یکشنبه، آذر ۰۸، ۱۳۹۴

لهجه هاى مشترك در تاريخ چگونه خلق شده اند؟ هرمز صفایی نوایی

در طول تاريخ انسان با تلاش بسیار و با دادن بهایی سنگین توانسته است «کلمات» و ارزش هايى را
برای همدلی خلق ها کشف کند. کلمات و ارزش هايى چون انسان، انسانیت، آزادی، دمکراسی وغیره که به شکل گیری «جامعه بشری» كمك كرده است. اما چه بلایی بر سر این ارزشها آمده است و می آید؟  تاریخ به کدامین سمت به پیش است؟ جامعه بشری در چه زمانی به آرامش می رسد؟ چه زمانی بشر دست از کشتار و آواره كردن ميلیونی همنوعان خود دست بر می دارد؟ 
خلق هاى منطقه خاورمیانه و ديگرمناطق جهان همچنان در آتش می سوزند. جهان در جوش و خروشى دائمى ست. ميلیون ها نفر بر اثر جنگ های خانمانسوز آواره شده اند. کودکان و زنان در آب های دریاها غرق می شوند. آنچه که در تابلوی تحولات جهانی می شود دید اینست که جهان در سردرگمی عجیبی فرو رفته است
زورگویان، صاحبان سرمایه و قدرت، فروشندگان انواع سلاح ها به همراه مزدورانشان جهان را به ويرانه تبدیل نموده اند
برنده این جنگ و زورآزمایی چه کسی می باشد؟ ضربه آخر و نهایی را چه کسانی میزنند؟  در نهایت پیروز میدان نبرد كیست؟
اینها سوالاتی ست که پیش روی همه ما بعنوان «بشر امروزی» قرار گرفته است. از ابتدای پیدایش پدیده ای به نام «انسان» او همواره برای بقای خويش در جنگ و جدال با همنوع خود بوده است. بر اساس همین نیازها بوده است که آتش و سلاح را برای ادامه حیات و بقای خود کشف و اختراع كرده است. انسان اولیه نیز از همان ابتداى شکل گیری اجتماع کوچكش به خاطر خودخواهی هایش و برای گرفتن سهم بیشتر از شکار، با همنوع خود درگیر جنگ و کشتار بوده است. اين کشتارها همانند امروز آوارگی، پراکندگی و درد و رنج های بسیاری را برای اوبه همراه داشته است. عواملی چون رنگ، نژاد، مذهب، ملیت و اخلاقى پر از خودخواهی، قدرت و جاه طلبى باعث این درد و رنج ها و جدایی های جامعه بشری تا به کنون بوده است
آنچه که از تاریخ بشر مى توان فهمید، این است که انسان ها درجوامع بشرى همواره به چهار بخش تقسیم می شده اند.
بخش اول بخشى بود که برای گرفتن سهم بیشتر دست به جنایت می زده و زور می گفته است!. اين دسته ی اندک زورگویان و قلدران با زور و نیرنگ مزدورانى (دسته ى دوم) را نیز همواره بطور مستقیم يا غیر مستقیم با خود همراه می کرده اند. زورگویان و گردن کشان در تمام طول تاریخ شیوه های سخن شان با مردم، «لهجه ى سرکوب و شکنجه، بی رحمی ها و طناب هاى دارشان» یکی بوده است. آنها همواره با یک لهجه و زبان یعنی ریا و تزویر، دروغ و مکر، کشتار و سرکوب در تمام گوشه گوشه ی این جهان پهناور با یکدیگر سخن می گفتند. آنها ابتدا با دروغ در مورد انقلابيون ، سپس با شیطان سازی از ايشان  و آنگاه با بی رحمی تمام دست به کشتار وسرکوبشان می زدند.
بخش دوم بخشی بود که به این جنایت و زور با انواع و اقسام بهانه های مختلف همكارى مى كرد. آنها به نفع زورگویان لباس «عافیت جویان»، «صلح طلبان»، «منتقدین» و «بی طرفان» می پوشیدند. این جماعت همواره در تاریخ با ادعاى بی طرفی، اما در نهايت هوای طبقه زورگو را داشتند. به نوعی شرایط و اوضاع را برای سرکوب و در هم شکستن بخش سوم (انقلابيون) فراهم میکردند. با زورگویان مراوده و بده و بستان های مالی، سیاسی و خانوادگی و حتی ایدئولوژیک داشتند. کار این گروه عمومآ شیطان ساختن از انقلابيون و مخالفين و مسموم کردن فضای سیاسی، فرهنگی بر علیه ايشان بوده است. این دسته در حقیقت اسب گارى سرکوب را برای طبقه ى حاكم در راه سرکوب
 دسته سوم -ولى با ژست های «عافیت جویانه»- زین و آماده میکردند و با فضاسازى عليه انقلابيون کارد زورگويان را برای بریدن گلوی ايشان تیز می کردند و بعد خطاب به آنها داد و قال راه می انداختندآنها با ژست روشنفکرانه و مبارزجویانه مدعى مبارزين مى شدند، که اگر کوتاه نیایید یا شیوه هایتان را در مبارزه با دسته زورگویان عوض نکنید و آنچه که ما میگوییم را انجام ندهید، همه شما توسط آنها کشته خواهید شد! آنها عمومآ با روبه صفتی خود را« دلسوز و دوستدار» دسته سوم نشان میدهند. اینها نیز در طول تاریخ تمام کشورها چه در زندانها و چه در بیرون یک «زبان» و یک «لهجه» دارند. آنها اصلا و ابدآ نمی خواهند بگویند که در صف دشمن هستند. آنها گرگ هایی هستند که لباس دوست را بر تن دارند. ولی در عمل همان مزدوران دسته زورگویان هستند. اگر به موضع گیری های مزدوران و خائنین به اصطلاح «منتقد» مجاهدین در بعضی از سایت های مجازی نگاهى بيندازید، تهوع آورى  و مشمئزکننده بودنشان را متوجه خواهيد شد. عده ای که به مزدوران مستقیم و غیرمستقیم جنایتکارترین نوع دیکتاتوری در طول تاریخ، یعنی دیکتاتوری در زیر لوای دین و مذهب تبدیل شده اند و به جای گرفتن یقه جلادی که مجاهدان لیبرتی را سلاخی کرده است یقه صاحبان خون و خود قربانیان را می گیرند.
دسته سوم همواره در تاریخ در «اقلیت» بوده اند. آنها انقلابيونى  هستند که اوضاع و احوال کهنه را برای نوآوری و برقراری عدالت اجتماعی به هم می زنند. آنها چون شمعی در طول تاریخ بشر مى سوزند، و تاریخ افتخار بشریت را زنده نگه مى دارند. آنها آگاهانه با پرداخت بهايی سنگین، در مقابل بی عدالتی زورگویان می ایستند. آنها هستند که کلمات زیبايى چون «صلح»، «دوستی»، «برادری و برابرى»، «همنوعی» و«حقوق بشر»را خلق مى كنند. در حقیقت آنها هستند که با فدای خودشان به «هدف خلقت» و زندگی اجتماعی معنی و مفهوم مى دهند. در غیر اینصورت مابین رفتار انسان و رفتار غریزی حيوان هیچگونه تفاوتى قابل تمیز و تشخیص نبود.اين کلمات زيبا بطور خودبخودی و از امروز به فردا خلق نشده اند. برای تک تک آنها بها پرداخت، خونها ريخته و تلاش و مقاومت ها انجام شده است. بی خوابی های طولانی، شکنجه ها، آوارگی ها، دوری از خانه و خانواده، هجرت و تبعید، شکنجه و طناب دار و گلوله و تيرباران، همه بهایی بودند که آنها برای حفظ ارزش های سالم خانواده بشری در مقابل زورگویان دراقصی نقاط جهان پرداخت نموده اند.
بخش چهارم جامعه توده ها هستند. این خانواده بشرى شامل تمام اقشارى ست كه جوامع مختلف را تشکیل مى دهد، و با رنگ ها، مليت ها و نژادهاى متفاوت با اعتقادات و زبان های مختلف با یکدیگر در ارتباطند. آنها دردمشترک دارند و از یک پیكرند
در راه هدايت اين بخش به دنيايى بدون ظلم، انقلابيون راه سخت، پر التهاب، صعب العبور وپرمشقتی را در پیش داشتند و دارند. اما هميشه پيروزى از آن اين نيرو بوده است و علی رغم تسلط کامل زورگويان و در اختیار داشتن تمام ابزار سرکوب و اختناق و داشتن مزدوران قلم بدست برای وارونه نشان دادن حقايق، همواره تاریخ از این قشر سوم اجتماعی به عنوان پیروزان میدان نبرد نام مى برد كه ضربه نهایی را بر سر زورگویان فرود آورده اند. این انقلابیون هم در تمام پهنه های این جهان خاکی با یک «لهجه» و با یک «فرهنگ» حرف می زنند و با یکدیگر همدلی دارند. چرا که آنها همگی سمفونی «آزادی، حقوق بشر و عدالت اجتماعی» را آواز مى كنند. لذا در مناسبت های مختلف دور هم جمع می شوند.
اشك ها و لبخندهایشان، طناب دار و تخت شکنجه شان و دشمنان و جلادانشان مشترک است. آنها «درد مشترک دارند». در طول تاریخ همواره عده ای از آنها بودند که «واژه ها» و«کلمات» را نوشتند و یا بعد از هزاران بار تهاجم به آن ها دوباره احیاءشان كرده و می کنند. بارها و بارها به ناموس تک تک کلمات توسط زور گویان تجاوز شد تا از محتوا تهی شان کنند. اما هربار این بخش كوچك سوم بودند که با مقاومت و پایداریشان پیروز میدان نبرد بودند
دراواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست ویکم پدیده ی جدیدی در جامعه بشری ظهور کرده است که نسل ما شاهد آن هستيم. نام آن «بنیادگرایی اسلامی» است كه همان «انگلهای اجتماعی» می باشند. به همراه آنها یار دیرینه زورگویان مانند «علف های هرز اجتماعی» نیز با همان شیوه های همیشگی ابراز وجود کرده اند. اینها پدیده جدیدی در خانواده بشری نیستند. از هزاران سال قبل نیز انسانها با حربه مذهب دست به جنایت و کشتار زده اند. لذا از همان زمان نیز «مذهب» ابزاری در دست دسته اول بوده است. آنها همواره عده ای از مردم ناآگاه را با خرافه و تبلیغ ترس از آخرت و جهنم و تشویق به بهشت برای پیشبرد اهداف «خودخواهانه» خود به دنبال می کشیدند و هنوز هم متاسفانه در عصر تحولات علمی و اجتماعی، در قرن بیست ویکم و حتى در کشورهای متمدن این عمل کثیف ادامه دارد.
نوع کشتار مبارزان در تاریخ هميشه به همان لهجه بوده است. از آمریکای لاتین گرفته تا آمریکای شمالی، از آسیای شرق گرفته تا خاورميانه و يا اروپا در زمان حاکمیت کلیسا، از اعدام پارتیزانهای نروژی و فرانسوى در جنگ جهانی دوم توسط نازی ها تا کشتار پارتیزانهای ایتالیایی توسط موسولینی، از کشتار دسته جمعی مجاهدان و مبارزان در زندانها ى خمينى و قتل عام سال  1367، تا موشکباران مجاهدين يعنى مخالفان اصلی نظام ارتجاعی حاكم بر ایران در رزمگاه لیبرتی  توسط مزدوران جنایتکار جمهوری اسلامی، از کشتار مردم نيجريه توسط بوکوحرام و مردم سوريه و عراق توسط داعش تا کشتار مردم بیگناه فرانسوی در پاریس
همچنانکه انقلابیون و آزادیخواهان در تمام دنیا با یک لهجه «آزادی» را آواز میکنند، مرتجعان نیز با یک لهجه  «سرکوب ونابودی آزادیخواهان» را با تازیانه هایشان عربده میکشند.
اما آنچه که ما تا به حال شاهد آن هستیم، پيروزى هميشه از آن انقلابیون و آزادیخواهان بوده و آينده هم به انقلابيون متعلق می باشد. لذا در ایران آخوند زده ما، ضربه نهایی توسط مجاهدین خلق ایران و مردم شریف بر فرق زورگویان، شکنجه گران و دژخیمان جمهوری اسلامی ایران فرود خواهد آمد. هیچ قدرتی قادر به جلوگيری از آن نخواهد بود. این یک «قانون» غیر قابل انکار اجتماعی است. «مقاومت و پایداری»است که جوامع را جوان، پویا و رو به رشد نگاه مى دارد و تک تک کلمات و واژه گانى که توسط زورگویان و مرتجعان مورد تجاوز قرار گرفته است را نجات داده و احیا میکند. انسان به آرامش می رسد. جهان علی رغم جنگ وکشتار، آوارگی و بی خانمانی مردم، در نهایت با تلاش انقلابیون به سوی آگاهی بیشتر و به سوى همدلی و همراهى و صلح به پیش خواهد رفت.
هرمز صفایی نوایی
آلمان-هامبورگ



شنبه، آذر ۰۷، ۱۳۹۴

قاسم سلیمانی قاتل مجاهدین در اشرف و لیبرتی وجلاد خلقهای منطقه خاورمیانه درجبهه جنوبی حلب بشدت مجروح شده وهم اکنون در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان سپاه پاسداران بستری میباشد .

جراحت شديد سليماني سركرده نيروي قدس و كشته شدن شمار زيادي از سرتيپ پاسدارها در 
سوريه
بر اساس گزارشهاي رسيده از درون سپاه پاسداران، پاسدار قاسم سليماني سركرده جنايتكار نيروي تروريستي قدس دو هفته پيش در جبهه جنوبي حلب از چند نقطه از جمله سر به خاطر اصابت تركش به شدت مجروح شده است. خودروي قاسم سليماني كه بر عمليات پاسداران و ديگر نيروهاي مزدور نظارت مي كرد، توسط ارتش آزاد سوريه مورد آتشباري قرار گرفت.
بر اثر شدت جراحتهای وارده او بلافاصله توسط هلي كوپتر پاسداران به دمشق برده شد و پس از معالجات اوليه به تهران انتقال يافت و در بيمارستان موسوم به« بقيه الله» متعلق به سپاه پاسداران در خيابان ملاصدراي تهران بستري شد و تا كنون حداقل دو بار مورد عمل جراحي قرار گرفته است. وي در طبقه هفتم اين بيمارستان، در بخش مراقبتهاي ويژه (بخشC7 ) بستري و ممنوع الملاقات است. گروه پزشكان جراح به رياست دكتر غلامرضا فرزانگان متخصص اعصاب و مغز بر وضعیت او نظارت دارند، دكتر عليرضا جلالي رئيس بيمارستان بقيه الله به طور مستقيم وضعيت سليماني را دنبال مي كند. رئيس بخش C7 دكتر امير داوودي است و پاسدار شيخي رئيس هماهنگ كننده بخش C7 است.
حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران، مقررات شديدي را براي جلوگيري از درز اطلاعات مربوط به مجروح شدن قاسم سليماني اعمال مي كند و كليه پرسنل بيمارستان را از هرگونه پاسخگويي نسبت به وضعيت او منع كرده است. رژيم آخوندي نگران است كه خبر مجروح شدن پاسدار سليماني باعث شود كه پاسداران و شبه نظاميان جنايتكار در سوريه روحيه خود را به طور كامل از دست بدهند. پاسداران هم اكنون نيز در اثر تلفات گسترده یي كه در دو ماه گذشته در سوريه متحمل شده اند وحشتزده و نگرانند.
در حاليكه انقلاب مردم سوريه به زودي وارد ششمين سال خود مي شود، خامنه اي ولي فقيه رژيم آخوندي و سپاه پاسداران به رغم به كار گرفتن تمامي امكانات نظامي، اقتصادي و سياسي در جنگ با مردم و انقلاب سوريه، با شكستهاي پياپی مواجه شده و همه روزه اجساد شماري از پاسداران به شهرهاي مختلف ايران منتقل مي شود و اجساد شمار ديگري در مناطق آزاد شده سوريه برجاي مي ماند. شكستهاي پي در پي كه از اواخر سال 1393روند صعودي به خود گرفته است رژيم آخوندي را ناگزير كرد كه براي جلوگيري از سقوط سريع اسد به روسيه متوسل شود. با اين خيال باطل كه زير آتش هوايي روسيه پاسداران و شبه نظاميان مزدور مانند حزب الله و شبه نظاميان عراقي و اجيرشدگان افغاني و پاكستاني به كمك بقاياي ارتش اسد قادر به در هم شكستن انقلاب سوريه خواهند بود. اما پس از سنگين ترين بمبارانها و كشتار هزاران شهروند غير نظامي در دو ماه گذشته، رژيم آخوندي چيزي جز افزايش بيسابقه اجساد پاسداران از جمله شمار زيادي از سرتيپ پاسداران به دست نياورده است.

شوراي ملي مقاومت ايران
كميسيون امنيت و ضد تروريسم

7 آذر 1394 (28نوامبر2015)

سه‌شنبه، آذر ۰۳، ۱۳۹۴

نامه بیش از۴۰۰ تن از خانواده های ساکنان لیبرتی به دبیر کل سازمان ملل متحد- به زبانهای فارسی ، انگلیسی و عربی

آقای دبيركل عزیر :
ما تعدادی از خانواده های ساکنان كمپ لیبرتی درعراق پناهندگان ايراني عضو سازمان مجاهدين خلق
ايران هستیم که مقیم کشورهای اروپایی و امریکایی میباشیم و بخصوص پس از حمله مرگبار موشکی ۲۹ اکتبر که به کشته شدن ۲۴ تن از آنان منجر شد ، بسیار نگران جان فرزندانمان می باشیم.
بسياري از ما قبل در فاصله 2003 تا 2009 كه حفاظت اشرف دست دولت آمريكا بود، به اشرف رفته و آزادانه با فرزندانمان ديدار كرده و هر مدتي كه مايل بوديم در آنجا مانديم اما از سال ۲۰۰۹  که دولت آمريكا بطور غير قانوني حفاظت فرزندان ما را به دولت مالكي كه دست نشانده رژيم ايران بود منتقل كرد، برغم این که بارها از سفارتخانه های عراق درکشورهایی که ساکن آن هستیم درخواست ویزا برای دیدار فرزندانمان را کرده ایم، دولت عراق از دادن ویزا به ما خود داری کرده است. درحالی که فرزندان ما حفاظت شده و مشمول کنوانسیون چهارم ژنو هستند. همه آنها توسط كميساريا مورد مصاحبه قرار گرفته اند و پناهنده محسوب ميشوند.
پس از انتقال فرزندانمان ازاشرف به لیبرتی قراربود لیبرتی یک کمپ ترانزیت باشد و در عرض چند ماه آنها از عراق به کشورهای ثالت منتقل شوند ، اما واقعيت اين است كه سه سال و نيم از آن تاريخ مي گذرد ولي فرزندان  ما همچنان در ليبرتي و تحت شديدترين فشارها هستند آنها باز اسكان نشده اند و در عين حال دولت عراق اين كمپ را بصورت زنداني براي آنها در آورده است.
این درحالی است که وزارت اطلاعات ملایان مستمرا گروههاي از عوامل خود را به اسم خانواده روانه عراق و ليبرتي ميكند و هيچ مشكلي هم براي دريافت ويزا براي آنها ندارد. ماموريت اين افراد كه وزارت اطلاعات همه هزینه سفر واقامت آنها در عراق را تامين ميكند شکنجه روانی فرزندان ماست. حمله ۲۹ اکتبر یک بار دیگر نشان داده است که این گونه اقدامات مقدمه و زمینه سازی برای براه انداختن يك حمام خون ديگر در ليبرتي  میباشد.
سالهاي 2010 و 2011 نيز مزدوران رژيم تحت نام خانواده  ساکنان حدود 23ماه در كنار اشرف مستقر و بافحاشي و تهديد با  320بلندگو به طور شبانه روزي به شكنجه رواني ساكنان مشغول بودند. عوامل وزارت اطلاعات در جلو اشرف ازطرق بلندگو فریاد میزدند «اشرف را به خاک و خون میکشیم و تک به تک شما را اعدام میکنیم و .....».
متاسفانه در لیبرتی ابتدایی ترین حقوق فرزندان ما نقض میشود بیش از ۶ سال است که آنها در اشرف و ليبرتي دریک محاصره ظالمانه پزشکی و دارویی و غذایی به درخواست ملاهای حاکم برایران قراردارند، ازداشتن وکیل محروم میباشند . طی 6 حمله مرگبار به آنها حدود 120 تن كشته و در اثر محاصره پزشكي 27 تن جان باخته اند.
ما ازشما درخواست میکنیم به هر طریق ممکن بر دولت عراق فشار بیاورید تا به درخواست ویزای ما برای ملاقات با فرزندانمان در لیبرتی جواب مثبت داده تا بتوانيم بعد از سالها موفق به دیدار فرزندانمان بشویم .
دولت عراق و نخست وزير عبادي و دولت امريكا و ملل متحد بايد ضمن احترام به حقوق ساكنان ليبرتي و تامين حفاظت آنها، از نزديك شدن ماموران ايران به اين كمپ جلوگيري كنند.
امضاها
      رو نوشت به
-        آنتونيوگوترس كميسر عالي پناهندگان ملل متحد
-        زيد الحسين كميسر عالي حقوق بشر ملل متحد
-        آمباسادور مك گرگ
-        آمباسادور استوارت جونز
-        يان كوبيس نماينده ويژه ملل متحد در عراق
-        آقاي والكر تورك معاون كميسر عالي پناهندگان ملل متحد
-        آقاي جاناتان واينر

-        آقاي گدو نماينده كميسارياي عالي پناهندگان در عراق

H.E. Ban Ki-moon
Secretary-General of the United Nations
The United Nations
New York, NY 10017
Dear Secretary General,
As a group of Camp Liberty residents' families residing in Europe and the United States, we are gravely concerned about the lives of our children, especially after the rocket attack on October 29 that killed 24 of the residents.
During 2003-2009, when the US forces held the responsibility of security of Camp Ashraf on the ground, many of us had the opportunity to travel to Ashraf and stay there for an unlimited period of time and see our children. But since the time the US government unlawfully turned the security of our children over to the Pro-Iranian regime government of Maliki, despite our repeated application for entry visa to Iraq through various embassies in countries of our residence, Iraq has refused granting permission to enter that country.
This is while our children and relatives are recognized as protected persons under the Fourth Geneva Convention and have been interviewed by the UN High Commissioner for Refugees and they are recognized as people of concern protected under international law.
Our loved ones were transferred from Camp Ashraf to Camp Liberty, supposedly a Temporary Transit Location, to be relocated to third countries within few months. Yet, after 3.5 years they are under unbearable pressures in the camp and they have not been resettled. The Iraqi Government has virtually turned the camp into a prison.
In these circumstances, dispatched teams of the mullahs’ Intelligence Ministry to Iraq and to Camp Liberty under the cover of so-called families of the residents have no problem entering Iraq and get through to the Camp.
The mission of these teams is psychological torture of our children and relatives and been financed entirely by the Iranian regime.
Based on past experience and notably the attack on October 29, proves that these activities are prelude to yet another bloodbath, this time in Liberty.
In years 2010 and 2011 the same type of agents under the same cover as "families" camped on the perimeters of Ashraf for 23 continuous months psychologically torturing the residents using 320 loudspeakers, cursing and threatening them to death. These agents threatened loudly through the loudspeakers "We shed your blood on Ashraf soil, we execute you one by one..."
It is very unfortunate that the very basic rights of our loved ones are being violated at the behest of the mullahs' regime in Iran which has been going on for more than 6 years. Currently an inhumane medical and food siege is imposed upon them. They are deprived of meeting their lawyers. In 6 deadly attacks 120 had been killed and 27 lost their lives due to medical siege.
We strongly urge you to call on the Iraqi Government in every way possible to grant entry visa to us to go to Camp Liberty to see our beloved children and relatives after so many years.
The Government of Iraq, Prime Minister al-Ebadi, the US Government and the United Nations must recognize and safeguard the rights of Camp Liberty residents and maintain their security and prevent the Iranian regime's agents approach the Camp.
Respectfully,
Families of Camp Liberty residents

CC:
His Excellency Antonio Guterres, UN High Commissioner for Refugees
His Excellency Zeid Al-Hussain, UN High Commissioner for Human Rights
Ambassador Brett McGurk, Deputy Assistant Secretary of State for Iraq and Iran, US Department of State
Ambassador Stuart Jones, US Ambassador to Iraq
Honourable Ján Kubiš, Special Representative of the UN Secretary General for Iraq
Mr. Volker Türk, Director of International Protection, UNHCR
Mr. Jonathan Winer, Senior Advisor for Mujahedin-e Khalq (MEK) Resettlement, US Department of State
Mr. Bruno Geddo, representative of the UN High commissioner for Refugees in Iraq



رسالة عدد من عوائل سكان ليبرتي إلى الأمين العام للأمم المتحدة
سيادة الأمين العام المحترم
نحن عدد من عوائل سكان ليبرتي في العراق المقيمين في الدول الأروبية والأمريكية نعيش في ذروة القلق بشأن أرواح أبناءنا اللاجئين الإيرانيين أعضاء منظمة مجاهدي خلق الإيرانية لاسيما بعد الإعتداء الصاروخي القاتل بتاريخ 29تشرين الأول/ أكتوبرمما أدى إلى مقتل 24 منهم.
إن أعدادا كبيرة منا ذهبنا إلى أشرف في الأعوام 2003-2009 عندما كانت حماية أشرف على أيدي الحكومة الأمريكية والتقينا بكل حرية بأبناءنا وبقينا في أشرف فترة ما بحسب رغبتنا الا انه بعدما قامت الحكومة الأمريكية في عام 2009بتحويل حماية أبناءنا بشكل غير قانوني إلى حكومة المالكي ربيبة النظام الإيراني رغم اننا طلبنا مرارا من السفارات العراقية في الدول التي نسكن فيها بأخذ التأشيرة من أجل زيارة أبناءنا الا أن الحكومة العراقية رفضت منحنا التأشيرة. فيما يعتبرأبناءنا «افرادا محميين» ومشمولين بمعاهدة جنيف الرابعة. وتم اجراء المقابلة معهم جمعيا من قبل المفوضية السامية لشؤون اللاجئين التابعة للأمم المتحدة وهم يعتبرون لاجئين.
بعد نقل أبناءنا من أشرف إلى مخيم ليبرتي كان من المقرر أن يكون ليبرتي موقعا للعبور المؤقت ويتم نقلهم في غضون عدة أشهر من العراق إلى بلدان ثالثة. الا أن الواقع مضت ثلاث سنوات ونصف السنة من ذلك التاريخ ولايزال أبناءنا متواجدين في ليبرتي وتحت أشد المضايقات ولم يتم إعادة توطينهم وفي الوقت نفسه حولت الحكومة العراقية هذا المخيم إلى سجن لهم. فيما نرى أن وزارة مخابرات الملالي تقوم بإرسال مجموعات من عناصرها بشكل مستمر تحت يافطة «عوائل» إلى العراق ومخيم ليبرتي ولا توجد أية مشكلة لهم لأخذ الفيزا. ويكون واجب هؤلاء الأفراد الذين تؤمن وزارة المخابرات جميع تكاليف نقلهم وإقامتهم في العراق ممارسة التعذيب النفسي ضد أبناءنا. إن الإعتداء في 29تشرين الأول /أكتوبرأثبت مرة أخرى بان هكذا أعمال تهدف الى تمهيد الأرضية لتنفيذ حمام دم آخر في ليبرتي.
كما في عامي 2010-2011 كان عملاء النظام  تحت يافطة «عوائل السكان» متواجدين 23شهرا بجانب أشرف ومارسوا حملات التشهير والتهديد باستخدام 320 مكبرة صوت ليل ونهار وعلى مدار الساعة ومارسوا التعذيب النفسي ضد السكان. وكانت عناصر وزارة المخابرات تصرخ أمام مخيم أشرف عن طريق مكبرة الصوت « سوف نصطبغ أشرف بالدم ونعدم جميعكم فردا فردا و... »
ويتم انتهاك  للأسف أبسط حقوق أبناءنا في ليبرتي وانهم يعيشون أكثر من 6سنوات في حصار طبي وغذايي جائر بطلب من نظام الملالي الحاكمين في إيران وانهم محرومون من الحصول على محامي. ومن خلال 6هجمات مميتة عليهم سقط حوالي 120 منهم قتيلا وقضى 27 من السكان نحبهم إثر الحصار الطبي.
أرجو سيادتكم الضغط على الحكومة العراقية باي طريق ممكن لاعطاء ردا ايجابي لمنحنا الفيزا لكي نلتقي أبناءنا في ليبرتي لنتمكن بعد مرور سنوات من زيارة أبناءنا.
وعلى الحكومة العراقية ورئيس الوزراء العبادي والحكومة الأمريكية والأمم المتحدة احترام حقوق سكان ليبرتي وتوفير الحماية لهم ومنع اقتراب مأموري النظام الايراني الى المخيم.

التواقيع:

نسخة منه الى:
آنطونيو غوتيرس المفوض السامي لشؤون اللاجئين للأمم المتحدة
زيد الحسين المفوض السامي لحقوق الانسان للأمم المتحدة
السفير مكغيرك
السفير استوارت جونز
يان كوبيس الممثل الخاص للأمين العام للأمم المتحدة في العراق
السيد والكرتورك مساعد المفوض السامي لشؤون اللاجئين للأمم المتحدة
السيد جاناتن واينر
السيد غدو ممثل المفوضية السامية لشؤون اللاجئين في العراق

جمعه، آبان ۲۹، ۱۳۹۴

کمپ لیبرتی - موشک و دلسوزی !؟ سیاوش جعفری

پس از موشک باران جنایتکارانه لیبرتی که منجر به شهادت ۲۴ مجاهد خلق و خسارات مالی فراوان
گردید، موجی از محکومیت رژیم آخوندی و مزدورانش را در داخل و خارج کشور درپی داشت. حمله جنایتکارانه ای که رژیم به دلیل مجموعه شکستهایش ناچارا به آن دست زد . به همین دلیل هنوز که هنوز است نه تنها مسولیت آن را نمیتواند بپذیرد، بلکه برای کاستن از میزان منفوریت خود و مزدورانش، حیله گرانه به تاکتیک جدید، ریختن اشک تمساح برای ساکنان لیبرتی و خانواده های آنها، متوسل شده است. تاکتیکی که دقیقا آن روی سکه موشک باران جنایتکارانه میباشد. ولی فقیه ارتجاع با دلسوزیهای احمقاله  قصد دارند:
 اولا: وانمود کنند، ما در این حمله نقشی نداشته ایم،
ثانیا: ریاکارانه ازخود چهره ای دلسوز و رقیق القلب ارائه کنند. این همان تاکتیکی است که خمینی از آغاز رسیدن به حاکمیت  به آن متوسل میشده است.
خمینی در دهه ۶۰  درحالی که هنگام صرف صبحانه روزانه حکم اعدام صدها مجاهد و مبارز مردم ایران را امضا میکرد وعربده میکشید که ما قاضی میخواهیم که  قاطعانه دست ببرد، رجم کند و شلاق بزند و حد جاری کند و ... احمد خمینی را به تلویزیون میفرستاد تا بگوید، پدرم آنقدر رقیق القلب است که حاضر به کشتن مگس هم نیست، پنجره را باز میکند و مگس های مزاحم را به بیرون از اتاق میفرستد؟؟!!
آخوند صادق خلخالی، جلاد مردم کرد و تمامی مردم ایران، طی مصاحبه ای خودش را کلاآدم رقیق القلب معرفی میکند که چند بار بنا به موضوعاتی که پیش آمده گریه هم کرده است؟؟!!
طنزتاریخ این است کسانی ادعای دلسوزی برای مجاهدین و دیدار خانواده ها را دارند، که قبل ازحمله به لیبرتی با هزینه وزارت اطلاعات به درب لیبرتی آورده شده بودند، تا با جاسوسی و فیلمبرداری،  حمله ۲۹ اکتبررا زمینه سازی نمایند.
مریم رجوی گفت : در ماههاي اخير با حضور ‏‏ مزدوران اعزامي وزارت اطلاعات به ليبرتي، رژيم آخوندي در حال تدارك يك جنايت ديگر بود و مقاومت ايران طي دهها نامه، اطلاعيه، ملاقات و تماس تلفني به مقامهاي ‌ ملل متحد و دولت آمريكا هشدار داد.‏ »
البته مجاهدین خلق ایران بسیار بسیار مشتاق دیدار فرزندان و خانواده خود هستند و ازآن بشدت سود میبرند. درحالی که رژیم از تاثیر گذاری مجاهدین بر روی خانوداه ها بشدت بیمناک میباشد. بهمین دلیل فقط تعدادکمی از خانواده های وزارتی و اجیر شده مانند مصطفی محمدی و هند جگر خوار ثریا عبداللهی و احمد هاجری و مهران کریمدادی و.... را به درب لیبرتی می فرستد. خانواده های وزارتی قبلا هم به بهانه دلسوزی و ملاقات با فرزندانشان به درب اشرف ولیبرتی میرفتند ولی در محل با ۳۲۰ بلندگو فریاد میزدند که ما اشرف را  به خاک و خون میکشیم، دونه دونه شما را دار میزنیم و میسوزانیم  و.... پس مشکل ساکنان لیبرتی با چنین خانواده هایی میباشد و نه با خانواده های حقیقی مجاهدین.
بسياري از خانواده ها در فاصله سالهای 2003 تا 2009 كه حفاظت اشرف دست دولت آمريكا بود، به اشرف رفته و آزادانه با فرزندانشان ديدار كرده و هر مدتي كه مايل بودند در آنجا می ماندند. تعداد زیادی از فرزندان جوان، خانواده ها وقتی که مناسبات مجاهدین را در اشرف مشاهده میکردند، دیگر حاضر به بازگشت به ایران تحت حاکمیت آخوندها نمیشدند. وزارت اطلاعات وقتی فهمید که تعدادی از خانواده ها یی که به اشرف رفته بودند. به اشرفیان پیوسته اند، بسیار خشمگین شد و برای جلوگیری از تکرار این مساله ازیک طرف مبادرت به دستگیری اعدام و زندانی کردن خانواده ها یی مانند علی صارمی و محمد علی حاج آقایی و جعفر کاظمی، علی معزی و مریم اکبری و .... بجرم رفتن به اشرف نمود و ازطرف دیگر ازدولت مالکی جنایتکار خواست که به خانواده های مجاهدین ویزا برای دیداراز اشرف ندهد.
بهمین دلیل، از سال ۲۰۰۹  که دولت آمريكا بطور غير قانوني حفاظت ساکنان را به دولت مالكي كه دست نشانده رژيم ايران بود منتقل كرد، خانواده های مجاهدین، برغم این که بارها از سفارتخانه های عراق درکشورهایی که ساکن هستند، درخواست ویزا برای دیدار فرزندانشان را کرده اند ولی دولت عراق از دادن ویزا به آنها خود داری کرده است.

اخیرا نیزصدها خانواده ساکنان لیبرتی طی نامه ای به دبیرکل ملل متحد و سایر ارگانهای بین المللی درخواست کردند که ازدولت عراق بخواهند به خانواده های مجاهدین در خارج کشور برای ملاقات با فرزندانشان ویزا بدهد.
 این درحالی است که وزارت اطلاعات ملایان مستمرا گروههاي از عوامل خود را به اسم خانواده روانه عراق و ليبرتي ميكند و هيچ مشكلي هم براي دريافت ويزا براي آنها ندارد. ماموريت اين افراد كه وزارت اطلاعات همه هزینه سفر و اقامت آنها در عراق را تامين ميكند شکنجه روانی مجاهدان لیبرتی است. حمله ۲۹ اکتبر یک بار دیگر نشان داد که این گونه اقدامات مقدمه و زمینه سازی برای براه انداختن يك حمام خون ديگر در ليبرتي میباشد.
وزارت اطلاعات از روز ۲۰ نوامبر سری جدیدی از خانواده های وزارتی را به درب لیبرتی فرستاده است . هدف خانواده های وزارتی، شناسایی و آماده سازی حملات تروریستی رژیم در آینده میباشد .

چرا دولت عراق به خواست رژیم ملا ها اجازه دیدار از لیبرتی را به وکلا و نویسندگان و خبرنگاران و شخصیت های اروپایی و آمریکایی و .... نمیدهد؟ از چه چیزی می ترسد؟
عشق و علاقه مجاهدین به خانواده برای رژیم آخوندی ناشناخته نیست این عشق تا آخرین لحظات زندگی هم ادامه دارد. هنر مجاهدین این بوده که علاوه بر عشق به خانواده، به عشق بالاتری یعنی عشق به وطن و عشق به آزادی و عدلت و برابری هم مسلح شده اند. وصیت نا مه های شورانگیر گیتی السادات جوزی و مسعود شکیبا نژاد وعلیرضا فتوحی این عشق را بخوبی بیان میکند که نشان دهنده سقف بالا بلند و ایمان و اعتقاد و قامت استوار این نسل و رابطه آنها با مادران و پدران خود میباشد.
«من گیتی السادات جوزی فرزند احمد با ایمان کامل به توحید و کلیه اصول و عقاید ایدئو لوژی مترقی و انقلابی اسلام، آخرین شب را برای رسیدن به دیار رفیق  اعلی ثانیه بشمارم .
پس از عرض سلام که از تک تک یاخته های وجودم نشات میگیرد، از دور همه تان را میبوسم و برای همگی، بخصوص مامان خیلی خیلی دلسوز و مهربانم که همه زندگی، بخاطر وجود خانواده، خود چون
شمعی سوخت و زندگیمان را روشنی وگرما بخشید و بابای ماه و دوست داشتنی که همه هستی و عمر خود را در راه سعادت ما گذاشت و برگ سبز وجودش هنور تابستان  وجود را نپیموده، به پاییز گراییده، از خداوند متعال صبر و استقامت میخواهم. مامان جان به همه بگو که من با کمال  افتخار و سر بلندی  دراین راه رفته ام، با این  امید که شاید جون ناچیز من فدیه ای باشه در راه آزادی همه محرومان دنیا  انشا ءالله که روزی حداقل شما نظاره گر آن جامعه قسط توحیدی باشید .»
مسعود شکیبا نژاد در وصیت نامه پر شورش مینویسد :‌:‌ « مادر دوستت دارم به تمام مقدسات عالم خیلی دوستت دارم. مادر دوستت دارم، مادر من باید بروم. مادر تو از لحظه مرگ من هزاران هزار پسر داری مادر افتخار کن و سرت را بالا بگیر و فریاد بزن مرگ بر خمینی. مادر صبور باش و صبور باش و مبادا که ناشکری کنی مادر جان بعد از من هر کجا مجاهدی دیدی کمکش کن و دستش را بگیر و بدان که او هم پسر توست."....."مادر روزی خمینی دژخیم میرود و صلح و رهایی و آزادی می آید. من آن وقت زنده ام در قلب تو، درلبخندهای کودکی که دیگر گرسنه نمیخوابد و قلب شاد مردی که خوشحال است دیگر سرپناهی دارد و از نگاه زنش خجالت نمیکشد. آری من زنده ام از
دست آن روستایی که به شوق بهترین ثمر زندگی بیل میزند و از دست آن کارگر که پر غرور و مفتخرچرخ های استقلال و آزادی میهن را میگرداند. آری مادر وقتی غنچه ها شکفت و شکوفه ها به لخند آمدند، وقتی درخت هایی که در خون کشت شدند به ثمر رسیدند و بر دادند، آنوقت من و همه همرزمانم در فریاد رسا و پر صلابت خلق که مرگ ستم و استثمار را نوید میدهد زنده ایم . خداحافظت مادر جان دوستت دارم »
علیرضا فتوحی پس از بیان عشقش به آبی دریا و سنجابک های کوچولو و بازیگوش .... مینویسد: ”آری ما عاشقان واقعی زیبایی‌ها و عواطف هستیم ولی این هنرمان است که به‌راحتی نوشیدن یک لیوان آب، از همهٴ این زیبایی‌ها و از همهٴ این عواطف و عشقها چشم‌پوشی کنیم تا آنها را برای خلق خود تضمین کنیم ...
البته هم چنان که مسعود شکیا نژاد گفت ما روزی خانواده هایمان را می بینیم. آنها را در آعوش میگیریم، میبوییم، اشک میریزیم ولی در وطن آزاد شده. درمیدان آزادی، یا در جایی که اثری از قساوت و سنگدلی آخوندی نباشد.
آن روز، روز شادی برزگ است، روز شادی همه خانواده ها، خانواده هایی که بخاط فقر و بدبختی از هم جدا شده اند، خانواده هایی که اعضای بدن خودشان و حتی کودکانشان را بخاطر فقر و تنگدستی میفروشند. خانواد هایی که سالها جلای وطن کرده اند، پدر و مادر هایی که چشم از جهان بستند و نتوانستند فرزندان خودشان را درآخرین لحظات زندگی درآغوش بگیرند. خانواده هایی که سر پناهی ندارند و شب را تا به صبح در کنار خیابان بسر می برند. کودکان معصومی که در سر چهار راه ها گل و بادبادک می فروشند، واکس میزنند تحقیر میشوند و ساز میزنند و......آن روز، روز بازگشت پرستو ها به لانه میباشد، مزار پدران و مادران را گلباران و گلاب باران خواهند ساخت. وای که چه روز شیرینی  برای مردم و چه روز تلخی برای رژیم و مزدورانش خواهد بود. پیشاپیش به آن روز سلام میکنیم .
تا آنجا که به مجاهدین بر میگردد در مسیر مبارزه و آرمان آزادی مردم ایران حاضر به پرداخت هر بهایی بوده و باز هم خواهند بود. خانه و خانواده و تحصیلات و شغل ومقام، رفاه و آسایش، همسر و فرزند اولین گام و انتخابی است که هر مجاهدی بی مهابا و بدون کمترین تعللی آنرا تقدیم راه خدا و خلق و انقلاب و رهایی مردم از ستم آخوند ها کرده و باز هم میکند. مجاهد در این دوران با این ویژگیها شناخته میشود.

ساکنان لیبرتی بارها به رژیم و عوامل وخانواده های وزارتی گفته اند: ‌برای ما دل نسوزانید ما را از طوفان نترسانید.  برای ما اشک تمساح نریرید، چنگالهای خونیتنان را پشت ادا های رقت قلب دروغینتان پنهان نکنید، کسی گول شما را نمیخورد شما قاتلین و یا همدستان قاتلینی هستید که  به نوعی در کشتار ساکنان لیبرتی و مردم ایران دست دارید.
به ‌مزدوران وزارت اطلاعات میگوییم: از رنجهای ما کمتر سخن به میان آورید! ما غم  برزگ میهن و خلقمان را بردوشهایمان حمل میکنیم. درد ما فریاد زیستن است و می‌دانیم فریاد ما بی‌جواب نمی‌ماند .اکنون که تاکتیک دلسوزی و اشک تمساح ریختن وزارت اطلاعات لورفته و کسی را نمی فریبد. رژیمی که تاکنون ۶۲ بار به خاطر نقض وحشتناک حقوق بشر در ملل متحد محکوم شده است برای پوشاندن دست های خود درکشتار مجاهدین بی سلاح  و ممانعت از دیدار خانواده ها و جلوگیری از دادن ویزا بوسیله دولت عراق به خانواده ها، به تاکتیک جدیدی متوسل شده و مذبوحانه ازیکطرف مجاهدین را متهم به نقض حقوق بشر و ایجاد مانع  برای دیدارتلفنی و حضوری خانواده ها معرفی کند و از طرف دیگر خانواده های ساکنان لیبرتی که فرزندانشان با آنها تماس گرفته اند را تحت فشار میگدارندکه به تماس و درخواستهای فرزندانشان جواب منفی بدهند .
به چند نمونه از این گونه اقدامات توجه نمایید .
سایت پیوند ،۳۰ اکتبر: پس از اشاره به حمله جنایتکارانه به لیبرتی مینویسد:‌ « با آزاد گذاشتن افراد در عراق و آلبانی برای ارتباط با دنیای بیرون و استفاده از وسایل ارتباطی بویژه تماس و دیدار با خانواده هایشان زمینه و امکان نجات آنان را از عراق و اساسا از بند تشکیلات این فرقه که هدفی جز تباه کردن آنان ندارد فراهم » بیاورید.
کمپین مستقل برای انتقال ساکنان لیبرتی ۴ نوامبر: «به شما هشدار می دهیم با مادران و پدرانی و خانواده هایی که در پی عزیزانشان هستند بازی نکنید وگرنه این وضعیت دامن خود شما را خواهد گرفت و پشیمانتان خواهد کرد. این هشداری است به سازمان مجاهدین از طرف خانواده های ساکنان لیبرتی، خانواده ها را از وضعیت عزیزانشان مطلع کنید. وگرنه بر سر خودتان این نگرانی ها آوار خواهد شد. به این وضعیت پایان دهید.»

آیا مشابهتی در سخنان سخنگوی به اصطلاح «کمپین مستقل» ؟؟!! و سخنگوی «انجمن فلق» که یکی از شعبه های وزارت اطلاعات در اردبیل(پاسدارثریا عبداللهی) است، مشاهده نمیکنید؟ نویسنده به اصطلاح کمپین یک نفره خوب میداند که تهدید اشرفیان به زبان هند جگر خوار ثریا عبداللهی و مصطفی محمدی در خارج کشور جرم محسوب میشود و پیگرد قانونی دارد. به همین خاطر همان تهدیدها  را با الفاظ دیگری تکرار میکند .
نجات فارس ،12 نوامبر: «معمولا بعد از حملات موشکی یا هوایی به مقرهایی که نیروهای سازمان در آن مکان تجمع دارند، مسئولین سازمان با نیروها صحبت میکردند و به آنها میگفتند: « شما بایستی با خانواده های خود  تماس داشته باشید و به آنها بگویید که برایتان پول به آدرسی که سازمان میدهد بفرستند..... در این رابطه توجه خانواده های عزیز را بدان جلب میکنیم که فریب اینگونه صحبتها را نخورند! حتی اگر عزیزانتان هم مستقیما بشما این چنین حرفهایی را بزنند».

نجات 7 نوامبر 2015: «انجمن استان ها موارد زیادی را کشف کرده اند که گشتاپوی رجوی با گرفتن شماره خانواده ها از طرق مختلف به آنان زنگ می زنند و به آنها وعده می دهند که فرزندشان تمایل به صحبت و دیالوگ تلفنی با آنها را دارد و تا مدتها خانواده را سرکار می گذارند و ابتدا خانواده را فریب می دهند که فرزند آنها میگوید اگر با رژیم و انجمن ها قطع ارتباط کنند با آنها حاضر به صحبت است .»
پس مشکل مجاهدین با خانواده های وزارتی است نه با خانواده های مجاهدین. مشکل رژیم مشکل خانوادگی و عواطف خانوادگی نیست، مشکل رژیم درد بی درمان سرنگونی است. مشکل رژیم این است که میخواهد مجاهدین را به تسلیم وا دار کند و گرنه رژیم یک حرف بیشتر ندارد آنهم موشک و محاصره است. از دلسوزی کردن و اشک تمساح ریختن چیزی عاید رژیم و مزدورانش نمیشود.
حکیمی گفته بود :‌ «آدمهایی که شما را بارها و بارها می آزارند مانند کاغذ سمباده هستند. آنها شمارا میخراشند و آزار میدهند اما در نهایت شما صیقلی و براق خواهید شد و آنها مستهلک و فرسوده » حالا ما هم به ولی فقیه ارتجاع  میگوییم ممکن است که ما را بکشید ، شکنجه کنید ، محاصره و زجر کش نمایید و ... ولی فقط عزم مارا برای جنگ بیشتر صیقل میزند .مسعودرجوی بعد از حمله جنایتکارانه به لیبرتی خطاب به آخوند ها گفت  :‌ منتظر باشید تا بند از بندتان با همت خلق قهرمان ایران بگسلانیم .