شنبه، دی ۱۱، ۱۳۹۵

کشتار در حلب سرنوشت محتوم شکست ایران در سوریه را تغییر نخواهد داد، شهرام احمدی نسب عمران

آن چه این روزها بر مردم حلب می گذرد از جنبه انسانی بدون تردید فاجعه بزرگی است۰ از همین روست که در بسیاری کشورهای منطقه و جهان مردم از درنده خویی نیروهای ایران و روسیه در حلب برخروشیده اند۰ در این نوشتار اما نگارنده بر آن است که معنای رویدادهای امروز حلب را برای سیاست ایران در سوریه تحلیل کند۰ به باور راقم این سطور، ایران در سوریه هیچ بختی برای ماندن ندارد و باید در آینده نزدیک پاسداران، حزب الله لبنان، و مزدوران عراقی و افغانی اش را از سوریه بیرون ببرد۰رژیم ایران در سوریه آینده ای ندارد و کشتن همه ساکنان مقاوم و بی دفاع حلب نیز کمترین تغییری در این امر ایجاد نمی کند۰
یک بستر و دو رؤیا: رابطه روسیه و ایران در بحران سوریه
دستگاه تبلیغاتی رژیم ایران بسیار تلاش می کند تا به ایرانیان بباوراند که سیاست ایران در سوریه در همگرایی کامل با روسیه است و به اصطلاح دست بالا را دارد۰ با افزودن این پارامتر که آمریکا از سال ها پیش نشان داده که علاقه ای به دخالت مستقیم و مؤثر در بحران سوریه ندارد، بودن روسیه به عنوان نیرویی منطقه ای در کنار رژیم ایران و اسد اهمیت دوچندان می یابد۰ به مجموعه این عوامل اگر حضور مستقیم نیروهای حزب الله لبنان و مزدوران عراقی و افغانی در کنار محور روسیه، اسد، ایران را بیفزاییم ظاهرأ کفه قوای همراه ایران سنگین تر شده و روایت ایران از روند احتمالی آینده رویدادها باورپذیرتر می شود۰ به عبارت دیگر، چنین می نماید که همه بازیگران اصلی حاضر در زمین سوریه در سوی رژیم ایران قرار دارند و قدرت مهمی نمی تواند مانع تحقق هدف های مورد نظر آخوندها در سوریه شود۰ اکنون باید دید روسیه و ایران هر یک به دنبال چه هدفی در سوریه هستند تا راستی روایت رژیم از اوضاع را بسنجیم۰
رژیم ایران در بحران سوریه به دنبال چه هدفی است؟
سوریه از دیرباز تنها متحد عرب رژیم در منطقه بوده است۰ بنا بر این قابل پیش بینی بود که با آغاز قیام مردم سوریه علیه اسد در سال ۲۰۱۱ ایران به پشتیبانی از رژیم حاکم سوریه برخیزد۰ جز دفاع از متحد دیرینه منطقه ای، رژیم ایران به دلیل های راهبردی نیاز دارد تا رژیم اسد در سوریه بر سر کار باقی بماند۰هم مرز بودن با اسرائیل به تنهایی کافی بود تا رژیم ایران بخواهد اسد را حفظ کند۰ اما دلیل مهمتر و شاید مهم ترین دلیل استراتژیک ایران برای سر پا نگهداشتن اسد حفظ خط ارتباط زمینی با حزب الله از راه مرز سوریه و لبنان است۰ به عبارت دیگر، سوریه تحت حاکمیت اسد در حکم بند نافی است که از راه آن حزب الله لبنان و دیگر گروه های وابسته توسط ایران تغذیه می شوند۰ حزب الله لبنان نیز به دلیل فرمانبرداری تام و تمامش از رژیم ایران و حضور منطقه ای و بین المللی نیروهایش برای خدمت به هدف های آخوندها عنصری کلیدی است۰ از همین روست که مهم ترین انگیزه رژیم ایران از تلاش همه جانبه برای حفظ اسد ، باز نگه داشتن مسیر بند ناف تغذیه کننده حزب الله لبنان است۰ نیز به همین دلیل است که سرنگونی اسد مرگ سیاسی و نظامی حزب الله لبنان را در پی خواهد داشت۰ نظر به همین جایگاه و نقش ویژه حزب الله است که ایران با گسیل مزدوران عراقی و افغانی به سوریه و صرف هزینه های بسیار در تلاش است تا به هر بهایی از سرنگونی اسد جلوگیری کند۰ بنا بر این ملاحظات، مهم ترین هدف ایران در بحران سوریه سر پا نگه داشتن اسد است۰
روسیه در سوریه به دنبال چه هدفی است؟
سابقه رابطه میان روسیه و رژیم اسد به زمان حکومت شوروی سابق و جنگ سرد میان دو قطب شرق و غرب بر می گردد۰ در آن دوران سوریه در میان کشورهای قطب شرق قرار داشت و شوروی در آن پایگاه های نظامی داشت۰ همسایگی این کشور با اسرائیل از مهم ترین دلیل های اهمیت نظامی و راهبردی سوریه برای شوروی بود۰ اما با پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی و از میان رفتن آن چه قطب شرق نام داشت، برای روسیه رابطه با سوریه دیگر آن اهمیت گذشته را نداشت خصوصأ با توجه به این که اسرائیل دیگر دشمن روسیه به حساب نمی آید۰ بحران سوریه مهم ترین دستاویز لازم را برای سیاست خارجی پوتین و گسترش حوزه نفوذ روسیه و هم زمان مقابله روسیه با سیاست های آمریکا و اروپا فراهم کرد۰ پوتین که در سودای نقش پر رنگ تری برای روسیه در عرصه منطقه ای و به تبع آن کسب اعتبار و وجهه بین المللی بود بحران سوریه را زمینه مناسبی برای تحقق رؤیاهایش در خصوص کسب اعتبار یافت و از آغاز به حمایت از رژیم اسد پرداخت۰ در دوران اوباما و سیاست خاورمیانه ای بیرون کشیدن آمریکا از منطقه و رها کردن متحدان و دوستان منطقه ای، سوریه فرصتی طلایی برای قدرت نمایی پوتین در برابر غرب و کسب وجهه و اعتبار برای روسیه به عنوان مرجع حل و فصل درگیری های منطقه بوده است۰ جذابیت سوریه برای تحقق این هدف کلان سیاست خارجی پوتین زمانی به اوج رسید که اوباما حتی به خط قرمزی که خود پیشتر ترسیم کرده بود نیز پایبند نماند۰ پس از آن که سازمان ملل در گزارشی به کارگیری سلاح های شیمیایی توسط اسد را تأیید کرد، اوباما پا پس کشید و از هدف قرار دادن سوریه، آن گونه که وعده داده بود، خودداری کرد۰ اگر تا آن لحظه بازیگران منطقه ای اندک تردیدی در زمینه واقعی بودن انفعال کامل آمریکا در منطقه و پایبند نبودنش به تعهدات داشتند، عمل نکردن اوباما به آن چه خود تعهد کرده بود هر شک و تردیدی را در این باره برطرف کرد۰
دقیقأ پس از آن بود که روسیه،به همراه ایران و حزب الله، با فرصت طلبی و با خاطری آسوده حضورش در سوریه را افزایش داده وبمباران گروه های مقاومت را تحت پوشش مبارزه با تروریسم شدت بخشید۰
چکیده سخن آن که نقش پر رنگ روسیه در عرصه سوریه، نه بر آمده از اهمیت استراتژیک سوریه یا رژیم اسد برای پوتین، بلکه استفاده حداکثر پوتین از فرصت طلایی سیاست خارجی منفعلانه اوباما برای تحقق هدف کلان بالا بردن وزن و اعتبار دیپلماتیک روسیه در منطقه به عنوان قدرتی تراز اول بوده است۰ این بدان معناست که بر خلاف رژیم ایران که سوریه و رژیم اسد برایش اهمیت راهبردی درجه اول دارد، برای پوتین دخالت در سوریه تنها تا آنجا که فرصتی برای قدرت نمایی بی هزینه و بی خطر در منطقه در برابر رقیبان غربی سست عنصری همچون اوباما باشد سودمند و جذاب است۰ نه سوریه و نه رژیم اسد هیچ کدام اهمیتی استراتژیک برای روسیه ندارند و کمال مطلوب برای پوتین خارج شدن هر چه سریع تر نیروهایش از سوریه، و پرهیز از جنگی فرسایشی همانند آن چه شوروی سابق را در افغانستان به زانو در آورد، است۰ 
پایان دوره اوباما، آغاز دوران ترامپ و تأثیر آن بر توازن قوا در سوریه
پرسش مهم اما این است که با آمدن ترامپ و پایان دوره سواری رایگان پوتین بر شانه های لرزان اوباما، روسیه چه خواهد کرد؟ همه شواهد و قراین بر این دلالت دارند که ترامپ در صدد حل بحران های کوچک منطقه ای از راه معامله با قدرت های بزرگ تر همچون چین و روسیه خواهد بود۰ برای نمونه راهبرد ترامپ برای بحران کره شمالی معامله با چین است۰ برای سوریه هم که اکنون کانون بحران خاورمیانه است معامله با پوتین در برنامه ترامپ خواهد بود۰ همان گونه که در بالا اشاره شد، روسیه منافعی استراتژیک در سوریه ندارد و تنها به دنبال کسب اعتبار به عنوان بازیگری قدرتمند در منطقه است که دیگر بازیگران برای حل و فصل درگیری ها نیازمند دخالتش باشند۰ این هدف برای پوتین تا حدود زیادی تحقق یافته است۰ بازیگران منطقه ای همچون ترکیه و عربستان سعودی که زمانی از دوستان نزدیک ایالات متحده به شمار می آمدند اینک برای حل بحران سوریه، به جای آمریکا، به روسیه رجوع می کنند۰ پوتین بهتر از دیگران می داند که اسد در سوریه مشروعیت و آینده ندارد و تنها بی عملی اوباما بود که رژیم اسد را از سقوط قریب الوقوع در سال ۲۰۱۳ نجات داد۰ ایران و حزب الله هم بدون پشتیبانی هوایی روسیه توان چیره شدن بر گروه های مخالف اسد را نداشته و ندارند۰ از همه آنچه برشمرده شد چنین بر می آید که استمرار حضور روسیه در سوریه تنها برای زمینه چینی یک معامله بهتر و پرسودتر با دولت آتی ایالات متحده است۰ به عبارت دیگر، هدف عملیات سنگین هوایی پوتین در حلب نه لزومأ حفظ اسد بلکه بالاتر بردن ارزش کارت سوریه هنگام مذاکره با ترامپ است۰ 
در آن سوی اما ترامپ به خوبی می داند که روسیه ابرقدرتی هم سنگ آمریکا نیست و نه تنها از نظر دیپلماتیک شباهتی به شوروی ندارد بلکه به لحاظ اقتصادی و نظامی نیز توان اداره جنگ فرسایشی درازمدتی در سوریه را ندارد، جنگی که مشابه آن در افغانستان ابرقدرت شوروی را سرانجام از پای در آورد۰ تنها تفاوت روسیه با یک قدرت دست چندم توان هسته ای ش است که در این مورد هم ترامپ در اظهار نظر اخیرش به روشنی تأکید کرد که اصلأ قابل قیاس با توانایی هسته ای آمریکا نیست و نباید باشد۰ 
پی آمد های معامله ترامپ و پوتین بر سر سوریه
تردیدی نیست که پوتین به دنبال بیرون رفتن سریع اما با دست پر از باتلاق سوریه است۰ نشستن پوتین بر انبار باروت سوریه تنها با هدف قدرت نمایی در منطقه در غیاب آمریکا و ساختن کارتی برای ارائه در معامله پیش رو با ترامپ است۰ اما در حوزه اروپای شرقی و جمهوری های شوروی سابق همچون اوکراین، بر خلاف مورد سوریه، منافع روسیه راهبردی و کلان است۰ از این رو چنین به نظر می رسد که روسیه در ازای خارج شدن از سوریه، که خواسته اصلی و مشترک همه دوستان و متحدان منطقه ای آمریکاست، دست بازتر در جاهایی مثل اوکراین و دخالت کمتر آمریکا در آن حوزه را طلب خواهد کرد۰ مشابه برنامه ترامپ در مورد حل مشکل کره شمالی از طریق معامله با چین، به احتمال زیاد بیرون کشیدن ایران و نیروهای وابسته اش همچون حزب الله نیز جزئی از معامله ترامپ و پوتین خواهد بود۰
حتی اگر چنین الزامی بخشی از توافق میان ترامپ و پوتین نباشد، موقعیت کنونی توازن قوا در سوریه به گونه ای است که ایران و حزب الله عملأ به زائده های سیاست روسیه تبدیل شده اند که در فردای توافق کلان ترامپ و پوتین باید خیلی ساده دم شان را روی کول شان گذاشته و از سوریه بیرون بروند۰ دلیل های بسیار روشنی برای این پیش بینی وجود دارد۰ نخست آن که ترکتازی ایران و حزب الله در سوریه تنها از زمانی میسر شد که خیال شان ب بی عملی آمریکا در سال ۲۰۱۳ آسوده شد و اطمینان داشتند که با واکنشی از سوی اوباما روبرو نخواهند شد۰ با آمدن ترامپ این معادله بر هم خواهد خورد۰
دوم این که در غیاب نیروی هوایی قدرتمند روسیه، نیروهای ایران و حزب الله توان نگه داشتن سرزمین های تحت اشغال خود را نخواهند داشت۰ دلیل اصلی برتری کنونی پشتیبانان اسد همین چیرگی هوایی روسیه است۰

دلیل سوم که به دنبال اولی و دومی می آید این است که در نبود روسیه، فرسایشی و درازمدت شدن جنگ سوریه حتمی است۰ حزب الله و ایران، حتی اگر بخواهند، توان ادامه چنین وضعیتی را ندارند و درگیر ماندن در باتلاق سوریه بدون چشم انداز یک پیروزی، آینده بسیار ناگواری را برای شان در پی خواهد داشت، تازه اگر اساسا توان مادی چنین درگیری درازمدتی را دارا باشند۰ 


مهم ترین دلیل اما وجود مقاومت گسترده مردمی علیه اسد است۰ اگر در آغاز قیام مردمی علیه اسد در سال ۲۰۱۱ رژیم سوریه فاقد مشروعیت و بی آینده بود، اکنون و پس از گذشت نزدیک به شش سال و کشتار بی رحمانه چهار صد هزار نفر از مردم، آواره کردن میلیون ها سوری در سراسر جهان، باز کردن پای اشغالگران ازروسیه، ایران ، حزب الله و مزدوران از دیگر کشورها که نقش اصلی در سرکوب مردم و سر پا نگه داشتن اسد دارند، استفاده پیاپی از سلاح های شیمیایی و بمب های بشکه ای، و ویران کردن شهرها یقینأ مشروعیتی برای اسد باقی نگذاشته است۰ میان اسد و مردم سوریه اینک دریایی از خون مردم بی دفاع قرار دارد۰ این مقاومت به چیزی کمتر از سقوط اسد رضایت نخواهد داد۰


همان گونه در بالا شرح آن رفت، همه پشتیبانان امروز اسد در آینده نزدیک و به دنبال تحولات پیش رو ناچارند سوریه را ترک کنند۰ رژیم اسد که یک بار در سال ۲۰۱۳ تا لبه پرتگاه سرنگونی رفت و تنها با پا پس کشیدن اوباما بود که حیات دوباره یافت، در فردای بیرون رفتن روسیه روزهای بقایش به شماره افتاده و به احتمال بسیار زیاد در کوتاه مدت سقوط خواهد کرد۰ از همین روست که می توان با اطمینان گفت کشتار های بی رحمانه اخیر در حلب به اندازه سر سوزنی سرنوشت محتوم شکست ایران در سوریه را تغییر نخواهد داد۰ 

چهارشنبه، آبان ۲۶، ۱۳۹۵

قوچان با اخترهاي بي شمارش يادي از شهيدان شهر قوچان


توضیح :‌ اسم این کلیپ از سرودی به نام ایران اختر شبانه اقتباس شده است که مجاهد شهید عباس رستگار آنرا سروده است .
موزیک متن این کلیپ : موسیقی مقامی است .
قوچان، شهري از شهرهاي استان خراسان رضوی ودر 130كيلومتري مشهد واقع شده است . با جمعیتی حدود 200 هزار نفر. با مردمي آميخته از ترك و كرد كرمانج و ايلهايي همچون زعفران لو، پيچران لو و ميلان لو. و كوهها و رودهايي زيبا. قله هاي آق كمر و سنجر بيك و علي بلاغ و ييلاقات قره شاهوردي و يوسفخان و دره شمخال خاطره هاي بسياري از مردم و مبارزات و تاريخ گوشه يي از ميهن را در خود دارد. انعكاس اين مبارزات را در ترانه هاي زيباي فولكلوريكي همچون «رشيد خان، سردار كل قوچان» مي يابيم و خاطره قتل نادر شاه و شهادت كلنل محمدتقي خان پسيان را به ياد مي آوريم.
قوچان سرزمین موسیقی مقامی نیر هست .
به دليل حساسيت تاريخي و موقعيت خاص قوچان حكومتهاي گذشته روي اين شهر بسيار حساس بودند. اما بدون ترديد تاريخ جديد قوچان را بايد در نبرد فرزندان رشيد آن قطعه از خاك ميهن با آخوندهاي  مرتجع دانست. بعد از حاكميت آخوندها مردم قوچان به ستيز با دينفروشان حاکم برخاستند تا از خاك و تاريخ و ميهن خود حراست كنند. و در اين مسير قهرماناني سلاح بركف دست به جانفشاني زدند و با قهرمانيهاي بسيار برگهاي زريني در تاريخ شهر خود به جاي گذاشتند. قهرماناني همچون شهيد مقدس هادي علويان كه طي يك عمليات حسيني، آخوند رياكار و دينفروش هاشمي نژاد را به سزاي اعمالش رسانيد و يا مجاهدان قهرماني چون عباس رستگار، ناهيد رافتي و حسن مهدو ي ,علي باقرزاده ها و حيدر الهي ها و سعید و کوروش و حمید جابانی  و مريم و محمد جيوار و يا پدر بزرگوار و فداكاري همچون مجاهد شهيد حاج عيسي ائمي  همراه سه فرزندش سعيد واحمدو محمد ائمي ها و ..... كه هريك خود يك تاريخ از فدا و بزرگواري نسل خود هستند. نسلي كه با تسليم ناپذيري شناخته شده و سوگند خورده است تا سرنگوني رژيم پليد آخوندي از پاي ننشيند. متقابلاً دژخيمان رژيم در اين شهر كوچك و مقاوم هرآن چه از سبعيت و بربريت را در كيسه آخوندي خود داشتند به نمايش گذاشتند.
در اين جا به زندگي برخي از شهيدان اين خطه قهرمان پرور از خاك ميهن مي پردازيم و اميدواريم كه با تكميل اطلاعات اين مجموعه ارزشمند غني تر گردد.
چيزي كه در ميان شهيدان قوچان بسيار چشمگير است طيف گسترده مردمي شهيدان است. اگر به تعداد شهيدان و مشخصات اجتماعي شان نگاه كنيم به خوبي متوجه مي شويم كه در ميان آنان از كارگر و دانشجو تا زن و مرد و ميليشياي 14ساله و تا پيرمردي 70ساله ديده مي شود.
اين نكته هرچند در همه شهرهاي ديگر نيز قابل توجه است اما به طور خاص در قوچان يك ويژگي خاص را بارز مي كند
آشنايي مردم قوچان با مجاهدين عمدتاً از طريق فرزندان مجاهدشان بودند صورت گرفت. در آن سالهاي ستمشاهي يك گروه بزرگ از هواداران مجاهدين به نام گروه” والعصر” در قوچان و مشهد فعاليت داشتند كه درسال 53 به سازمان مجاهدين خلق ايران وصل شده بودند . آنها همه از جوانان تحصیل کرده و خوش اخلاق و خوش رفتار و خانواده هاي خوشنام قوچان و مورد احترام مردم بودند  بعد از لو رفتن گروه و دستگيري تعداد زيادي از اعضاي آن درجريان ضربه اپورتونيسهاي چپ نما بيش از 35 نفر ازآنها  دستگير و به زندان محكوم شدند. اين عناصر انقلابي در زندان مشهد تحت تعليمات مجاهدين قرار گرفتند و به زودي خود تبديل به كادرهاي مصمم و با تجربه اي شدند. اوج گيري تظاهرات مردمي عليه ديكتاتوري سلطنتي باعث آزادي زندانيان در بند شد.  

در ماههاي آخر حاكميت شاه زندانيان قهرمان به شهر خود بازگشتند و با استقبال بسيار وسيع مردمي روبه رو شدند. برادر مجاهد محمد الهي كه خود اهل قوچان است در اين باره نوشته است: « روزي كه  زندانيان از زندان آزاد شده و به آغوش مردم قوچان بازگشتند روزي به ياد ماندني است . هرگز فراموش نمي كنم كه مردم چگونه جلوي تك تك قهرمان مجاهد خود گوسفند و گاو قرباني مي كردند و روزها و هفته هاي بعد گروه گروه به ديدن آنها مي رفتند». آن زمان هرچند ماههاي آخر حكومت شاه بود اما آخوندهاي سفله و بزدل هنوز جرأت حضور در ميدان تظاهرات را نداشتند. در عوض اين فرزندان مجاهد مردم قوچان بودند كه با پاكبازي تظاهرات آنها را سازمان مي دادند و بر همبستگي مردمي مي افزودند. همين مسأله باعث پيوندهاي عميق مجاهدين با عناصر جوان و روشنفكر و توده هاي گسترده مردم شد. محمد الهي در ادامه نوشته خود آورده است:«در روزهاي پر تپش انقلاب هيچ يك از آخوندهايي كه بعدها به پست و مقام رسيدند حضور نداشتند.تمام مردم قوچان به ياد دارند كه در سال 53 و 54 تنها فعاليت سياسي كه در قوچان انجام مي شد توسط هواداران مجاهدين صورت ميگرفت آخوندها وقتي كه فهميدند رژيم درحال افتادن هستند ، براي ميوه چيني انقلاب آمدند .
گسترش پايگاه مردمي مجاهدين در قوچان ادامه داشت .برگزاري ابعاد وكيفيت وكميت رژه ميلشيا درشهرقوچان ارتجاع را غافلگيرو شديدا وحشت زده كرده بود .

سرفصل 30خرداد60 فرا رسيد. در اين نقطه بود كه دستگيريها شروع شد و آخوندهاي سفله و شقي آستين بالا زده و دست به خون بهترين فرزندان مردم قوچان آلودند.
اسامی بخشی از شهدای قوچان
عباس اسکندر فیلابی
محمد اسکندر فیلابی
نورمحمد اسماعيلي
حيدر الهي
نورعلي الهي
سعيد اعمی
احمد اعمی
عيسي اعمی
محمد اعمی
علي باقرزاده
محمد باقرزاده
تقي برادران
عباس پهلوان
سعيد جابانی
کورش جابانی
حمید جابانی
مریم جیوار
محمد علی جیوار
محمد حاج علی
ابراهيم حدادي
محمد حسین حیدریان
علي خاكپور
احمد خروی
سعيد خلیل زاده
ابوالفضل خوش الحان
ناهيد رافتي
محمد رافتي
حسين رافتي
عباس رستگار مطلق
جليل رضايي
زهرا رمضانزاده
اسماعيل زارعي
صمد طاالبي
حسن عدالتي
محمود عروجي
محمد عطاردي
هادي علويان
بتول فرهادي
سبحان فقيهي
ابراهيم قربانپور
فريبا قربانزاده
فريده قرباني
رامين محمدی
اشرف مدد
ابراهيم مزگان پور
حسن مهدوي
محمد علی مهديزاده
احمد موذني
حسين موسی زاده 
رضا موقر
علي موقر
حميد ندافان
جواد نقاشان
بختيار نوري
حميد هجراني
محسن هجراني
ابراهيم هراتي
سعيد هروي
صفاران اعظم 
افشین قهرمانی
رضا خطاط آزاد
محسن صفدری

جمعه، مهر ۲۳، ۱۳۹۵

افشاگری یک مامور حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران مامور در یکی ازخانه های امن سپاه در تهران – قسمت پایانی

س : - پس از دستگیری مخالفین سیاسی، آیا به خانواد های افراد دستگیر شده  اطلاع داده میشد چه در همان روز دستگیری و یا روزهای بعد ؟
ج : درخصوص خانواده های متهمین باید به نکته ظریفی اشاره کنم که تفاوت اطلاعات سپاه وسایر ارگانهای اطلاعاتی هم عرض خودش را در داخل ا یران ،مطرح میکند . سایر ارگانهای اطلاعاتی درایران الزاما باید حکم بازداشت ،حکم ورود به مکان و منزل داشته باشند و برای انجام ماموریت هایشان حکم ماموریت وکارت شناسایی باید داشته باشند، سازمان اطلاعات سپاه یک ارگان اطلاعاتی است که  هیچکدام از این ها را که گفتم لازم ندارد فقط حکم ماموریت یاکارت شناسایی کافی است. تمام ارگانهای نظامی کشور باید از دستورات اطلاعات وامنیت سپاه پاسداران اطاعت کنند ودستورات آنها را اجرا نمایند .
روشهای دستگیری بصورت آدم ربایی وسرقت افراد انجام میشود، چون اطلاعات سپاه از شدیدترین روشهای شکنجه دربازجویی ها استفاده میکند وافراد کمی معمولا از این روشهای شکنجه جان سالم بدر می برند وبه همین دلیل برای آنکه خانواده های آنها مدعی قتل فرزندنشان نشوند اطلاعات سپاه هیچ حکم بازداشتی را برای بازداشت شدگان تهیه نمی کند چون اگر حکم بازداشتی تهیه شود این حکم باید در دادسرا ی ایران ثبت شود که قابل پیگیری است .
معمولا بعضی وقتها اطلاعات سپاه با حکم های جعلی اقدام به بازداشت افراد میکند  ،در خصوص این احکام می توانم به احکامی اشاره کنیم که درزمان حمله نیروهای امنیتی  در تظاهرات مختلف به دانشگاههای مختلف کشور صورت گرفت. همانطوریکه مستحضر هستید بعدا خانواده های  این  دانشجویان  اقدام به  شکایت  علیه ا رگانهای سپاه کردند هیچ ارگان وسازمان امنیتی این مسولیت را
نپذیرفت واعلام کردند که هیچ حکم بازداشت ویا حکم ورود به دانشگاه ازطرف هیچ سازمانی  صادر نشده ست .مثلا حمله کوی دانشگاه بدون مجوز و برون صدورحکم بوده و جایی ثبت و ربط نشده است این خود نشان میدهد که این احکام جعلی است .
اگر چه مهر و امضا همه واقعی هستند اما درجایی ثبت وربط نشده اند تا دستشان کامل باز باشد و کسی نتواند پیگیر کند که چه ارگانی این حملات یا دستگیریهای را انجام داده است .
اجساد افرادی که درخانه های امن وزارت اطلاعات سپاه که در زیر شکنجه به قتل میرسیدند  به چه شیوه ای از بین برده میشدند ؟
معمولا بعد از این که افراد دراین خانه های امن کشته و بقتل میرسند اجساد آنها به روشهای مختلف ازبین میرود
یکی از آن روشها این است که این اجساد را پشت سد هایی که خاکهای باتلاقی دارند در بستر رودخانه ها و سد ها می ا ندازند . چون ا ین اجساد بالا نمی آیند و قابل کشف نیستند .
شیوه دیگر که در رابطه با دختران و زنان به قتل رسیده استفاده میشود سوزاندن با اسید و یا سوزاندن با آتش میباشد . چون این افراد مورد تجاوز قرارگرفته اند اگر با اسید سوزانده شوند بهتر است چون قابلیت این که یک ارگانی بتوانداز آن اجساد مدرک بدست بیاورد از بینمیرود .

معمولا در روشهای سوزاندن و سوزاندن با اسید استفاده میشود چون بو و دود کمتری دارد در این رابطه فرد را به یکی از بیابانهای اطراف خانه های امن می برند ( به همین دلیل خانه های امن را درحاشیه روستاها تهیه میکنند) در آنجا قبری تهیه میکنند و فرد دا داخل قبر می اندازند و گالن های اسید را روی آنها میریزندتا عمل فرسایش باسرعت بیشتری انجام شود همین کار را بعضا در داخل قنات ها نیز انجام میدهند .
س : ‌سلسله مراتب خانه های امن وزارت اطلاعات سپاه شامل رتبه و رده ها و تعداد پرسنل را در صورت امکان و هر میزان که مقدور ا ست بفرمایید؟
معمولا در داخل اطلاعات سپاه بر اساس تجربه ای که من داشتم سیتسم کار به این صورت است که برای نیروهای  امنیتی یک قسمتی است بعنوان اطلاعات و عملیات و جمع آوری اطلاعات آشکار که در دفاتری در داخل سپاه های شهری های مختلف دارند و با یونیفرم در آنجا تردد میکنند . نیروهای ا منیتی اطلاعات سپاه حق این کار را ندارند زیرا به عملیاتهای فرستاده میشوند که باید ناشناس باقی بمانند به همین دلیل حق تردد به هیچیک از اماکن نظامی را ندارند ، حق ارتباط با افراد نظامی را ندارند.
شبکه ها ۷۵ نفره هستند که شامل سه دسته میباشند . هر دسته شامل دو هسته است و هر هسته شامل دو یا سه تیم میباشد .که برمبنای ماموریت این تیم ها تشکیل میشود که آیا این تیم ها در این ماموریت ها دو نفره باشند سه نفره و یا ۵ نفره

هر هسته معمولا از ۱۲ نفر تشکیل میشود، فرمانده تیم اول فرمانده هسته، فرمانده تیم دوم معاون هسته میباشد معمولا هر دسته شامل ۲۲ نفر است . درحال حاضر این دسته ها مشغول دیدن آموزشهای رزمی نیز میباشند درایران

این دسته ها موسوم به دسته های آتش هستند . دسته های ۲۲ نفره حق آشنایی با یکدیگر را ندارند یعنی دسته یک دسته دو را نمیشناسد و دسته دو دسته یک و دسته سه را هم نمیشناسند
هر سه دسته تبدیل به یک شبکه میشود . فرمانده دسته ها بعنوان فرمانده شبکه و معاونین شبکه شناخته میشوند و برای هر سه دسته قابل شناسایی است  . معمولا شبکه با هم ا رتباط ندارند . بعضا در هرشهر دوشبکه در حال فعالیت هستند.
ولی هیچکدام از این دوشبکه همدیگر را نمیشناسند  و به همین دلیل بعضا شاهد این هستیم که این شبکه ها علیه هم گزارشاتی به اطلاعات سپاه میدهند .
فرمانده یک گردان سپاه تصمیم میگیرد که این گزارشات صحت دارد یانه ؟ به این گزارشات رسیدگی بشود یانه ؟  و یا این یک نوع پوشش  است برای شبکه
در سلسله مراتب طوری ا ست که شما تا سه فرمانده بعد از خود را میتوانی بشناسی لازم نیست که کل سلسله مراتب فرماندهی را بشناسی.چون اسامی کل سلسله مراتب محرمانه میباشدو هرگز نباید افشا شود . معمولا افراد تا سه رتبه با لا تر ا ز رتبه خود را میداند.
از آنجا که افراد یونیوفورم نظامی ندارند درجه ها تثبیت شده است و با رتبه های خودمان همدتگر را میشناسیم   یعنی وقتی که دو نفر بهمدیگر میرسند از همدیگر می پرسند که رتبه شما چند است ؟ وقتی که می فهمد که رتبه آن فرد از خودش بالاتر است ملزم است که احترامات نظامی را بجا بیاورد .احتیاج به این نیست که فرد اولی یونیفرم تنش باشد و درجه قابل رویتی روی شانهایش داشته باشد .
معمولا هر شبکه دارای سه خانه امن است . یعنی سه دسته و هرخانه امن شامل ۲۲ نفر است که فعالیت های آنها شامل فعالیت های سیاسی و فعایت های نظامی از قبل تعریف شده و این دسته ها آموزش مربوطه را دیدند. وسعت این خانه ها ی امن بنا بر فعالیت ها و ماموریت هایی که قرار است درداخل خانه امن انجام شود تعیین میشود .
وسعت دسته های اطلاعاتی و جمع آوری اطلاعات آشکار از وسعت بیشتری برخور دار است چون در آنجا باید محلهایی برای بازداشت افراد و شکنجه افراد ومحل بازجویی وجود داشته باشد اما وسعت خانه های امنی که از آنها بعنوان خانه های عملیاتی استفاه میشود کوچک است. چرا که رد آنجا کارهایی برای بازداشت افراد و شکنجه انجام نمیشود همین که چند اتاق بعنوان خوابگاه پرسنل ویک ا تاق بعنوان فرماندهی و یک اتاق بعنوان مخابرات و یک اتاق بعنوان اتاق کنفرانس داشته باشد کافی است.
شما چند سال در اطلاعات سپاه  پاسداران انقلاب اسلامی کار کردید و چه شد که تصمیم به جدا شدن گرفتیید؟
من ازکودکی وارد بسیج شدم ازطریق ا طلاعات بسیج، جزب  اطلاعات سپاه شدم و آمورشهای لارم را در آنجا گزراندم .
آموزشهای که من دیده ام
شامل :‌ فرماندهی دسته رزمی، اطلاعات و تخلیه ا طلاعات، دوره شهید فهمیده که دراین دوره  آموزشهای مربوط به گزارش نویسی و رسیدگی به انواع گزازشات سلسه مراتب تحقیقاتی  در گزارشات  را آموزش دیدم .
انواع سوژه ها را در این مقطع اموزش میدهند . دوره  تعقیب و مراقبت، ضد تعقیب ومراقبت و ضد، ضد تعقیب و مراقبت و کار با قناسه و تی ان تی و چاشنی الکتریکی و ساده و کار با فتیله های ا نفجاری و ساده  و ...
آموزشهایی بود که از 12 و 13 سالگی گذراندم و خودش گواه این است که از من بعنوان یک کودک سرباز سوء استفاده شده و زمانی که من جذب سیتسم شدم به دلیل این که سن پایین داشتم قادر به تصمیم گیری برای آینده خود نبودم و سیستم از من و افراد مثل من سوء استفاده کرده است . درسالهای 85 تا87 من تصمیم به خروج از سیستم گرفتم به دلیل این که وارد خانه های ا من شده بودم و انواع شکنجه ها ی نامتعارف را میدیدم
این موضوع روی من تاثیر منفی زیادی گذاشت و متوجه این شدم به جای این که قهرمانی باشم که برای سازندگی کشورم گام بردارم تبدیل به یک بازوی ا منیتی و تبدیل به یک خائن شدم که هموطنان خودش را مورد شکنجه قرار میدهد و آنها را ازبین میبرد . این درست است که من بطور مستقیم در شکنجه شرکت نداشتم و بعنوان بازجو در بازپرسی شرکت نداشتم ولی همین که این موضوع را از نزدیک میدیدم و نمیتوانستم برای آنها کار انجام دهم باعث آزردگی  روحی من میشد.
 درسالهای ۹۰ متوجه شدم که یکی از بستگان نزدیکم وابسته به سپاه است و این حالت های روحی و روانی من و تصمیمات مرا که مربوط به خروج از کشور میباشد را به اطلاعات سپاه گزارش داده و مجبور شدم که رویکرد جدیدی اتخاذ کنم و با طلاعات سپاه هم چنان همکار ی کنم تا اعتماد سپاه را دو باره به خود جلب کنم به همین دلیل در زمینه ای مختلف که بعدا برایتان توضیح خواهم داد با اطلاعات سپاه همکاریهای گسترده ای داشتم و در عملیات برون مرزی فرستاده شدم و مسلما دریکی از  این عملیات برون مرزی وقتی که شرایط را مناسب برای فرار دیدم از دست رژیم و نیروهای امنیتی فرار کردم .
درحال حاضربه این دلیل نمیخواهم تصویرم پخش شود که ا طلاعات سپاه فکر میکند که در تروری که علیه من انجام داده من کشته شده ام و هر گز نجات پیدا نکردم .
اما خوشبختانه من بلطف خداوند متعال نجات پیدا کردم و دلیل اصلی من که امروز این مصاحبه را انجام میدهم این است که فکر میکنم خداوند مرا از مرگ نجات داد تا من بعنوان یک مدرکی از جنایت رژیم با مردم کشورم و مردم جهان و جوامع بین المللی صحبت کنم .
درحال حاضر دوستان زیادی از ایران فرار کرده اند که واسته با ارگانهای ا منیتی بوده اند و خواستند خودشان را به پلیس تحویل بدهند و دستگاههای بین المللی تحویل بدهند ولی متاسفانه توسط سپاه قدس ربوده شده و به جا های نامعلوم فرستاده شده اند قطعا افراد زیادی در سازمانهای امنیتی ایران هستند که به این نتیجه رسیدند که این کارهایی را که انجام میدهند جنایت است و ازنظر خداوند نا پسندانه است و میخواهند از کشور خارج شوند ولی به دلیل ترسی که از آینده دارند این کار را نمیکنند .


پنجشنبه، مهر ۲۲، ۱۳۹۵

سازمان سیاسی یا سازمان مبارزه و مقاومت: تحلیلی از ماهیت سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت، شهرام احمدی نسب عمران

واژگان در ظاهر ابزارهای رام و سر براهی برای بیان مقصود صاحبان زبان هستند حال آنکه در واقع اصلا این گونه نیست۰ در بسیاری موارد این واژگان و معانی پنهان و مفروض شان هستند که زمینه اصلی سؤتفاهم ها و کژ فهمی ها در گستره اندیشه هستند۰ واژه سیاسی یکی از این واژه هاست۰ بسیار گفته شده و می گویند که مثلا سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت سازمان های سیاسی هستند۰ ظاهرا این امر هیچ اشکالی ندارد چرا که این کاربرد واژه سیاسی با خوشه های واژگانی همراه آن نظیر زندانی سیاسی، مبارزه سیاسی، سازمان سیاسی، اپوزیسیون و نظایر آن در همخوانی کامل است۰ ظاهرا مفروض آن است که نظامی سیاسی در ایران حکمفرماست و گروه هایی چنین نظام سیاسی را نمی پسندند و با آن مخالفند؛ امری که در نقاط دیگر جهان نیز دیده می شود۰ واژه اپوزیسیون از همین جا می آید یعنی نهادی سیاسی علیه نظام سیاسی حاکم۰ زندانی سیاسی هم کسی است که در نظامی غیر دموکراتیک به دلیل مخالفت با آن نظام سیاسی و اعتقاد به برنامه ای سیاسی برای تغییر اوضاع و بهبود امور به زندان افتاده است۰ احزاب یا سازمان های سیاسی هم گروه های سازمان یافته ای هستند که با هدف و برنامه مشخص برای مشارکت در قدرت به فعالیت مشغولند۰ حال باید دید که واژه کانونی این خوشه واژگانی از کجا آمده و به چه چیز اشاره دارد؛ منظور واژه سیاسی است۰ آنچه امروزه در واقع از زبان های اروپایی به فارسی برگردانده شده اشاره به مفاهیمی دارد که از سده های شانزدهم و هفدهم و با پیدایش نهاد نوینی به نام دولت در اروپا خلق شده اند۰ البته در معنای موسع و غیر دقیق واژه سیاسی می تواند به هر امر مربوط به قدرت و به هر شکلی از رابطه قدرت میان انسانها اشاره داشته باشد، اما کاربرد امروزین این واژه در زبان های اروپایی به همان ریشه نوین آن بر می گردد که با شیوه نوین اداره جوامع و دولت مدرن پیوند دارد۰
حال سؤال این است که آیا در ایران دولت به معنای امروزین آن یعنی شکلی از انواع نظام های سیاسی وجود دارد؟ آیا وضعیت حاکم بر ایران امروز نوعی رژیم سیاسی است؟ اگر چنین باشد آنگاه کاربرد این واژه در خوشه واژگانی مزبور نیز موجه است۰ حقیقت آن است که وضعیت حاکم بر ایران تنها صورتی از وجوه دولت و نظام سیاسی را داراست بی آن که حتی اندکی از محتوای لازم در آن باشد۰ هر نظام سیاسی ساز و کار و قواعدی برای اداره امور یک سرزمین دارد۰ این سازوکار می تواند دموکراتیک یا غیر آن باشد۰ فی المثل یک نظام پادشاهی موروثی می تواند مبنای نظامی سیاسی و تشکیل دولت باشد که در آن تفکیک قوای سه گانه وجود داشته باشد، ارتشی برای حفاظت از سرزمین و مردم، پلیسی برای تأمین نظم و امنیت عمومی، قوه مقننه ای برای تدوین قوانین که دائما مورد نیاز است، قوه قضاییه ای برای نظارت و تضمین اجرای درست قوانین، و قوه مجریه ای برای اجرای قوانین وجود داشته باشد۰ همان گونه که از این توصیف به خوبی پیداست، وجود قاعده و قانون و تلاش برای به انتظام در آوردن امور و حذف بی قاعدگی تا حد ممکن در چارچوب دولت وجه ممیزه نظام سیاسی مدرن از اشکال پیشین اداره امور جوامع است۰
به عبارت دیگر، نظام سیاسی امری مدرن است که از چند سده پیش ابتدا در اروپا پدید آمد و پس از آن به تدریج در دیگر نقاط جهان ظاهر گشت۰ تفاوت بنیادی میان نظام سیاسی در مفهوم مدرن آن و شیوه های پیشین آن است که دولت مدرن بر سازوکاری مشخص بنا نهاده شده است۰ این بنیاد تعیین می کند که اساس قدرت و ثروت در جامعه چگونه و توسط چه کس یا کسانی تولید، اداره و توزیع می شوند. تاوان تخطی از هنجارهای بنیادین و قوانین موضوعه نیز بر همان مبنا تعیین می شود۰ یعنی وجه ممیزه جامعه سیاسی از جوامع پیشین حفاظت از هنجارها و قوانین توسط نهادی به نام دولت است و این امر مترادف است با به قاعده درآمدن امور اجتماعی و تضمین اجرای آن قواعد و قوانین توسط نهادی به نام دولت۰
حال باز گردیم به وضعیت حاکم بر ایران۰ اگر بخواهیم تنها یک ویژگی بارز برای این وضعیت پیدا کنیم بدون تردید آن ویژگی عدم وجود هر گونه قاعده یا نظم است۰ ویژگی جمهوری اسلامی از روز نخست عدم پایبندی به هنجار و قاعده بوده است۰ جمهوری اسلامی به هیچ هنجار و قاعده ای ملتزم نبوده است حتی به قوانین و قواعدی که خودش وضع کرده است۰ اگر ویژگی اصلی نظام سیاسی آن گونه که در بالا اشاره شد وجود قاعده و هنجار در شیوه اداره امور باشد، آنگاه آشکار است که جمهوری اسلامی ایران نظامی سیاسی نیست چرا که هیچگاه پایبند و ملتزم به هیچ گونه قاعده ای نبوده است۰
ممکن است در نقد این سخن گفته شود که جمهوری اسلامی نظامی دینی است و هنجارهای دینی بر آن حاکم است۰ پس اگر چنین باشد، جمهوری اسلامی نظامی سیاسی مبتنی بر هنجارها و قوانین دینی است۰ در پاسخ باید گفت درست است که حسب ظاهر حاکمان فعلی خود را مجری قوانین دینی می دانند اما در واقع پایبند به هنجارهای دینی هم نبوده اند۰ نمود بارز این امر را می توان ،علاوه بر پیشینه رفتار سردمداران جمهوری اسلامی در زیر پا گذاشتن هنجارها و اصول شناخته شده دینی حتی قوانین مصوب خودشان هر گاه منافع شان ایجاب کرده است، در اساس وجود قاعده مصلحت نظام و نهادی به نام مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز مشاهده کرد۰ این نهاد بنا شده تا آنگاه که منافع جمهوری اسلامی با اجرای قوانین ساخته خودشان یا قوانین دینی در تضاد افتاد بتوان اجرای قانون موضوعه یا شرعی را متوقف کرد۰ از این عریان تر و شفاف تر نمی شد ماهیت ناهنجار جمهوری اسلامی را توصیف کرد۰ در عمل نیز حکومتگران فعلی اثبات کرده اند که به هیچ قاعده و ضابطه ای ورای مصالح و منافع شان پایبند نیستند۰ از همین رو افراد و گروه ها تحت چنین وضعیتی از هیچ گونه حق تعریف شده و تضمین شده ای برخوردار نیستند چرا که همه چیز به منافع حاکمان و اراده و اجازه آنان بستگی دارد۰
شاید چنین توصیفی در بادی امر اغراق آمیز جلوه کند اما برای سنجش درستی آن کافیست سعی کنید تا حقی فردی یا اجتماعی را پیدا کنید که حاکمان امروز ایران تحت هر شرایطی آن را محترم شمرده و غیر قابل نقض بدانند۰ آشکار است که در نظام ولایت فقیه حقی غیر قابل نقض نیست دلیل آن هم این است که به رسمیت شناختن هر حقی مستلزم محدود و مشروط کردن دامنه اختیار و خودکامگی مستبدان حاکم است۰ نتیجه منطقی چنین توصیفی از وضعیت آن است که شیوه اداره امور در ایران امروز بیش از هر چیز دیگر به دوران برده داری شبیه است که در آن بردگان به خودی خود واجد حقی نبودند و این به اراده و نظر برده داران بستگی داشت که بردگان از چه چیزهایی برخوردار باشند۰ از مزایای این توصیف از وضعیت امروز ایران آنست که تفاوت فاحش شیوه زندگی و مناسبات اجتماعی میان آنچه در ایران جریان دارد با دیگر نقاط جهان را به خوبی توضیح می دهد۰ این همان نکته ای است که خرد عوام آنرا بخوبی دریافته و در برابر هر توصیف و تحلیلی که بدون توجه به این تفاوت بنیادی ارائه شود می گویند آقا جان اینجا ایران است، یعنی جای این حرفها نیست ، برو کشکت را بساب و قیاس مع الفارق نفرما‌!
چکیده سخن تا اینجا این است که جمهوری اسلامی را نباید نظام یا سیستمی سیاسی به شمار آورد بلکه وضعیت حاکم بر ایران امروز ماهیتی مادون سیاسی داشته و بیش از هر چیز به مناسبات دوران برده داری شبیه است۰ حال پرسش آن است که این سخن چه اهمیتی دارد؟ به باور راقم این سطور٬ نکته فوق الذکر در گفتمان رایج ایرانیان مغفول مانده و توجه به آن واجد اهمیتی بنیادین در فهم بهتر شرایط امروز ایران و نیز یافتن راه چاره و تعیین ویژگی های لازم برای نیروی تغییر دهنده شرایط موجود است۰ آنچه در پی می آید برجسته ترین نتایجی است که از ملاحظه ماهیت مادون سیاسی جمهوری اسلامی به دست می آید۰
الف ـ تا زمانی که جمهوری اسلامی بر سر کار است سخن گفتن از گروه و سازمان سیاسی، کار و مبارزه سیاسی و نظایر آن کاملا بی معناست۰ از آنجا که جمهوری اسلامی قائل به هیچ قاعده و هنجاری نبوده و حتی قوانین موضوعه خود ساخته و قواعد شرعی را نیز، در صورتی که منافع و بقایش ایجاب کند، بسادگی زیر پا می گذارد بنیاد ضروری برای کنش و فعالیت سیاسی، که همانا وجود حداقلی از حقوق تضمین شده فردی و اجتماعی است، در چارچوب جمهوری اسلامی فراهم نیست۰ این وضعیت با نگاهی اجمالی به تاریخ جمهوری اسلامی بخوبی روشن است که هیچ حزب یا سازمان سیاسی در ایران طی این سالها شکل نگرفته و اعضای سازمانها و احزاب سابقا موجود نیز یا به چوبه دار سپرده شده یا راه تبعید در پیش گرفتند۰ نکته مهم اینجاست که حزب یا سازمان سیاسی ایرانی در خارج کشور نیز بی معناست۰ اساسا سازمان سیاسی با مجموعه اهداف مشخص و برنامه یا راهکارهای رسیدن به آن اهداف در یک نظام سیاسی شکل می گیرد۰ لازمه چنین امری تلاش برای سهیم شدن در قدرت است که این امر می تواند اشکال و صورتهای گوناگون به خود بگیرد: تلاش برای راهیابی به دستگاه اجرایی یا دولت، دستیابی به کرسی های نمایندگی مردم در مجالس قانونگذاری، تأثیر بر گروه های مخاطب و افکار عمومی از طریق رسانه های ارتباط جمعی عمومی، انتشار نشریه و مجله، راه اندازی وبسایت، و در یک کلام ارتباط مستقیم با مخاطب اصلی یعنی مردم یا گروهی از آنهاست۰ به عبارت دیگر، وجود یک سازمان یا حزب سیاسی و ادامه حیات آن مستلزم تمهید شروطی است که همچون هوا که برای بقای جانداران ضروری است برای کنش سیاسی لازمند۰ این شروط همانگونه که اشاره شد تنها در یک نظام سیاسی در معنای امروزین آن مهیا هستند و مثلا در ایران زمان صفویه نمی توان دنبال سازمان یا حزب سیاسی گشت۰ چرا که اگر هدف از فعالیت سیاسی مشارکت در قدرت سیاسی و تأثیرگذاری بر شیوه اداره جامعه باشد، وجود نظام مادون سیاسی جمهوری اسلامی از اساس نافی چنین امکانی است۰
نمی توان جمعی ایرانی همفکر و هم اندیشه را در خارج کشور گرد هم آورد و مدعی شد که حزب یا سازمانی سیاسی به وجود آمده است۰ چرا که هیچ جمع و نهادی خارج از حاکمان فعلی نه تنها خود مستقیما راهی به قدرت در این نظام ندارند بلکه حتی راه غیر مستقیم و فرضی تأثیر بر مردم و افکار عمومی نیز بر آنان بسته است زیرا انتخابات و دیگر نمودهای مشارکت مردم در اداره امور جز واژه های میان تهی نیستند و حاکمان فعلی هر کس را بخواهند و به صلاح خود بدانند برگزیده و با آمیزه ای از سرکوب و فریب به نام منتخب مردم به خود مردم و جهانیان عرضه می کنند۰
کوتاه سخن، تا جمهوری اسلامی بر سر کار است حزب یا سازمان سیاسی ایرانی امکان شکل گیری و فعالیت ندارد۰ پرسش بزرگی که در برابر این ادعا مطرح می شود این است که پس این همه تشکل، سازمان حزب و جریان سیاسی که عمدتا در خارج کشور فعالیت دارند اساسا چی هستند و به چه کاری مشغولند؟ واقعیت آنست که با توجه به ماهیت جمهوری اسلامی که نافی هر گونه کنش و برهم کنش سیاسی با مردم و گروه های اجتماعی است، این گروه های اصطلاحا سیاسی بیشتر شکل محفل های دوستان هم عقیده ای را دارند که به شکل خاصی از حکومت و نظام سیاسی برای آینده ایران علاقمند هستند۰ اما برای آنکه این تشکلها را سیاسی بنامیم باید راهی به قدرت و اداره امور در ایران داشته باشند و بتوانند بر تصمیم گیریهای سرنوشت ساز مستقیم یا غیر مستقیم تأثیر گذار باشند۰ از آنجا که به روشنی چنین امکان و توانایی برای هیچ گروهی بیرون از دایره حاکمان فعلی فراهم نیست، باید خیلی ساده و روشن پذیرفت که در حال حاضر ایرانیان از امکان داشتن حزب و سازمان سیاسی محروم هستند و آنچه تحت نام سازمان یا حزب سیاسی عمدتا در خارج از ایران فعالیت می کند عملا ماهیتی محفلی و غیر سیاسی دارد و فاقد امکان و توان تأثیرگذاری سیاسی بر قدرت و روند امور در ایران است۰ البته پر واضح است که این فقدان توان و امکان تأثیرگذاری به ماهیت مادون سیاسی جمهوری اسلامی برمی گردد و نه به ماهیت آن گروه ها۰
ب ـ نتیجه منطقی که به دنبال نکته بند الف می آید این است که نمی توان با جمهوری اسلامی وارد کنش و برهم کنشی از نوع سیاسی به مفهوم دقیق آن شد: تنها راه برای امکان پذیر شدن کنش سیاسی در گام اول تلاش برای کنار زدن و سرنگونی جمهوری اسلامی است۰ علاقه مندان به کنش سیاسی و تأثیر گذاری بر روند اداره امور در ایران باید در گام نخست مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی را سرلوحه امور خویش قرار دهند. به همین دلیل کاملا قابل فهم است که چرا اکثریت ایرانیانی که اندیشه ای سیاسی در سر دارند سرنگونی جمهوری اسلامی را گام نخست برای تحقق اندیشه و آرمان خود می بینند۰ به عبارت دیگر، در شرایط حاضر ایرانیان تنها می توانند سازمان های مبارزه و مقاومت داشته باشند که هدف روشن آن برچیدن بساط ناهنجار و بی قاعده جمهوری اسلامی باشد۰ مهم نیست که افراد و گروه های ایرانی علاقه مند به چه نوع نظام سیاسی برای آینده ایران هستند؛ استقرار هر نوعی از قاعده مندی و نظام سیاسی در ایران در گام نخست مستلزم فرو ریختن بنایی است که مانع و سد اصلی مشارکت سیاسی مردم و گروه های اجتماعی ایران در اداره امور کشور و تعیین سرنوشت شان است.
ج ـ مبارزه با وضعیت موجود در ایران امری کاملا متمایز از تلاش سیاسی برای تحقق شکل خاصی از نظام سیاسی در ایران است۰ به دیگر سخن، اگر به این نتیجه باور داریم که پیش نیاز امکان هر کنش سیاسی در ایران سرنگونی وضعیت حاکم فعلی است، تلاشها باید معطوف به حمایت از سازمانها و جریاناتی باشد که هدف شان واژگون کردن جمهوری اسلامی است۰ در این خصوص بر خلاف تشکلها و احزاب سیاسی،باورهای سیاسی و نوع نظام سیاسی مطلوب نقش خاصی در مقاومت و مبارزه علیه جمهوری اسلامی نداشته و نباید داشته باشد۰ در اینجا باید دید کدام سازمان در مبارزه با جمهوری اسلامی پیگیرتر و کارآمدتر بوده است و آن را مورد حمایت و پشتیبانی قرار داد۰ موقعیت کنونی ایران را می توان به وقوع آتشی گسترده در بنایی مسکونی تشبیه کرد که هر چه زمان می گذرد شعله های آتش بخش بیشتری از آن مجموعه مسکونی را طعمه خود کرده و نابود می کند۰ عمل عاقلانه و اخلاقی در چنین شرایطی یافتن آتش نشان های حرفه ای با تجربه ای است که زندگی خود را وقف این کار کرده و مهمترین توانایی های لازم برای آنان شجاعت و دلیری و نهراسیدن از خطر و آمادگی روحی لازم برای مایه گذاشتن از جان و خطر کردن برای نجات جان و مال مردم است۰ به دیگر سخن، آتش نشانی امری است که نیازمند دانش فنی در خصوص چگونگی مبارزه با آتش و داشتن شایستگی های فردی همچون شجاعت، بی باکی و ازخودگذشتگی است۰ تفاوت آتش نشان و معمار یا طراح ساختمان همسنگ تفاوت میان فرد مبارز و فرد دارای آرمان سیاسی است۰ آتش نشان خوب لزوما کسی نیست که واجد اشتراک عقیده با ما در خصوص شکل مطلوب بازسازی و نوسازی بنای مسکونی باشد۰ کار آتش نشان فرونشاندن آتش است و آتش نشان خوب هم کسی است که دارای صلاحیت های فوق باشد۰
در مقام مقایسه، جمهوری اسلامی آتش خانمانسوزی است که بر جان و مال و سرمایه های مادی و معنوی ایرانیان افتاده و راه اطفاء آن نیز حمایت از موفق ترین گروه مبارز و سازمان مقاومت است که هنوز پس از تحمل دهه ها شکنجه و اعدام و تبعید، همچنان رو در روی حاکمان کنونی ایستاده و هدفش برچیدن وضعیت نابهنجار و بی قاعده کنونی است۰ همان گونه که حمایت از آتش نشان نباید منوط و مشروط به داشتن اشتراک عقیده با او در مورد چگونگی بنای نوین و ویژگی های ساختمان آینده باشد، حمایت از تنها سازمان بزرگ مقاومت سراسری و مبارزه علیه وضعیت موجود نیز نباید به اشتراک عقیده با ایده آلهای سیاسی آن سازمان مشروط گردد۰ آتش جمهوری اسلامی هر روز که می گذرد برای بقای خود بخشی از سرمایه های مادی و معنوی ایرانیان را نابود می کند۰ چاره کار تنها حمایت از سازمانی است که هدفش پایان دادن به اوضاع ناهنجار کنونی است۰ هر ایرانی با هر عقیده و مرام سیاسی و قائل به هر نوع نظام سیاسی مطلوب برای آینده ایران باید از سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت حمایت کند زیرا دوستان و دشمنان در این نکته متفقند که گروهی بهتر از مجاهدین به مبارزه با جمهوری اسلامی برنخاسته است۰ نگاهی گذرا به آمار اعدام شدگان، زندانیان و تبعیدیان مبارز نیز به خوبی درستی این ادعا را نشان می دهد که تا کنون در امر مبارزه با جمهوری اسلامی پیگیرتر و از خودگذشته تر از مجاهدین پیدا نشده است۰ پس حمایت و پشتیبانی از سازمان مجاهدین خلق ایران و مبارزه و مقاومت آنان علیه جمهوری اسلامی پیش نیاز هر کنش سیاسی در آینده است۰
د ـ شاید گفته شود که درست است که تاکنون سازمانی بهتر از مجاهدین در کار مبارزه با جمهوری اسلامی ظاهر نشده است ولی چرا نباید تلاش کرد تا سازمانی مستقل و مجزا برای مبارزه و مقاومت تأسیس کرد و چرا باید به همین سازمان موجود بسنده کرد؟ آیا بهتر نیست سازمان های دیگری بنا کرد و مثلا افراد با اندیشه های سیاسی موافق امر مبارزه را در چارچوب سازمانی نوین پی ریزی کنند؟ واقعیت این است که به علل و دلایل گوناگون امکان سازماندهی مبارزه و مقاومت علیه جمهوری اسلامی در چارچوبی نوین امکان پذیر نیست۰ در زمره مهمترین دلایل آنست که از سالها پیش و در تلاشی با هدف انحراف مبارزات مردم ایران، جمهوری اسلامی فعالانه در کار ساخت و ساز شخصیت ها و نیروهای اپوزیسیون بوده است۰ اینها در آغاز تنها کارکرد داخل کشوری داشتند اما به تدریج و با افزایش ضرورت تأثیر گذاری بر مراکز مهم تصمیم گیری در اروپا و آمریکای شمالی این افراد و جریانات مبارزان ساختگی به خارج از کشور نیز راه یافته اند۰ در سایه حمایت گروه ها، افراد و شرکای خارجی جمهوری اسلامی، اپوزیسیون ساختگی اینک یک عنصر قابل ملاحظه در عرصه بین المللی است و متأسفانه در میان ایرانیان نیز از جایگاهی برخوردار است۰ حضور گسترده چنین افراد و گروه هایی در میان ایرانیان ناراضی مانع شکل گیری و فعالیت مؤثر هر گروه مبارز تازه ای علیه وضع موجود است۰
به عبارت دیگر، امروزه به دلیل مخدوش بودن مرز میان مبارزان واقعی و اپوزیسیون دست ساز تشکیل جبهه مؤثر جدیدی برای مبارزه تقریبا غیر ممکن است۰ یک دلیل بزرگ حساسیت فوق العاده جمهوری اسلامی روی سازمان مجاهدین خلق ایران و هر کس که حتی نسبتی ولو خانوادگی با اعضأ و هواداران این سازمان داشته باشد همین موقعیت یکتا و منحصر به فرد سازمان مجاهدین و عدم امکان ساختن چیزی شبیه به آن در حال یا آینده است۰ به دیگر سخن، دلیل وحشی گری مافوق تصور جمهوری اسلامی در برابر اعضا، هواداران و وابستگان مجاهدین خلق ایران همین واقعیت است که این سازمان نه تنها در مبارزه با استبداد حاکم بر ایران در حال حاضر بی بدیل است بلکه امکان ساختن جایگزین و بدیلی برای آن در آینده نیز تقریبأ منتفی است۰ دقیقا به همین دلیل است که آزادی خواهان ایران با هر عقیده و مرامی باید سازمان مجاهدین را بزرگترین گنجینه و ثروت تاریخی مردم ایران در مبارزه با استبداد حاکم دانسته و در تقویت آن بکوشند۰ به همین دلیل نیز هست که جمهوری اسلامی با به کار گیری همه توان سیاسی و نظامی اش در عراق تلاش کرد تا تشکیلات مجاهدین را منهدم نماید۰ نیز از همین روست که انتقال امن همه مجاهدین به اروپا برای اعتلای امر مبارزه با نظام ولایت فقیه واجد اهمیت بسیار است۰
ه ـ از دیگر نتایج حاصل از توجه به ماهیت مادون سیاسی جمهوری اسلامی آن است که تلاش در جهت سرنگونی استبداد حاکم و جایگزین کردن آن با نظامی سیاسی و قاعده مند وظیفه یکایک ایرانیان است و محدود به علاقه مندان به مسائل و نظریات سیاسی نیست۰ اگر در ایران نظامی سیاسی حکمفرما بود قاعدتا تنها افراد علاقه مند به موضوعات سیاسی به امر سیاست می پرداختند و از راه عضویت در گروه ها و احزاب سیاسی تلاش می کردند تا اهداف و برنامه های سیاسی مورد نظر را در جامعه تقویت کنند۰ در آن صورت پرداختن به سیاست دلمشغولی بخشی از جامعه بود که واجد علاقه و آگاهی لازم برای کار در عرصه سیاسی باشد۰ اما در وضعیت فعلی ایران که در واقع هیچ هنجار و قاعده ای بر آن حکمفرما نیست و افراد از هیچ نوع حق تضمین شده ای برخوردار نیستند چرا که دولت و نظام سیاسی در معنای امروزی آن وجود ندارد، مبارزه و تلاش برای خاموش کردن آتش جمهوری اسلامی وظیفه عقلانی و اخلاقی یکایک ایرانیان است۰ با این توصیف دیگر استدلال آن گروه از ایرانیان که غیر سیاسی بودن خود را توجیهی برای عدم فعالیت و بی عملی در برابر جمهوری اسلامی می دانند منطقی و موجه نخواهد بود چرا که اینجا سخن بر سر فعالیت سیاسی نیست۰ سخن بر سر اقدام برای مهار آتشی است که به جان و مال و سرمایه های مادی و معنوی ایرانیان افتاده است؛ آتشی که به واقع اگر همین امروز برای مهارش همه ایرانیان همت نکنند فردا شاید خیلی دیر باشد۰ همه ایرانیان فارغ از گرایش ها و تعلق های عقیدتی، دینی و قومی واجد منافعی مشترک در مهار این آتش هستند۰ بنابراین سخن آن گرداننده تلویزیون ماهواره ای یا این هنرمند محبوب مبنی بر این که سیاسی نیستند و به سیاست علاقه ای ندارند ، نمی تواند سکوت و بی عملی در برابر جمهوری اسلامی و حمایت نکردن از مبارزه و مقاومت را توجیه نماید۰ پشتیبانی از تنها سازمان رزمنده موجود علیه جمهوری اسلامی به نفع همه ایرانیان است۰
و ـ بر خلاف حزب یا سازمان سیاسی که تنها در داخل کشور و در چارچوب یک نظام سیاسی معنا و مفهوم دارند، مبارزه و مقاومت علیه وضعیت حاکم بر ایران و تلاش برای برچیدن بساط استبداد مرز جغرافیایی نمی شناسد و در عرصه های گوناگون داخلی، منطقه ای، و بین المللی می توان و باید با حاکمان ایران در افتاد۰ مبارزه همه جانبه و در همه عرصه ها و جبهه های موجود علیه حاکمان مستبد ایران و استفاده از همه ظرفیت های موجود برای این مبارزه دقیقا همان کاری است که سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت به آن مشغول بوده اند۰ این رویکرد به مبارزه همه جانبه و تمام عیار در همه عرصه ها ناشی از بینش درست مجاهدین و یاران شان در شورای ملی مقاومت است که استبداد حاکم بر ایران را تنها تهدیدی برای مردم ایران و محدود در مرزهای جغرافیایی ایران نمی بینند بلکه آن را به درستی تهدیدی منطقه ای و بین المللی می دانند۰ اگر دامنه تاثیرات و جاه طلبی های استبداد حاکم بر ایران منطقه ای و بین المللی است پس مبارزه با آن هم می تواند و باید گستره ای منطقه ای و بین المللی داشته باشد۰
در جبهه داخل کشوری، سازمان مجاهدین و اعضأ و هوادارانش از هر فرصت ممکن برای مبارزه استفاده کرده و در این راه بیشترین هزینه ها را نیز پرداخته اند۰ علیرغم همه ادعاهای دشمنان و منتقدان، هنوز هم بیشترین شمار اعدام ها و زندانیان مبارز راه آزادی ایران از اعضا، هواداران و وابستگان سازمان مجاهدین خلق هستند۰ 
در جبهه مبارزه حقوق بشری، سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت از پیشگامان و عاملان اصلی تصویب قطعنامه های گوناگون علیه استبداد حاکم بر ایران در مجامع بین المللی بوده و هستند۰ فعالیت های مجاهدین در این عرصه از یک سو برای رساندن صدای مردم دربند استبداد به گوش جهانیان و افشای جنایت های مستبدان حاکم، و از سوی دیگر برای تأثیر گذاشتن بر افکار عمومی و نخبگان، احزاب و جریان های سیاسی کشورهای دیگر صورت می گیرند۰ تردیدی نیست که هیچ گروه یا جریانی به اندازه سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت در این عرصه تلاش نکرده و به مبارزه با استبداد حاکم یاری نرسانده است۰
در عرصه منطقه ای نیز سازمان مجاهدین خلق از دیرباز به اهمیت تعاملات منطقه ای توجه نشان داده و در صدد برآمده است تا با همه توان راه را بر پیشروی های منطقه ای هیولای حاکم بر ایران ببندد۰ اولین تعامل چشمگیر مجاهدین در منطقه، استقرار در خاک عراق و اعتلای جنگ رهایی بخش با استبداد حاکم بود۰ از آثار فوری و کوتاه مدت این حضور، که با رشد فزاینده پیوستن جوانان میهن به صف مقاومت همراه بود، همانا به گل نشاندن کشتی جاه طلبی های منطقه ای مستبدان حاکم بر ایران و پذیرش آتش بس بود۰ همزمان، مجاهدین به عنوان یک نیروی تعیین کننده و تأثیرگذار و نیز نماینده اراده حقیقی مردم ایران وارد تعامل با طیفی از نیروهای منطقه ای و بین المللی شدند که وجه مشترک همه آنها درک تهدید های استبداد حاکم بر ایران برای منطقه و جهان است۰
در عرصه برنامه هسته ای استبداد حاکم، که در واقع اصلی ترین راهبرد برای تضمین بقای مناسبات مادون سیاسی وبرده داری در ایران است، بدون هیچ تردیدی سازمان مجاهدین خلق مهمترین عامل بازدارنده بوده است۰ از افشاگری خیره کننده در سال ۲۰۰۲ که پرده های پنهانکاری هجده ساله مستبدان را در مورد سایت های اراک و نطنز کنار زد، تا بعدها که تلاش های نظام برای جابجایی تأسیسات و ساختن تأسیسات جدید و موازی را برملا کرد ند، مجاهدین به شیوه ای کاملا پیروزمند توانسته اند بر برنامه هسته ای استبداد حاکم بر ایران افسار زده و آن را مهار کنند۰ امری که بی تردید اگر با اندکی دوراندیشی نیروهای بین المللی همراه شود می تواند بقای استبداد به زور سرنیزه های اتمی را بکلی غیر ممکن ساخته و به تعبیری آن را بی آینده کند.
سوریه ، دیگر جبهه منطقه ای مبارزه با جاه طلبی های استبداد حاکم بر ایران است که در آنجا نیز مجاهدین با برقراری پیوندهای عمیق دیپلماتیک و راهبردی با مبارزان متشکل در ائتلاف ملی ، ارتش آزاد سوریه و نیروهای سیاسی حامی آنها به مبارزه منطقه ای علیه مستبدان حاکم بر ایران یاری می رسانند. بدبختانه، در عرصه سوریه نیز علیرغم حضور گسترده و آشکار مزدوران استبداد حاکم بر ایران، نیروهای بین المللی از جمله ایالات متحده تمایلی به ورود در این درگیری را ندارند۰ این تنها اراده و خواست مردم سوریه است که دربرابر سکوت و بی عملی نهادهای بین المللی به جنگ با مستبدان ایران و مزدوران سوری و لبنانی و متحد روسی اش برخاسته اند۰ پشتیبانی دیپلماتیک مجاهدین از مبارزان ارتش آزاد سوریه نیز تأییدی دیگر بر بینش درست سازمان مجاهدین مبنی بر لزوم پشتیبانی از مبارزه همه جانبه و در همه عرصه های موجود است. افزون بر این، توجه به تضاد آشکار میان سیاست کشورهای بزرگ نظیر ایالات متحده با جهت گیری مجاهدین در این عرصه، دلیل دیگری بر ماهیت مستقل مجاهدین ارايه می کند۰
علاوه بر عرصه های فوق الذکر، جبهه های دیگر منطقه ای و بین المللی نیز هستند که مجاهدین در آنها پنجه در پنجه استبداد حاکم افکنده اند۰ اهمیت و معنای همه این تلاشها هنگامی به درستی درک می شود که به ماهیت مجاهدین و شورای ملی مقاومت به عنوان یک نیروی مبارزه و مقاومت، و نه یک نیروی سیاسی، توجه گردد۰ در حالی که یک نیروی سیاسی عمدتا با نقش و کارکردش در عرصه داخلی و در چارچوب یک نظام سیاسی تعریف می شود، در مورد یک سازمان مقاومت و مبارزه همچون مجاهدین، و در شرایطی که نظامی سیاسی که پیش شرط هرگونه کار و تلاش سیاسی است در ایران حاکم نیست، استفاده از همه ظرفیت های موجود داخلی، منطقه ای و بین المللی برای مبارزه جهت براندازی استبداد حاکم بر ایران بایسته و شایسته است۰ بنا بر این تحلیل، وارد شدن در عرصه تعامل های منطقه ای و بین المللی برای نیروی مقاومت نه تنها مجاز است بلکه به دلایل گوناگون لازم و حیاتی نیز هست. فراموش نکنیم که هرجا مردم ایران و مقاومت سازمان یافته اش حضور نداشته باشند، آن فرصت و آن امکان توسط استبداد حاکم بر ایران و مزدورانش مورد استفاده قرار می گیرد. اغراق نیست اگر ادعا شود که عدم حضور فعال مجاهدین در میان نمایندگان مجالس و مراکز تصمیم گیری ایالات متحده طی سالهای ۱۹۹۷ـ۲۰۰۳و سؤاستفاده مزدوران رنگارنگ استبداد حاکم بر ایران از فرصت و پرکردن خلأ به وجود آمده و ترکتازی شان در مراکز سیاسی ایالات متحده از عوامل مؤثر در تصمیم گیری فاجعه بار حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ بوده است. احمد چلبی تنها یک نمونه از آن مزدوران بود که سیاست خارجی ایالات متحده را به سمتی که تأمین کننده بیشترین منافع برای نظام ولایت فقیه بود سوق داد۰ 
سخن پایانی
استبداد حاکم برایران یک نوع رژیم سیاسی در میان انواع دیگر رژیمهای سیاسی نیست۰ استبداد حاکم بر ایران را ،به دلیل عدم پایبندی به هیچ گونه اصول و موازین حتی قوانین و قواعد وضع شده توسط مراجع قانونگذاری و دادگاه های خودش، نمی توان یک رژیم یا نظام سیاسی انگاشت۰ مستبدان حاکم بر ایران اساسا هیچ حق تعریف شده و غیر قابل نقضی را برای ایرانیان به رسمیت نمی شناسند و همه چیز به منافع و مصالح حکومتگران بستگی دارد۰ از همین رو نظام برده داری نزدیکترین مدل برای توصیف استبداد حاکم بر ایران است۰
تحت چنین شرایطی امکان تلاش و کار سیاسی برای تأثیر گذاشتن بر روند امور در ایران از اساس منتفی است۰ حزب یا سازمان سیاسی خارج از کشور نیز ،به دلیل آنکه نه بطور مستقیم و نه بطور غیر مستقیم راهی به قدرت و توازن قوا در ایران ندارد، از بنیاد فاقد معناست۰ تلاش سیاسی برای رسیدن به هر گونه نظام سیاسی در ایران در گام نخست مستلزم سرنگونی وضعیت ناهنجار کنونی است. به همین دلیل سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت به عنوان بزرگترین نیروهای مبارزه و مقاومت می توانند و باید در همه عرصه ها و جبهه های موجود داخلی، منطقه ای و بین المللی به مبارزه با وضع موجود در ایران بپردازند۰ کمک به این مبارزه وظیفه یکایک ایرانیان، و نه تنها علاقه مندان به امور سیاسی، است۰ خاموش کردن آتش خانمانسوز جمهوری اسلامی در ایران تنها با کمک و همیاری همه ایرانیان و با همت و جانفشانی بی دریغ مبارزان سازمان یافته در مقاومت سراسری امکان پذیر است