی توسط مجاهدین خلق ایران و مردم شریف بر فرق زورگویان، شکنجه گران و دژخیمان
جمهوری اسلامی ایران فرود خواهد آمد. هیچ قدرتی قادر به جلوگيری از آن نخواهد بود.
این یک «قانون» غیر قابل انکار اجتماعی است. «مقاومت و پایداری»است که جوامع را
جوان، پویا و رو به رشد نگاه مى دارد و تک تک کلمات و واژه گانى که توسط زورگویان
و مرتجعان مورد تجاوز قرار گرفته است را نجات داده و احیا میکند. انسان به آرامش
می رسد. جهان علی رغم جنگ وکشتار، آوارگی و بی خانمانی مردم، در نهایت با تلاش
انقلابیون به سوی آگاهی بیشتر و به سوى همدلی و همراهى و صلح به پیش خواهد رفت.
هرمز
صفایی نوایی
آلمان-هامبورگ