پنجشنبه، آذر ۲۶، ۱۳۹۴

آیا "مرگ براسلام" روشنفکرنمایان همان "نابودسازى آثار باستانی داعش" نیست؟

از ظهور پدیده ای به نام انسان تا کنون بنا به داده های دانشمندان وپژوهشگران حدودا دو ميليون سال مى گذرد. در
طول این مدت انسان به دلیل نیازهای روحی، مادی و معنوی اش به اعتقادات و باورهای مختلفی چنگ زده است. کوران ابتلائات زیادی را پشت سر گذاشته است. دردهای بزرگی را در پیچ و خم های خونین تاریخی خود تحمل كرده است. غم ها و ناراحتی ها، جنگ ها و رنج ها و طوفان های تغییر را بااعتقاد به خدایان مختلفی از سر گذرانده که هربار نیز به جنگه ای خونین و خشونت آميز کشیده شده است. خلاصه بالا وپايين های زیادی را در این پروسه دو ميليون ساله پشت سر گذاشته است. آنچه که از تمام این دردها و رنج ها زاییده شده است "پیشرفت، تکامل، نوآوری و حركت رو به جلو" بوده است، که نتيجه ى آن را ما امروز در قرن بیست و یکم شاهد می باشیم. هر کدام از این تحولات تاریخی در دوران خودشان و به نسبت سطح شعور و آگاهی آنزمان بشر یک تحول بزرگ و انقلابی و پیشرفتی عظیم بوده است. حرکت تاریخ هیچگاه یکسان و شبیه به هم نبوده و نیست. شرايط و عقايد انسان در ده، بیست و سی سال گذشته و حتی بعضآ دیروزش با امروز تفاوت دارد و هیچگاه تکرارى نبوده و نیست. ما هرگز نمی توانیم اين تغييرات که بخشی از تاریخ زندگانی ما هستند را نفی و حذف کنیم. ما با بسیاری از رفتارها و تفکرات پدرانمان موافق نیستیم. با یادآوری خاطراتی از آنها از تجاربشان برای آینده سود می بریم، اما لزوما برعقايد آنان كه مربوط به زمان خودشان بوده پايبند نمى مانيم. از طرف ديگر هیچگاه هم شعار مرگ بر گذشته تاریخی مان را سرنمی دهیم. بلکه با درک و پیشرفتى كه در حال حاضر داریم و برای هر چه سرعت دادن به راه پر پیچ و خمی که در پیش رويمان است آن را به نقد مى كشيم. چرا که گذشته ی اجدادمان چه بد یا چه خوب جزیی از تاریخ خانواده بشری ما به بعنوان انسان تلقی می شود. نباید فراموش کرد که ما در عصر ارتباطات و دنیای مدرن زندگی می کنیم . چه بسا آیندگان نیزبه دلیل پیشرفته تر بودن از ما به ما با همان دید و نگاهی بنگرند که ما به انسان هاى گذشته و اعتقادات آنان می نگریم. ما با نگاه امروزی مان اجازه نداریم در عصر مدرنیزه خواهان نابودی اعتقادات نیاکانمان باشیم. گذشته اجدادمان چه خوب و چه بد، از انسان هاى اوليه گرفته تا به همین امروز بخشی از تاریخ تکامل بشر می باشد. 
امروزه هیچ کس به دلیل جنایات كليسا در دوران سياه تاريخ با نام مسیحیت، خواهان نابودی مسیحيت نیست. بلکه مورخان اين جنایات و کشتار را به نقد كشيده و از دل آن سكولاريسم را بيرون مى كشند. در قرن نوزدهم ميلادى، ایدئولوژی جدیدی به نام ماركسيسم ظهور کرد. حكومت هايى كه تا به امروز در كشورهاى مختلف به نام اين ايدئولوژى به قدرت رسمي رسيده اند نام نيكى از اين ايدئولوژى به جا نگذاشته اند. تنها در کامبوج، خمرهای سرخ نزدیک به دو میليون نفر از مخالفين شان را کشتند. اما مارکس به عنوان برترين دانشمند قرن برگزيده مى شود. چون آنچه حكومت ها با سوء استفاده از عقايد انجام مى دهند، ربطى به خود آن ايدئولوژى يا مذهب ندارد. انسان بازيچه ى حرص و زياده خواهى خويش است و در اين مسير از تمام ابزارها استفاده مى كند.
در دوران ما و با توجه به بحرانهای منطقه ای انواع و اقسام گروه های افراطی، توسط اربابان قدرت پرورش داده شده اند كه وظيفه اى ندارند جز به آشوب كشيدن منطقه و آماده كردن آن براى حضور قدرت ها. در راس همه آنها نظام جمهوری اسلامی ایران و داعش فعال هستند. دست به کشتار می زنند وباعث آوارگی میلیونها تن از مردم اكثرا مسلمان منطقه مى گردند. آنها تمام آثار باستانی گذشتگانمان که تاریخ ما می باشد را نابود میکنند. آنها شعار مرگ بر تمدن گذشتگان سر می دهند. آنها حتى قبور نوادگان پیامبر اسلام را نیز تخریب می كنند. براى آنها تاريخ و گذشته ى انسان كمترين اعتبارى ندارد. آنها موجوداتى هستند كه اصولا به تاريخ و تكامل تاريخى انسان تعلق ندارند، براى همين از بين بردن آثار تاريخى برايشان كمترين مشكلى بوجود نمى آورد.
مسئله ى من البته ايشان نيستند و روى صحبت من با آن كسانى ست كه وقتى طالبان مجسمه ى تاريخى بودا را در افغانستان منفجر كرد و يا داعش كتابخانه ها و آثار باستانى در عراق را نابود كرد، آه و فغانشان -البته به حق- در آمد، اما از طرف ديگر شعار مرگ بر اسلامشان -به عنوان تفكرى با سابقه ى ١٥ قرن در تارخ بشر- تمام صفحات اينترنت را پر كرده است. نبايد برای مبارزه با افکار بنیاد گرایانه جوگیر شد و همراه و همسو با «داعش» شعار نابودی بخشى از تاريخ انسان را داد. حال اگر كسانى با نام اسلام براى اهداف خود دست به کشتار بزنند، نبايد مبارزه با بنیادگرایی همردیف مبارزه با اسلام به عنوان یک ایدئولوژی باشد. باید همانطور که در زمان قدرت کلیسا رفرمى توسط کشیش «مارتین لوتر» صورت گرفت، برای مبارزه با بنیاد گرایی از آنتی تز آن یعنی اسلام بردبار كه در روزگار ما توسط سازمان مجاهدین خلق ایران نمايندگى مى شود، حمایت نمود. آنها تجربه نیم قرن مبارزه با ارتجاع و بنیادگرایی را دارند. از طریق آنها می شود با متحد نمودن دیگر نیروهای مترقی ضد بنیاد گرایی در منطقه خاورمیانه و غرب به مبارزه با شعارهای "نابود باد آثار تمدن گذشتگانمان" پرداخت.
مرگ بر اسلام دقیقآ همردیف همان عمل کثیف تخریبی «داعش» جهت نابودی آثار باستانی، به مثابه تاریخ گذشته اجدادمان می باشد.
هرمز صفایی نوایی

12.12.2015

۱ نظر:

Unknown گفت...

جناب هرمز خان، رشد و تعالی بشر، چه از نظر معنوی و انسانی و چه از نظر تکنولوژی، از زمانی آغاز شد که بخشی از همان انسانها از دین و مذهب فاصله گرفته و دور شده و توانستند حقوق بشر نوین و متعاقب آن تکنولوژی را به مرور ارائه دهند و هیچیک به دنبال ارائه یهودیت و یا مسیحیت بردبار نبودند. اینکه الان بخواهیم یک چنین اسلام کاملا ارتجائی و خون ریزی را با همان اسلام ولی مقداری مدرن تر و قابل تحمل تر و باسطلاح بردبار توسط افرادی به غایت انسان و قداکار تعویض کنیم تغییری آنجنانی در اصل قضیه بوجود نمیآوریم، تازه اگر از نظر کمی-چون در قدرت نیستیم- توان آنرا داشته یاشیم. وگرنه تمامی مبارزه مان میشود میارزه و تقابل مذهبی، و با نگاهی هر چند کوتاه به فعالیتهای مخالفین در داخل ایران و همچنین چون مردم از هر ریسمون سیاه و سفیدی میترسند، راهمان از راه آنها هر روزه دور تر و دور تر میشود.