خودش را تثبت شده
جلوه داده و ذهنها را درمورد هرگونه انقلاب و تغییرو سرنگونی قفل کند و همه را با بازی اصلاح طلب - اصولگرا سرگرم نموده و
به مردم ایران چنین القا کند که باید به
همین رژیم بسوزید و بسازید،پشت اصلاح
طلبان بروید شاید که از دورن آن چیزی بیرون بیاید.
ولی قیام دی ماه ۹۶
کوس رسوایی جنگ روانی رژیم و پاسداران سیاسی خارج کشوریشان را در سرتاسر ایران و
منطقه و جامعه بین المللی به صدا در آورد. همه سردمداران رژیم به گویا ترین صورت
به این رسوایی اعتراف کردند .
رژیم و لابی هایش
با نفی همه قانونمندیهای اجتماعی و انقلاب و تغییر، با استدلالهای بی پایه و سست
بنیان و غیر علمی تلاش میکردند، مردم را از مبارزه نا امید کرده، آنها را پاسیو و
به سمت زندگی سوق داده و یا بازگشت به ایران سوق بدهند. ولی قیام برق امید و انقلاب و زندگی را یک بار دیگر
درقلبهای ایرانیان در داخل و خارج بیش از هر زمان دیگر روشن کرده است که درفضای
مجازی به وضوح قابل رویت است .
برخی از استدلالها
ی رژیم ولابی هایش طی این سالها به قرار زیر بوده است .
۱- رژیم از نظر
نظامی قوی و قدرتمند است.
گفته میشد: رژیم اکنون
یک قدرت منطقه ای است و توان نظامی بالا برای سرکوب دارد، مبارزه با این
رژیم بی فایده است، سرنگونی این رژیم امکان پذیر نیست این رژیم باید از درون تغییر
کند. پس از سرکوب قیام ۸۸ دیگر شکل گیری قیامی جدید امکانپذیر نمی باشد. سرداران
پوشالی سپاه ضد خلقی از اصلترین دروغ پردازان این تئوری بودند.
درحالی که این قیام، یک بار دیگر ادعای مقاومت ایران را ثابت کرد که:
این رژیم در داخل ایران بشدت ضعیف و شکننده است. صدور تروریزم و بینادگرایی به کشورهای
منطقه علامت قدرت رژیم نیست بلکه بعکس نشاندهنده ضعف رژیم است. لشگر کشی به خارج
از مرزها برای سرپوش گذاشتن بر روی ضعف های بنیادین درونی و بی راه حل بودن آن
میباشد. اکنون شعار «سوریه را رها کن فکری به حال ما کن یکی» از خواست های اصلی
قیام کنندگان میباشد. خامنه ای درست گفته بود: اگر در سوریه نجنگیم باید در تهران
و شیراز و مشهد بجنگیم.
۲- رژیم ولایت فقیه قدرت اطلاعاتی قوی دارد.
گفته میشد: این رژیم یکی از قویترین سیستم های اطلاعاتی در جهان را دارا
میباشد، بنا براین امکان تشکل و سازماندهی در داخل ایران وجود ندارد و هر اقدامی
در نطفه خفه خواهد شد. اما این قیام همه را مات و مبهوت کرد. همه مهره ها و
کارشناسان رژیم اعترافات کردند، تمامی دستگاههای اطلاعاتی رژیم دراین قیام غافلگیر
شده اند و کسی قیام را پیش بینی نکرده بود. تلاش برای دستگیری لیدرهای قیام در
شهرهای مختلف و متوسل شدن به شکنجه و شهادت تعدادی از دستگیر شدگان برای پیدا کردن
سر نخهای قیام، بهترین دلیل بر نادرست بودن ادعای رژیم مبنی بر داشتن سیستم
اطلاعاتی قوی میباشد. دستگاه اطلاعاتی رژیم اکنون از موضع ضعف مانند سالهای گذشته با
توسل به شکنجه های وحشیانه تلاش میکند، عقب ماندگی اطلاعاتی خودشان را جبران کنند
که البته مانند گذشته راه به جایی نخواهند
برد.
۳- طبقات پایین
اجتماعی و حمایت از رژیم
گفته میشد، این
رژیم حمایت طبقات پایین و فرودست جامعه را با خود دارد بنا براین از حمایت توده ای
برخور دار است. این قیام ثابت کرد رژیم نه تنها پایگاهیش را در میان طبقات محروم
از دست داده بلکه روز بروز بیشتر هم از دست میدهد، سخت ترین و رادیکالترین طبقات
اجتماعی علیه رژیم، محرومان تهیدستان، کارگران، فقرا، بیکاران هستند که هیچ چیزی
برای ازدست دادن ندارند.
رژیم ادعا میکرد طبقات
پایین طرفدار احمدی نژاد هستند، ولی قیام ثابت کرد که مبارزه طبقاتی یک حقیقت علمی
است و این گونه ادعا ها هیچ پایه علمی و عینی و طبقاتی ندارد. احمدی نژاد حذف شد و
آب ازآب تکان نخورد.
۴- وفاداری
نیروهای رژیم به دلیل خصلت ایدئولوژیک و مذهبی آنها
گفته میشد که رژیم
آخوندی، ایدئولوژیک است و نیروهایش تا به انتها به رژیم وفادار خواهند ماند.
برغم این که رژیم طی
این سالها حداکثر سوء استفاده را از اعتقادات مذهبی برده و همواره کارهایش را با
رنگ و لعاب و سس غلیط مذهبی به خورد جامعه داده و به قول خودش تلاش کرده، فرهنگ
بسیجی سازی را از مدارس شروع کرده و «ارزشهای نظام الهی» را بهرشکل جا بیندازند، ولی
این قیام نشان داد: هیچیک از تبلیغات و دستورالعمل های اجباری و فرهنگ سازی
ارتجاعی رژیم، از مدرسه تا دانشگاه درعصر انفورماتیک، عموم مردم و بویژه جوانان و
نوجوانان را نفریفته است. شعار محوری همه مرد مرگ بر خامنه ای بود و جوانها فریاد میزدند:
«آخوند ها حیا کنید مملکت را رها کنید». «توپ تانک فشفشه آخوند باید گم بشه» .
براساس اعترافات
سردمداران رژیم، بسیاری از جوانان قیام آفرین از خانواده هایی به اصلاح «حزب اللهی»
و«شهیدداده» و «جبهه رفته» بودندکه اکنون در مقابل نظام قرارگفته اند. حتی جوانانی
که دراین قیام بدست رژیم درخیابانها به رگباربسته شدند و یا در زیر شکنجه شهید
بعضا از این خانواده ها بودند.
رژیم درنهایت
استیصال اعتراف میکند تمامی نسلی که سن آنها بین ۱۵ تا ۳۰ ساله میباشند، این رژیم
را نمیخواهند و همه خواستار سرنگونیش هستند. پس از سرکوب جوانان درخیایان ها تعدادی
از بسیجیان، پی به ماهیت این رژیم برده و کارتهای بسیج خود را علنا آتش زدند.
آتش زدن ۶۰ دفتر
امام جمعه بعنوان نمایندگان مذهبی خامنه ای،آتش زدن مراکز گوناگون مذهبی و ....
همه نشان میدهند: تبلیغات ارتجاعی رژیم نه تنها تاثیری برجوانان نداشته بلکه بیشتر
باعث انزجار آنها گردیده است. غیاثالدین طه محمدی، در نمايش جمعه همدان 22
دیماه 96 با اشاره به خشم و انزجار مردم،
از بساط سركوب و فساد و دزدي تحت عنوان نماز جمعه، گفت: در جريان قيام «حدود ۶۰ دفتر امام
جمعه مورد هجوم قرار گرفت»
۵- شکست افسانه
امنیت در رژیم آخوندی
پس از ظهور داعش و
گسترش تروریسم وبنیادگرایی درکشورهای مختلف، که حامی شماره یک آن رژیم آخوندی بود،
خامنه ای و روحانی باد به غبغب می انداختند و از ایران بعنوان امن ترین کشور منطقه
یادمیکردند.
قیام نشان داد امنیت مورد ادعای رژیم امنیتی داعش گونه بود که با سرکوب واعدام
و انواع و اقسام گشت های مختلف و از جمله گشت جدید التاسیس محلات سپاه و بسیج و
سایر نیروهای سرکوبگر حاصل شده بود، طی ۱۰ روز خبرگزاریها نوشتند: ایران یکی از نا
امن ترین کشورها برای زندگی و از همه مهمتر برای سرمایه گذاری میباشد. اکنون تحلیلگران
و روزنامه های مختلف مینویسند: «رژیم ایران برروی بشکه باروت نشسته است»،«جامعه ایران آبستن زلزلهای مهیب است». دوران امنیت پادگانی ازطریق سرکوب و
اعدام و شکنجه به پایان رسیده است .
۶- مردم انقلاب نمیخواهند.
گفته میشد: مردم از انقلاب خسته شده اند، بعد از انقلاب ۵۷ و خیانت خمینی به
اعتماد توده ها، دیگر کسی به انقلاب دیگری رضایت نخواهد شد زیرا ازیک حکومت بد تر
از این رژیم میترسند و...
ولی این قیام نشان داد: این نسل هیچگاه طی این سالها امیدشان را به انقلاب و
سرنگونی از دست نداده اند بلکه هر بار
امید وارتر از گذشته به قیام و انقلاب روی آورده اند و قیمت آن را هم هرچه که بوده
پرداخته اند، این بار هم آنقدر قیمت دادند که شگفتی جهانیان را بر انگیختند. شعله
های قیام ۵۷ باردیگر بسا بسا رادیکالتر زبانه
میکشد تا روزی که تمامیت این رژیم را بسوزاند و خاکستر کند. این قیام نشان داد که
اگر تاکیتک ها و تکنیک ها را به کناری بگذاریم .پیام سیاسی و استراتژیک این قیام،
انقلاب بود و دیگر هیچ. حتی حتی اگر بر فرض رژیم بالاجبار تن به هرگونه رفرم و
آرایش و پیرایشی بدهد، رفرم، مقدمه انقلاب خواهد بود . اگر هم دست به سرکوب مطلق
بزند باز هم نابودی خودش را مهر کرده است.
۷ – مردم ناراضی هستند ولی حرکتی نمیکنند چون که سرکوب شده اند.
آنها میگویند درست است که این رژیم تضادی حل نکرده ومردم ناراضی هستند ولی
رژیم بادرست کردن سیتسم های پیچیده اطلاعاتی و امنیتی و سپاه و بسیج مردم را سرکوب
کرده و دیگر مردم بلند نخواهند شد.
این قیام دروغ بودن همه این ادعا ها را نشان داد، رو بروی نیروهای انتظامی، پایگاه
های بسیج وسپاه و.... را با خونسردی کامل به آتش کشیدند .عکسهای خامنه ای و قاسم
سلیمانی را که رژیم و لابیهایش میخواستند از او یک قهرمان بسازند را به آتش کشیدند
و نفرت و قهر خود را از سپاه پاسداران ضد خلقی ابراز داشتند. این مقاومت ایران بود
که سالها فریاد میزد که این سپاه ضد خلقی است درحالی که هم ریشه های خمینی و خامنه
ای سعی میکردند که سپاه ضد خلقی را فرزندان و سربازان غیور این وطن بنامند. این
قیام مشت همه آنها را باز کرد .
۸- مجاهدین پایگاه اجتماعی ندارند.
سالهاست که رژیم و لابی های آن درخارج کشور، تلاش میکند بگویند: مجاهدین...
پایگاهی درمیان مردم مخصوصا جوانان ندارند، نیروی تاثیر گذار نیستند، افکار دهه
پنجاهی دارند و این افکار با افکارجوانان این دوره همخوانی ندارد. آنها سکت و فرقه
هستند و با مردم داخل ایران رابطه ای ندارند و ....
این قیام ثابت کرد که پر رابطه ترین و تاثیر گذارترین نیروی اجتماعی وسیاسی
برغم همه سرکوبها و شیطان سازیها و دستورات رسمی برای کوچک جلوه دادن آنها در
مطبوعات جیره خوار و نماز جمعه ها و .... باز هم درهر تحول اجتماعی مجاهدین بوده،
هستند وخواهند بود. اکنون پس از این همه سرکوب و اعدام و ...آخوندها از برق تشکیلات
و سازماندهی مجاهدین درداخل سرشان را به سنگ میکوبند، وای به روزی که عملا سرشان
به بدنه اصلی نیروی داخل کشورشان وصل شود!!
خامنه ای به روشنی قیام را محصول تلاش مشترک یک مثلث (آمریکا و عربستان و
سازمان مجاهدین) اعلام کرد. او بالاجبار به تئوری توطئه خارجی متوسل شد تا ریشه
داخلی آن را کوچک کند و همه قیام را به جیب مجاهدین نریزد. زیرا بیشتر از این
نمیشد بر اظهارات گذشته رژیم، مبنی بر از بین رفتن مجاهدین خط بطلان بکشد.
محمد جوادهاشمی نژاد از مدیران اطلاعاتی رژیم در تاریخ ۲۸ دی در همایش ترورهای
دهه ۶۰ درهابیلیان گفت: « از دشمن خارجی نباید ترسید چرا که
آمریکا 16 سال است که گزینه نظامی روی میز دارد و تاکنون هیچ کاری نتوانست انجام
دهد و کارشناسان نظامی آنان اذعان کرده اند که در مقابل ایران گزینه نظامی هیچ
فایده ای ندارد .او
ادامه داد: اما باید از نفاق در کشور ترسید چرا که تشخیص نفاق بسیار سخت است و
نفاق نکته خطرناکی است... دشمن با ظرافت و حساب شده وارد میدان شده
است و اگر ما درست کار نکنیم قافیه را باختهایم »
در همین تاریخ
دریک « نشست علمی با موضوع بررسی فعالیت گروههای
تروریستی در شمال ایران» درحضور هاشمی نژاد، سرهنگ عباسی دربابل گفته است: « ما با
همه مشکلات 8 سال جنگ تحمیلی را پشت سر گذاشتیم اما تروریسم همچنان از کشور ما
قربانی میگیرد و عوامل آن هم مشخص هستند .... سرهنگ مرادی، دبیر هیئت رزمندگان
بابل و دبیر این نشست سخنران بعدی این نشست بود و ضمن تقدیر و تشکر از آقای هاشمینژاد
و هیئت همراه، در بیان انگیزههای برگزاری این نشست با اشاره به بیانات رهبر معظم
انقلاب گفت: مریم رجوی قبل از آشوبها و در دو میتینگ مجزا به روشنی جایگاه
شهید و جلاد را عوض کرد.....سرهنگ عباسی بنده به عنوان فردی که با این گروهها
مقابله کردهام .. گروههای فعال در شمال کشور اعم از اتحادیه کمونیستها،
گروه حرمتیپور، حزب رنجبران و منافقین، تصریح کرد: اکنون هیچ اثری از این گروهها
باقی نمانده اما منافقین همچنان فعالیت میکنند و جای شهید و جلاد را عوض میکنند.»
این قیام نشان داد، نسلی که اکنون به میدان آمده همان راه و روش ومسیر مجاهدت
و انقلابی گری را که مجاهدین طی این سالها با این رژیم طی کرده اند، را می پیماید،
شعارها و مشی و راه و رسم آنها اساسا همان
است که طی این سالها مجاهدین مبلغش بوده اند و قیمت وبهایش را پرداخته اند و مسیرش
را باز کرده اند حتما که قیام درمسیر خودش رهبری شایسته خودش را نیز عرضه خواهد
کرد. وقتی که پشت قیامی یک نیروی محوری که تشکیلات و رهبری دارد هرگز نباید نگران فروپاشی
رژیم و سرقت انقلاب بوسیله دیگران بود.